یادداشتهای خانم کاف🌻 (16)
1403/9/21
در کل بخوام بگم دوست داشتنی و متفاوت بود،سیر داستان رو در کنار رسپی های مختلف پیش میبرد و یکم جادو که اضافه کرده بود برام جذابش کرده بود طوریکه حال واحوال روحی تیتا روی غذاهاش تاثیر میذاشت جالب بود. یه خورده زمان ها رو قاطی میکردم چون گنگ بود ولی یکم جلوتر میرفتی متوجه میشدی چی به چیه. و اینکه یه مقدار غلط املایی داشت. ⚠️اسپویل⚠️ و اینکه پدرو فقط یه مفت خور عوضی بود تا عاشق و به هیچ وجه لیاقت عشق تیتا رو نداشت اونجایی که تیتا با پدرو بحثش شد و بهش گفت تو حق دخالت تو زندگی من رو نداری بال درآوردم ولی آخرش اینجوری بود د آخه بی ادب این چه کاری بود کردی...؟! و حتی آخر کتاب که عروسی اسپرانزا بود من فکر کردم عروسی جان و تیتائه و خیلی خوشحال شدم و با خودم گفتم حق پدروئه خوب پوزشو مالیدی به زمین ولی بعدش دیدم نه داداش عروسی اسپرانزائه و گفتم تف تو روی جفتتون🤡😂
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/8/16
این مجموعه واقعا قشنگ بود و برخلاف اینکه ۴ جلده خیلی سریع پیش رفت و تنها کتابی بود که انقدر سریع خوندمش. حین خوندنش اینجوری بودم که فقط یه فصل دیگه و بعد میدیدم خب کتاب تموم شد. دوستش داشتم با اینکه خیلی عصبیم کرد🙄 حین خوندنش واقعا دلهره داشتم و قشنگ احساس میکردم باهاشون توی لارکسپر گیر افتادم. یه جاهایی دلم میخواست کتاب رو تیکه تیکه کنم و تند تند میخوندم تا ببینم آخرش چیکار کردن تا فقط اعصابم آروم بشه😂 یه وقتایی که لارکسپر بچه ها رو گیج میکرد و با ذهنشون بازی میکرد با خودم میگفتم نکنه این یکی درست باشه و اون قبلیا توهم بوده،احتمالا لارکسپر من رو هم تسخیر کرده بود. کلا به همه چیز داخل داستان مشکوک بودم. دیشب که جلد آخر رو میخوندم یکهو برقا رفت و من اینجوری بودم که خب الان یه جفت چشم طلایی توی اتاقم ظاهر میشه و با آخرین سرعت فقط فلش گوشی رو، روشن کردم و به سمت خانواده گریختم😁 ⚠️اسپویل⚠️ توی جلد سوم که بچه ها از لارکسپر فرار کردن گفتم خب تموم شد بعد که چشمم به جلد چهارم افتاد اینجوری بودم که آیا من برای تو یک لطیفه هستم؟! ۳ جلد این بچه ها رو خون به جیگر کردی تو جلد چهارم میخوای چیکار کنی؟! و خب جلد چهار هم خوشبختانه سریع جمع شد ولی من به آزار و اذیت های ۳ جلدی لارکسپر عادت کرده بودم😔 دلم خیلی برای مارکوس سوخت و خب بهش حق میدادم کاش میتونستن مارکوس رو هم آزاد کنن و اینکه کال هم گناه داشت امیدوارم اون هم برگرده باشه پیش خانواده اش. و پایان کتاب تقریبا یه جورایی تصمیم رو به عهده ی خودت میذاره که لارکسپر از بین رفته یا هنوز وجود داره و من امیدوارم که از بین رفته باشه...
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.