یادداشت فاطمه‌زهرا؛

        بوی پاییز، عشق، روح، شعر و یه فنجون قهوه.🌅🍂
«دم را غنیمت بشمار. خب چرا شاعر این سطرها رو نوشته؟»
«چون عجله داشته؟»
«نه،نه،نه! چون ما غذای کرم ها خواهیم شد، پسرها! چون فقط قراره تعداد محدودی از بهار و تابستان و پاییز رو تجربه کنیم. با این که باور کردنش سخته اما یک روز هر کدوم از ما از نفس خواهیم افتاد، تن‌مون سرد خواهد شد و خواهیم مرد!»
....
انجمن شاعران مرده ، مثل آتیش وسط سرمای زمستونه، وجودتون رو گرم نگه می‌داره تا حفظ بشید از جهان فیزیکی و انتظاراتش ، تا از محدوده روزمره و فکر های هر روزتون بیرون بیاید و لحظه ای دید متفاوتی داشته باشید.
....
کمتر کسی هست که با این کتاب و این انجمن و کلاس ادبیات دوست داشتنی آشنا نباشه.. آقای کیتینگ و شاگردانش... 
کاش پایان کتاب متفاوت بود، پس تکلیف اون والد خودخواه چی میشه؟ کی قراره به این نتیجه برسه که مقصر خودشه و بس؟
-داستان شیرین و پایان غم‌ناکِ تلخ..
      
253

29

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.