یادداشت‌های فاطمه‌زهرا؛ (50)

رمز داوینچی
          آقا عجب چیزی بود این کتاب😶‍🌫️
ژانر کتاب معمایی بود و بیشتر به عقاید مسیحیت مرتبط بود.
داستان جایی شروع میشه که متصدی موزه لوور یعنی جکوز ساونیر به قتل میرسه! جکوز ساونیر یه شخصیتیه که نقش خیلی مهمی در تاریخ داشته و در روند داستان باهاش آشنا میشید. 
و این یه قتل عادی نبوده ، تا وقتی که ساونیر بمیره و جون بده چند دقیقه طول کشید و اون تو محل مرگش معمایی طراحی کرد که کل داستان رو ساخت...
مامور رمزگشایی پلیس فرانسه برای رمز گشایی وارد عمل شد و اون کسی نبود جز سوفی! سوفی نوه ساونیر بوده و اون رو حدودا چند سالی ترک کرده بوده. چرا؟ چون صحنه ای رو از پدربزرگش دیده که نتونسته فراموش کنه و به شدت براش غیر قابل تحمل بود.
و حالا ما یه شخصیت دیگه هم داریم: رابرت لنگدان آمریکایی
رابرت یه نماد شناس مذهبیه که تو حرفه خودش بسیار مشهوره.
رابرت دقیقا زمان قتل ساونیر قرار بود اون رو ملاقات کنه.
صبح یه روز یه ماموری میاد در هتل و بهش میگه ساونیر خودکشی کرده ، تو پاشو بیا ازت بازجویی کنیم و ببینیم چه خبره.
لنگدان میره و معما رو میبینه که ساونیر با خون خودش نوشته بود و بعد تعجب میکنه تا وقتی که سوفی میاد و بهش میگه: تو دردسری! اینا فکر میکنن تو قاتلی و خط آخر نوشته رو پاک کردن! ساونیر تو خط آخر معماش نوشته بود یه سَری هم به رابرت لنگدان بزنید. سوفی میدونست که کار رابرت نیست.
و بسم الله...
از خوندن این کتاب به هیچ وجه پشیمون نیستم و به نظرم خیلی جذاب بود!!!
علاوه بر اون یه نکته مثبت هم این بود که فصل ها کوتاه و در حد یک تا سه چهار صفحه بودن و این سرعت خوانش رو بیشتر و کتابو هیجان انگیز تر می‌کرد.🧩
        

17

بادبادک باز
          این یادداشت از دید من ۱۶ سالست:
داستانش جالب بود ، یه زندگی‌نامه و شرح اتفاق‌هایی که برای امیر افتاده بود ، اما به نظر من شاهکار نبود ، هیچ چیز خیلی عمیقی نداشت و فلسفه کتاب سطحی بود و می‌شد برای درک و ارتباط بهتر خواننده از توصیفات دقیق و قابل لمس تری استفاده بشه و به نظرم یه خط داستانی عادی بود. باعث شد که درک و تصورات بهتری از افغانستان و طالبان داشته باشم ولی حین خوندن حس کردم یه چیزی کمه، یه اتفاق که بگیم داستان بر پایه اون اتفاق مهمه ، نه فقط یه زندگی‌نامه.
مطمئنا تو ژانر خودش کتاب بسیار حرفه ای نوشته شده اما به نظر من معروف شدن کتاب تو دنیا صرفا به این دلیل بود که مردم تصوری از جنگ و افغانستان و بدبختی نداشتن، فکر می‌کنم اگر کتابی درباره فلسطین به همین شکل نوشته بشه هم برای مردم تازگی داره و با استقبال زیادی روبرو میشه.
خیلی دلم می‌خواست این کتاب رو بخونم و شاید سنم مناسب نبود که به‌نظرم کتاب کلیشه ای ای بود و می‌تونست متفاوت تر و جالب تر باشه به عنوان یه شاهکار؛ شاید هم انتظارات من بالا بود.
اما اگر معروفیت کتاب رو کنار بذاریم ، خوشحالم که این کتاب رو خوندم ، فضای کتاب در بعضی بخشها قابل لمس بود و یه روایت جالب از جنگ اون زمان خوانده شد و چقدر خوب که فضای جنگ و سختی به گوش دنیا رسید و مورد استقبال قرار گرفت، با اینکه از دید من نوجوان (که خب قطعا کتاب های شاهکار زیادی نخوندم و قطعا با توجه به سنم به طور کامل نمی‌تونم فضا رو درک کنم) میتونست حرفه‌ای تر باشه و زیرکانه تر نوشته بشه.
        

12

پیش از آن که بمیرم
          با خوندن این کتاب کلمه «لحظه» براتون با معنا تر میشه، اینکه ما کی هستیم و چقدر روی زندگی خودمون و دیگران تاثیرگذاریم. اینکه ما می‌تونیم زندگی‌ای رو با لبخندمون نجات بدیم یا باعث مرگ روح یه نفر بشیم.
ژانر این کتاب تینجری/ و برای نوجوان هاست و با سبک آمریکایی ها نوشته شده، پس اگر به این موضوع علاقه‌ای ندارید این کتاب مناسبی براتون نیست.
اما من واقعا با شخصیت سم و رشدش ارتباط برقرار کردم و درکش کردم.
ایده کتاب متفاوت و جالب بود. سم یکی از دختر های دبیرستان توماس جفرسونه، و عضو یکی از اکیپ های شاخ مدرسشونه، از اونایی که همه‌رو مسخره میکنن و دنبال دردسرن، یه روز سم تو یه تصادفی همراه با دوستاش میمیره، اما اون روز ۷ بار تکرار میشه و سم سعی میکنه از اون ماجرا بیرون بیاد و اونجاست که متوجه چیز های جدیدی میشه؛ چیزایی که هیچوقت تو زندگی عادی بهشون توجه نمی‌کرد، و این داستان رو می‌سازه.
پایان کتاب باز بود و به درک ما برمیگشت. نویسنده چیز واضحی که منتظرشیم رو به ما نگفته و گذاشته به عهده خودمون که خب به نظرم اگه یه ذره توضیح میداد بهتر می‌شد.
و ترجمه کتاب ، واقعا ناقص بود و خیلی جاهارو مترجم به خواست خودش ترجمه نکرده، اینطور نیست که سانسور داشته باشه، بعضی قسمت های عادی هم گذاشته نشده و عوضش میبینیم خیلی از جاهایی که احتمال می‌دادیم سانسور بشه تو کتاب هست.
در آخر؛ خوشحالم از اینکه این کتابو خوندم (:
        

15