یادداشتهای Chista Rasouli (64) Chista Rasouli 1404/2/26 یک رمانس دانشگاهی مرگبار محمود سعیدنیا 3.6 4 امیدوارم یادم بماند در اولین فرصت مفصلتر دربارهش بنویسم. فعلن: نیمهی اول را دوام بیاورید، نیمهی دوم حالش را ببرید! 0 5 Chista Rasouli 1404/2/26 آئورا کارلوس فوئنتس 3.6 49 یک وقتی برایش چیزی مینویسم! فعلن اینکه: «چگونه آئورا را نوشتم» را از خود «آئورا» هم بیشتر دوست داشتم. 1 5 Chista Rasouli 1404/2/26 پسر عیسا دنیس جانسون 2.7 6 چهقدر خوب بود و خاص. فقط کاش ترجمهاش کمی بهتر بود. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها رضا قاسمی 3.8 48 خیلی وقت بود رمانی از یک نویسندهی ایرانی نخوانده بودم که اینقدر بهم بچسبد. اینجا از گرههای داستانی -به تعریف رایجاش-، همانهایی که برایات سوالاتی میآفرینند و مجبورت میکنند برای پیدا کردن جوابشان، کتاب را تمام کنی، خبری نبود. هیچ نقطهی ابهام مهمی در نیمهی اول کتاب نبود که بهخاطرش بخواهم ادامه دهم به خواندن. اما زیبایی و هوشمندی روایت، تشبیهاتش و جملهبندیهایش باعث شدند کتاب را با اشتیاق، یکروزه و در سه نوبت بهدستگرفتن، تمام کنم. شاید یک وقتی دوباره بخوانمش. فقط به این خاطر که باز هم در 206اُمین صفحهاش رودست بخورم بابت عاقبت راوی. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 برگ اضافی: یادداشت هایی از شرق تا غرب منصور ضابطیان 3.9 22 نه در حد «مارک و پلو» و «مارک دو پلو» ولی باز خوب و خواندنی. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 Nicholas Nickleby 3.0 1 متن کوتاهشدهی رمان رو خوندم. ولی درهرحال، سادهگی بیش از حدش، من رو یاد داستانهایی میانداخت که سرسری و برای خوابکردنِ بچهها میگویند. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 مو لای درز فلسفه اردلان عطارپور 3.2 3 بیشتر بازی با جملات بود تا حکایات. بازیهایی گاهی خوب و بهجا، گاهی اضافی. کاش ویرایش شده بود ولی. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 ها کردن؛ مجموعه داستان پیوسته پیمان هوشمندزاده 2.8 7 اینکه سرِ داستان دوم، برگشتم به صفحهی اول یعنی بیش از یک بار خواندن دوستاش داشتم. ولی اینکه سه ستاره دادم معنیاش این نیست که فکر میکنم واقعن حقاش سه ستاره بود. دوست داشتم چهار ستاره بدهم به خاطر روایتاش و ایدههای روایتاش -که راستاش روایت در هر داستان و رمانی اولین، ماندگارترین و تقریبن مهمترین چیزیست که درگیرش میشوم- و به خاطر شیوهی خوب و توذوقنزنندهی به بازی گرفتنِ مخاطباش. اما خب بعد نگاه کردم و دیدم در حد کتابهای دیگرِ چهارستارهگرفتهام نیست و بیش از آن اینکه، داستان جمع نشد و حرفاش بگویی نگوبی روی هوا ماند. سر جمع اینکه خوب بود و اینکه اگر «اینکه» را نداشتم چهطور این چند خط را باید مینوشتم؟ 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 215 گمونم بعدها بیشتر به این دلیل به یادش بیارم که آخرین کتابی بود که در سال 92 خوندم. گرنه نچسبید. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 روی ماه خداوند را ببوس مصطفی مستور 3.5 143 ابن اولین کتاب از مستور بود که خوندم. اول خوشم اومد با وجود همه ضعفهایی که داشت. (که قبول هم دارم کم نبودن!) اما بقیه کتاباش رو که خوندم، نظرم راجع به همین اثر نسبتا خوبش هم عوض شد! نتیجهگیریش رو دوست داشتم. اینکه خدا رو نمیشه با ریاضی و اینچیزا اثبات کرد. مستور همیشه سوالهایی که تو طول داستان بیان میکنه، بیجواب میزاره. کتابهای دیگهش رو که خوندم بیشتر باور کردم خودش هم نمیتونه به این سوالات جواب بده! عنصرهای اضافی تو کتابش فراوانه. شخصیتها و مطالبی که هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمیکنن. شخصیتهای همه کتابهاش ثابته. همه با همون ویژگیها و تفکرات. و این جدا از اینکه برای نویسنده خیلی بده، برای مخاطب هم خیلی نفرتانگیزه! 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 من هم " چه گوارا" هستم (مجموعه داستان) گلی ترقی 2.4 1 - بخشی از آنچه میخواستم دربارهش بگویم را خود ترقی کوتاه در درآمد گفته. اینکه «فضای تلخ و یاس فلسفی» داستانها همان چیزیست که جوانها خوب میفهمندش. اینکه داستانها خیلی هم قوی نیستند -اما به دل مینشینند-. - یادم نیست مجموعه داستانی خوانده باشم که تمام داستانهایش تم و درونمایهای تا این حد مشترک داشته باشند. چهار داستان این مجموعه، قطعن یک داستاناند با چند روایت. آقای حیدری در «من هم چهگوارا هستم» همان راویِ «خوشبختی» است و همان راویِ «ضیافت» و همان راویِ «میعاد». همهشان درگیر روزمرگیاند و نوعی بیخیالی و تسلیم. اما یک لحظه، خیلی یههویی به کلهشان میزند که «وای! عمرم رفت و زندگی نکردم». و چه میکنند؟ هیچ! در تردیدِ اقدام کردن و نکردن، دست و پا میزنند و در هیچ. از این بین فقط راوی داستان «ضیافت» است ک بالاخره تکانی بهچشمآمدنی به خود میدهد که تغییری ایجاد کند. هرچند این تغییر، خودش پایان است؛ خودکشی. اما بالاخره همین که دستی میجنباند، جای شکرش باقی نیست؟! - باقی داستانها را هم میتوانم در یک لیست بگذارم چون هرکدامشان به نوعی تکرار دیگریاند. - آدمهای این مجموعه منفعلاند و ناراضی. منتظرند نوبتشان بشود. هیچ کار قابل توجهای نمیکنند اما منتظرند همه چیز بر وفق مرادشان شود. که خب زهی خیال باطل! - تشابه و یکسانسازی آنچه که نویسنده میخواست دربارهی آیندهی شخصیت بگوید با آنچه که شخصیت در همان زمان انجام میداد یا آنچه در پیرامونش رخ میداد، خوب بود! بهخصوص در اولین داستان. - از گلی ترقی باز هم باید بخوانم. آنوقت که خواندم، دربارهی همین مجموعه باز هم میگویم. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 The Time Keeper میچ آلبوم 3.2 6 خوبیاش این بود که خاطرات «ساعت برنارد» را یادآوری میکرد. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 La plus que vive کریستیان بوبن 3.5 1 - واسه من هیچچی به اندازهی شنیدن یه موسیقی خوب، به بوبنخوانی شبیه نیست. - میخوام بگم «جوری که بوبن واژهها رو میچینه کنار هم خیلی خوبه» ولی نمیتونم این رو بگم. چون چیزی که من میخونم ترجمه است و چینش واژهها کار مترجمه قاعدتن. ولی به کتابهای دیگهی بوبن فکر میکنم از مترجمهای دیگه و میبینم اونها هم همین حال رو داشتند. پس کار خود بوبنه. حالا نگم «چینش واژهها»؛ اون حس خوب، اون فکر، اون جنون، اون چیزی که بوبن سنجاقشون میکنه به جملهها، و جوری که سنجاقشون میکنه. اونا رو دوست دارم من. - تا اینجا هر کتابی از بوبن خوندم، با مرگ و عشق گره خورده. «فراتر از بودن» اوجشه. یه عاشقانهی ساده است این کتاب بدون بدیهای عاشقانههای معمول. خصوصن اینکه لوس نیست. - «فراتر از بودن» عجیب من رو یاد «چهل نامهی کوتاه به همسرم» اثر نادر ابراهیمی میانداخت. بیشتر که دقت و فکر میکنم بوبن و ابراهیمی شبیهاند در نوشتن. به همون اندازه که برایم فرق زیادی نمیکنه کدوم کتاب ابراهیمی رو بخونم -چون همهشون شبیهاند و یک حال دارند و تابلوست! که نوشتهی ابراهیمیست-، فرقی نداره کدوم کتاب بوبن رو هم بخونم. من، بوبن و ابراهیمی رو از حس و حال جاری در نوشتههاشون میشناسم. هردوشون تو هر کتاب دوباره خودشون و اثرهای دیگهشون رو تکرار میکنند. ولی چهقدر من این تکرار رو دوست داشتم تا اینجا. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 مراسم قطع دست در اسپوکن مارتین مک دونا 3.6 13 عالیِ عالی. همانقدر که انتظار داشتم. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 کالیگولا آلبر کامو 4.0 50 برای بار دوم خواندنش هم همان پنج ستاره حقش است. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 جز از کل استیو تولتز 4.1 189 - فکر میکردم خواندن یک کتاب 656 صفحهای با وجود مشغلهی دانشگاه، یک ماه زمان ببرد اما ده روزه تمام شد و این اتفاق خوبی برایم بود؛ مدتها بود نتوانسته بودم اینطور دیوانهوار کتابی دست بگیرم و زمین نگذارماش و دلم تنگ شده بود برای این موود و جنون. همهی اینها به خاطر داستان جذاب، پرکشش و پر خردهداستانِ «جزء از کل» بود. - چند سوژه/محور است که در تمام داستان پی گرفته میشود: «ترس از مرگ»، «ترس از شبیه شدن به والدین»، «به سخره گرفتن باور عامه دربارهی همه چیز» که راوی را راه میبرد به طرح محوری دیگر: «انزوا و تنهایی؛ ترس و جذابیت». تکراریاند، نه؟ ولی هنوز درگیرکننده -حداقل هنوز و همچنان برای من-. - پس چرا چهار ستاره ندادهام؟ شاید صد صفحهی آخر است که داستان توی دره میافتد. درواقع از جایی که یکی از شخصیتهای پیشتر مُردهی کتاب، زنده معرفی میشود و به داستان برمیگردد و چقدر توی ذوق من خورد این بازگردانی مضحک و قابلپیشبینی. انگار دست نویسنده خالی شده باشد و نتوانسته باشد داستان را بیش از این پیش ببرد پس کلیشهایترین راهحلی را که میشناخته به کار گرفته. البته بعد از این هم هنوز داستان تاحدودی جذاب باقی میماند اما در پایان خردهداستانهایی بی سرانجامِ قطعی رها میشوند و این یکی دیگر جدا کُفر من را درآورد. سه ستاره جای چهارتا را به این دلایل دادهام. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 در قند هندوانه ریچارد براتیگن 3.5 9 دنیایی که براتیگان در این کتاب تصویرش کرده، خلقوخوی مردماش، مناسبات اجتماعی عجیب و شاید مضحکاش و فراواقعیاتاش، دیستوپیا را به ذهنم آورد. فکر کردم قرار است باز جهانی را از دریچهی چشم یک ناراضیِ جامعهگریز دیگر ببینم و روایتی دربارهی تباهی آیندهی بشر و از زاویهی دید او بخوانم -که البته بدم هم نمیآید-. مثل میرای کریستوفر فرانک. ولی پیشتر که رفتم، جاهایی در فضای «منگی»ِ ژوئل اگلوف بودم. و اصلا راویاش انگار همان راوی منگی باشد در جهانی دیگر-موازی؛ با این شباهتها: یک شغل خاص، همکاران و مشغلههای کار، انزوای پنهان و لحناش شاید. و باز پیشتر رفتم و روایت واضحتر شد و داستان، داستان یک «عشق» بود. براتیگان به شاعرانهترین و بیتفاوتترین وجهی که ممکن میدانم به عشق پرداخته بود. من «در قند هندوانه» را بیش از هرچیز، داستان «مارگارت عاشق» میدانم. سطر سطر کتاب، یادآوریام میکرد براتیگان شاعری بوده که هوس رماننویسی کرده. و اگر بگویم نوشتههای براتیگان با پا پیشام میکشند و با دست پسام میزنند، حرف مسخرهای زدهام؟ در فاصلهی تمام کردن «در قند هندوانه» و نوشتن این ریویو، «تماما مخصوص»ِ عباس معروفی را خواندم. قرار بوده دربارهی عشق باشد یا چنین چیزی؟ خب کاش معروفی برود و براتیگان بخواند و دیگر اینطور مسخره از عشق ننویسد. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 374 شبهای روشن از معدود کتابهاییست که ممکن است فیلمش (به کارگردانی فرزاد موتمن) را بر خودش ترجیح بدهم. کاش حداقل ترجمهی بهتری داشت این کتاب. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 جمجمه ای در کانه مارا مارتین مک دونا 3.4 11 بهنطرم ضعیفترین نمایشنامهی مکدوناست. 0 1 Chista Rasouli 1404/2/26 یک زرافه و نیم شل سیلورستاین 3.8 18 https://taaghche.com/book/74182 0 1