یادداشت خانم کاف🌻

مثل آب برای شکلات
        در کل بخوام بگم دوست داشتنی و متفاوت بود،سیر داستان رو در کنار رسپی های مختلف پیش می‌برد و یکم جادو که اضافه کرده بود  برام جذابش کرده بود
طوریکه حال واحوال روحی تیتا روی غذاهاش تاثیر میذاشت جالب بود.
یه خورده زمان ها رو قاطی میکردم چون گنگ بود ولی یکم جلوتر میرفتی متوجه میشدی چی به چیه.
و اینکه یه مقدار غلط املایی داشت.

⚠️اسپویل⚠️

و اینکه پدرو فقط یه مفت خور عوضی بود تا عاشق و به هیچ وجه لیاقت عشق تیتا رو نداشت اونجایی که تیتا با پدرو بحثش شد و بهش گفت تو حق دخالت تو زندگی من رو نداری بال درآوردم ولی آخرش اینجوری بود د آخه بی ادب این چه کاری بود کردی...؟!
و حتی آخر کتاب که عروسی اسپرانزا بود من فکر کردم عروسی جان و تیتائه و خیلی خوشحال شدم و با خودم گفتم حق پدروئه خوب پوزشو مالیدی به زمین ولی بعدش دیدم نه داداش عروسی اسپرانزائه و گفتم تف تو روی جفتتون🤡😂
      
6

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.