معرفی کتاب من هم " چه گوارا" هستم (مجموعه داستان) اثر گلی ترقی کتابعمومیداستانایران من هم " چه گوارا" هستم (مجموعه داستان) گلی ترقی 2.5 12 نفر | 2 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 15 خواهم خواند 10 ناشر نشر نیلوفر شابک 9789644481727 تعداد صفحات 152 تاریخ انتشار 1396/10/18 توضیحات کتاب من هم " چه گوارا" هستم (مجموعه داستان)، نویسنده گلی ترقی. لیستهای مرتبط به من هم " چه گوارا" هستم (مجموعه داستان) نشر نیلوفر 1403/10/18 ادبیات ایران 79 کتاب ادبیات ایران 4 194 یادداشتها محبوبترین جدیدترین زهرا ساعدی دیروز گلی ترقی در مقدمه گفته چندان کتاب را دوست ندارد و یادگار ایام جوانیش است. دورانی که نگاهش تلختر بوده و هزاران سوال در مورد هستی و زندگی داشته. در تکتک داستانها این پرسشها وجود دارد. آدمهایی که در همه چیز شک دارند و دنبال هدف. نکته دیگر انسانهای به اصطلاح لوزر هستند. تقریبا در هر داستان یک لوزر وجود دارد که منتظر است به حقش برسد و دنیا بر وفق مرادش شود. فضای کتاب غمناک است و آدمها سرگشته. و معمولا غم با خودش جملات تاثیرگذار همراه دارد. این کتاب را به خاطر جملههایش بخوانید و در تک تکشان دقت کنید. 0 0 Chista Rasouli 1404/2/26 - بخشی از آنچه میخواستم دربارهش بگویم را خود ترقی کوتاه در درآمد گفته. اینکه «فضای تلخ و یاس فلسفی» داستانها همان چیزیست که جوانها خوب میفهمندش. اینکه داستانها خیلی هم قوی نیستند -اما به دل مینشینند-. - یادم نیست مجموعه داستانی خوانده باشم که تمام داستانهایش تم و درونمایهای تا این حد مشترک داشته باشند. چهار داستان این مجموعه، قطعن یک داستاناند با چند روایت. آقای حیدری در «من هم چهگوارا هستم» همان راویِ «خوشبختی» است و همان راویِ «ضیافت» و همان راویِ «میعاد». همهشان درگیر روزمرگیاند و نوعی بیخیالی و تسلیم. اما یک لحظه، خیلی یههویی به کلهشان میزند که «وای! عمرم رفت و زندگی نکردم». و چه میکنند؟ هیچ! در تردیدِ اقدام کردن و نکردن، دست و پا میزنند و در هیچ. از این بین فقط راوی داستان «ضیافت» است ک بالاخره تکانی بهچشمآمدنی به خود میدهد که تغییری ایجاد کند. هرچند این تغییر، خودش پایان است؛ خودکشی. اما بالاخره همین که دستی میجنباند، جای شکرش باقی نیست؟! - باقی داستانها را هم میتوانم در یک لیست بگذارم چون هرکدامشان به نوعی تکرار دیگریاند. - آدمهای این مجموعه منفعلاند و ناراضی. منتظرند نوبتشان بشود. هیچ کار قابل توجهای نمیکنند اما منتظرند همه چیز بر وفق مرادشان شود. که خب زهی خیال باطل! - تشابه و یکسانسازی آنچه که نویسنده میخواست دربارهی آیندهی شخصیت بگوید با آنچه که شخصیت در همان زمان انجام میداد یا آنچه در پیرامونش رخ میداد، خوب بود! بهخصوص در اولین داستان. - از گلی ترقی باز هم باید بخوانم. آنوقت که خواندم، دربارهی همین مجموعه باز هم میگویم. 0 1