یادداشت Rozgold

Rozgold

Rozgold

1404/3/1

                                        «بسم رب مادر سادات»

 ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
بر قامت بی سر شهیدان صلوات

و اما باز شهیدان، چقدر انها زندگی ساده و پاکی داشتند ... 
زمين با همه عظمت و بزرگی اش و با این همه قدرت توان جذب روح بلندتان را  نداشت . نه مال، نه مقام، نه احترام دیگران توانستند شما را جذب كنند، شما از اول هم آسمانی بوديد شما خدا راديديد،عاشقی كرديد و سپس پرواز نموديد. کاش میشد در کنارتان بود.کاش میشد فرار کرد از همه ناپاکی ها و بدی های روزگار...
کاش باز هم میزها سنگر شوند و لباس های مجلل...همان لباس های خاکی و زیبا
دلم گرفته از این همه رنگ و ریا.دلم لک زده برای سادگی...
برای نور خدا...
برای  شهدا...
و فقط میگویم این منم که در راه مانده ام 
بی پناه و پرو بال شکسته ای که بی حضورتان توان پرواز ندارد. ولی میدانم که شما پناه من هستید..:))
**
نظر خودم در مورد کتاب؛ کتاب جذاب و روانی بود و پیشنهاد میشه حتما بخونید و لذت ببرید 👍
      
25

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.