یادداشتهای نرجس رخشانی (13) نرجس رخشانی 1402/11/29 ناگرا: خاطرات مجید جیران پورخامنه زهره میرباقری 3.8 3 این کتاب را روز خبرنگار هدیه گرفتم و یادگار اولین سال خبرنگاری ام است. کتاب درباره ی یکی از خبرنگاران جنگ است که ایشان اتفاقات آن سال ها و عملیات ها را روایت میکند. دوست دارم در ادامه ی یادداشتم غزل زیبای سعید بیابانکی را بنویسم: میان خاک، سر از آسمان درآوردیم چقدر قمری بی آشیان درآوردیم وجب وجب، تن این خاک مرده را کندیم چقدر خاطره ی نیمه جان درآوردیم چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر چقدر آینه و شمع دان درآوردیم لباس سوخته ات را شبانه از دل خاک درست موسم خرماپزان درآوردیم به زیر خاک، به خاکستری رضا بودیم عجیب بود که آتش فشان درآوردیم به حیرتیم که _ای خاک پیر بابرکت!_ چقدر از دل سنگت جوان درآوردیم چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم ز خاک تیره ولی استخوان در آوردیم . . . 0 6 نرجس رخشانی 1402/11/2 استاد: خرده روایت های زندگی استاد شهید دکتر مجید شهریاری فاطمه شایان پویا 4.4 9 شهدای هسته ای همیشه برایم خاص بوده اند. داستان هرکدامشان را که میخوانم با زوایایی از زندگی شان آشنا میشوم که برایم تازگی دارد. غمگینم از اینکه این شهدا را چه در زمان حیاتشان و چه بعد از شهادتشان کم شناختم. بعضی کتاب ها آنقدر موضوعشان کشش دارد که دیگر قالبش برایت مهم نیست. دیگر اهمیت ندارد که نویسنده چگونه روایت کرده باشد. زندگی نامه ی شهدا برای من اینگونه است. کتاب شهدا را در هرقالبی که باشد دوست دارم چون شخصیت و ویژگی های خود شهید آنقدر جذاب است که در حین خواندن درگیر قالب کتاب نمیشوم و تماما محو داستان هستم. هرچند کاملا موافق این هستم که هرچه قالب کتاب قوی تر باشد، آن کتاب بهتری خواهد بود. استاد را خیلی دوست داشتم. دقیقا در روزهایی که فکرم مشغول ادامه ی تحصیلم هست خواندن این کتاب برایم مانند معجزه ای بود. او مثل یک استاد فانوسی را برای راهم روشن کرد تا بتوانم قوی تر از قبل به مسیرم ادامه دهم. اما افسوس که بعد از خواندن هر روایتش به خودم رجوع کردم و از خودم پرسیدم چقدر فاصله دارم با افرادی چون او …. 0 6 نرجس رخشانی 1402/10/24 تاوان عاشقی محمدعلی جعفری 4.0 88 شروع کتاب و توصیفات و جزئیاتش آنقدر زیباست که محال است کتاب را روی زمین بگذارید. درست است که حجم کتاب کم است اما نثر روان آن و موضوع جذابش باعث میشود که کتاب را در چشم بهم زدنی به پایان برسانید. آن قسمت های کتاب که فلسطین را توصیف میکرد بارها خواندم و بارها خودم را در آن موقعیت تصور کردم. تمام جزئیاتش را به خاطر سپردم تا روزی که خودم به آنجا روم و تمام آن زیبایی ها را از نزدیک ببینم🇵🇸 0 3 نرجس رخشانی 1402/10/18 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.6 182 خواندن این کتاب را به نوجوانان و افرادی که با نوجوانان در ارتباط هستند، توصیه میکنم. رویارویی با مسائلی که نوجوانان با آن ها دست و پنجه نرم میکنند در بخش هایی از کتاب، واقعا ناراحت کننده است اما واقعیت همین است و نمیتوان منکر آن شد. از لحاظ اصول داستان نویسی واقعا کتاب قوی ای است چرا که جزئیات و حالات روحی را به خوبی توصیف کرده است. به گونه ای که از اواسط کتاب، خودتان را جای هولدن میگذارید و خیال میکنید تمام این انفاقات برای شما رخ داده است. اما همانطور که گفتم، واقعیت های گفته شده در کتاب برایم بسیار ناراحت کننده بود و به قول هولدن خوندنش افسرده ام کرد، پسر! 0 10 نرجس رخشانی 1402/10/14 باغ های معلق؛ تجربه چهارسال محاصره به روایت هفت زن سوری سمیه عالمی 3.4 22 موضوع کتاب و هدفش بسیار قابل تحسین بود. روایت ها باز هم به من یادآوری کرد که امنیت امروز و آرامشم را مرهون مردان و زنانی هستم که در نقطه ای از تاریخ ایستادگی کردند و نگذاشتند کرامتشان از بین برود. در زمانی که هر کس به طریقی سعی داشت آزارشان دهد، یکی با زبانش و دیگری با تیر و تفنگ ، آن ها جنگیدند و نگذاشتند خون مظلومی پایمال شود. حال لازم است تا این خاطرات گفته شود و به قلم تحریر درآید تا از یاد نبریم جنایت ها و گستاخی های آنانی را که دشمن انسان و اسلام بودند. اما درباره ی قالب کتاب باید بگویم که اصلا دوستش نداشتم. حتی در قسمت هایی خارج از تصورم بود. به گونه ای که با خودم میگفتم چرا یک نویسنده ی خوب در همچین قالبی و با چنین فرمی کتاب را منتشر کرده است. تا جایی که چنین ایده ی نابی را درباره ی موضوع بسوزاند. خلاصه باید گفت به نظر، قبل از انتشار باید زمان بیشتری برای چگونگی قالب و فرم کتاب میگذاشتند و بیشتر راجع به آن می اندیشیدند. 0 3 نرجس رخشانی 1402/10/14 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد جلد 1 نادر ابراهیمی 4.5 69 برای نوشتن حسم از این کتاب باید بگویم: دوست داشتم زیر تمام جملاتش را خط بکشم و همه ی کلماتش را چون جامی شراب سر بکشم. در تمام طول خواندنش سرمست بودم. شخصیت امام از یک طرف و قلم نادر ابراهیمی از طرف دیگر همه چیز را فراهم کرده بود تا هر آنچه برای یک بزم رویایی احتیاج است فراهم باشد. خلاصه بگویم برای مست شدن یک جمله از این کتاب کافی است. من بار دیگر با سه دیدار، عاشق شخصیت و روح خمینی عزیزمان شدم✨🤍 0 2 نرجس رخشانی 1402/8/25 خمره هوشنگ مرادی کرمانی 4.3 69 داستان خمره داستان شیرینی بود. سوژه ی داستان یعنی خمره، بسیار سوژه ی ساده ای بود اما نویسنده آن را به زیبایی تمام روایت کرد. به نظرم نقطه ی قوت این داستان روایت زیبای آقای مرادی بود که داستان را به یک قصه ی پرکشش و جذاب تبدیل کرده بود. اینکه ماهرانه اخلاق، خصوصیات و آداب و رسوم روستاییان را به تصویر کشیده بود از دیگر نکات مهم داستان محسوب میشد. از طرفی دیگر بیان دقیق جزئیات واقعا برایم تصویرسازی را کامل میکرد. مثلا هنگام مشکلات آقای صمدی، من هم مدیر مدرسه می شدم و از دریچه ی نگاه او مشکلات را می دیدم. یا وقتی که قنبری از نیامدن پدرش خجالت میکشید گویی من جای قنبری این طرف صفحه های کتاب، خودم را جمع می کردم و سرم را از خجالت پایین می انداختم. همین همزادپنداری باعث شد که تا پایان داستان آن را مانند یک اتفاق واقعی و حقیقی دنبال کنم تا درنهایت ببینیم خمره به مدرسه می رسد یا نه (: 0 5 نرجس رخشانی 1402/8/5 ناصر ارمنی: مجموعه داستان رضا امیرخانی 3.4 49 توانایی آقای امیرخانی در نوشتن واقعا حیرت کننده است. اینکه میتواند با یک موضوع مثل دفاع مقدس متن های مختلف بنویسد ستودنی است. اما از کتاب، من داستان ناصر ارمنی و سه نفر را بیشتر از بقیه دوست داشتم. 0 1 نرجس رخشانی 1402/8/4 نبرد حق و باطل مرتضی مطهری 4.5 5 اتفاقات غزه که رخ داد به خودم آمدم. شک شده بودم مثل هر انسان دیگری. باز هم برای آرامش به کتاب پناه آوردم. اما دلم میخواست این دفعه کتابی را بخوانم که بی ربط به اتفاقات نباشد. کتابخانه را کمی وارسی کردم. مشغول گشتن بودم که چشمم به کتاب شهید مطهری افتاد. راستش را بگویم دلم برای کتاب های استاد تنگ شده بود. یک سالی میشد که دیگر کتابی از ایشان نخوانده بودم. عنوان کتاب را که دیدم مطمئن شدم برای خواندن آن. وقتی مطالعه اش را شروع کردم هرروز بیشتر مطمئن میشدم در انتخابم و البته افسوسی دنبالم بود که چرا زودتر این کتاب را نخواندم. گاهی باید مسائل را ریشه ای تر پیگیری کنیم. گاهی باید به سراغ مبانی بریم. و خوشحالم که در این روزها و همزمان با این اتفاقات این کتاب را خواندم. درست است که تمام جملات کتاب برایم درس و معرفت داشت اما چند نکته را خلاصه از کتاب اینجا مینویسم که در این ایام آرامشبخش دلم بود: خداوند در آیات ۱۶ تا ۱۸ سوره انبیاء میفرمایند حق همچون گلوله ای به سمت باطل پرتاب میشود و مغز باطل را خرد میکند. یعنی باطل از بین رفتنی است. قرآن در جنگ حق و باطل خوشبینانه نگاه میکند و می گوید: این نمود باطل شما را نترساند، این فراگیری باطل شما را مایوس نکند زیرا سرانجام حق پیروز است. همچنین در آیه ۱۳۹ سوره آل عمران بیان میکند: از کمی خودتان و زیادی آن ها بیم نداشته باشید، از مال فراوانشان که ثروتهای دنیا را انباشته اند ترس نداشته باشید، از اسلحه و زور فراوانشان نترسید، فقط محهز به ایمان و حقیقت باشید، مومن واقعی باشید. اگر چنین شدید پیروزی از آن شماست. امام علی در خطبه ی ۵۰ نهج البلاغه می فرماید: همانا آغاز فتنه ها و نابسامانی ها هوای نفسانی است که منبع واقع می شوند. یعنی انسان هایی تحت تاثیر هوای نفسانی خودشان قرار میگیرند و بعد به جای اینکه خدا را پرستش کنند هواهای نفسانی را پرستش می کنند و دنبال خواسته هایشان می روند. کتاب قابل تاملی بود. با هر جمله اش به فکر فرو رفتم و افسوس خوردم که چرا قرآن را بهتر نخواندم. چرا به جملات و آیاتش توجه بیشتری نکردم. هریک از معانی آیات قرآن که در کتاب استاد بیان شده بود را که میخواندم بیشتر به این مسئله می رسیدم که واقعا قرآن مایه ی آرامش است و من چقدر از آن دورم . چقدر در نزد من مهجور است… 0 4 نرجس رخشانی 1402/7/21 دوجان: خرده روایت های بارداری زهرا قدیانی 3.9 21 دوجان را برای حلقه ی کتابخوانی سفارش داده بودم اما خیلی دیر به دستم رسید تقریبا وقتی که همه ی اعضای حلقه ی کتابخوانی مان کتاب را خوانده بودند. اما نام کتاب آنقدر برایم جذاب بود که بدون هیچ معطلی، بعد از اینکه کتاب را از پستچی گرفتم، خواندنش را آغاز کردم. مترو، کتاب و من، تقریبا بهم گره خورده ایم. ترکیب مورد علاقه ام شده است این ترکیب. منی که قبلا از مترو فراری بودم به خاطر ازدحام و وقت تلف شده اش، حالا مشتاقانه به سمت واگن ها میدوم و کتابم را از توی کیف درآورده و شروع به خواندن میکنم. حتی گاهی اوقات دعا دعا میکنم مترو کمی آرامتر حرکت کند تا صفحه ی نیمه خوانده ام را به اتمام برسانم. یکی از همین روزها موقع برگشت از سر کار میرزا قاسمی ناهار آن روز را هم توی همان پلاستیکی گذاشتم که دوجان هم همانجا بود. ایستگاه طالقانی آنچنان شلوغ بود که مجبور شدم کمی پلاستیک را مایل در دستم بگیرم. اما آنقدر از ظرف میرزاقاسمی مطمئن بودم که لحظه ای شک نسبت به سرازیر شدن روغن آن نکردم. بعد از اینکه در ایستگاه دروازه دولت کمی از ازدحام جمعیت کم شد، توانستم کتابم را از توی پلاستیک دربیاورم. همین که کتاب را بیرون آوردم چشمم به پایین کتابم افتاد که حالا رنگ خاکستری جلدش به رنگ نارنجی تبدیل شده بود. میرزا قاسمی پایین دوجان را بغل کرده بود و کمی از عطرش را به آن بخشیده بود. از آن روز هرچه میگذرد بوی میرزا قاسمیِ دوجان کم و کمتر میشود اما حالا هروقت نام این کتاب می آید، قبل از هرچیزی به یاد میرزا قاسمی می افتم. مادر بودن و غذا درست کردن دو جز جدانشدنی از یکدیگر هستند و حالا بر روی کتاب دو جانِ من هم این پیوند، نقش بسته است. دوجان و میرزا قاسمی… کتاب دوجان کتابی است مادرانه برای همه ی زنانی که مادری را به نحوی تجربه کرده اند حتی با بچه ی نداشته شان. خواندنش فقط به خانم ها منحصر نمی شود. مردها هم میتوانند بخوانند و حتی با آن همدردی کنند. کتاب را با تمام وجودم خواندم و از خواندنش لذت بردم. اگر چه برخی از روایت ها میتوانست بهتر نوشته شود اما در کل کتاب خوبی بود و من اکثر روایت ها را دوست داشتم. با بعضی از روایت ها خندیدم و با بعضی از آن ها اشک ریختم. امیدوارم نور مادرشدن به هر کسی که آرزویش را دارد بتابد. 1 9 نرجس رخشانی 1402/7/13 خسی در میقات جلال آل احمد 3.9 53 باید بگویم یکی از لذت بخش ترین کارهای دنیا برایم، خواندن کتاب در مترو است. دقیقا همان زمانی که اگر حواست نباشد و کاری انجام ندهی میشود وقت تلف شده. جلال را در مترو، میان دخترها، کودکان، خانم ها و آقایان خواندم. با هر جمله ی توصیفی اش از چهره ی انسان ها، زل میزدم به افراد درون مترو و سعی میکردم مانند او جزئیات چهره را نگاه کنم. اما نگاه تیزبین او کجا و دیدهای گذران من کجا؟ خلاصه اینکه جایگاه جلال برایم ویژه است چون مرا از حس تلف شدن زمان و کلافگی رهاساخت. همچون پرنده ای از بند قفس. و اما خسی در میقات…. امیدوارم روزی در هوای مکه نفس بکشم ،همانجا که همه گرد معبود می گردند و او را می خوانند. 0 9 نرجس رخشانی 1402/6/28 مدیر مدرسه جلال آل احمد 3.8 149 تا به حال کتابی از جلال نخوانده بودم. آشنایی ام با او برمی گشت به تاریخ ادبیات دبیرستان و عکس او با کلاه معروفش. روزی که مدیر مدرسه را شروع کردم به خواندن، همواره منتظر این بودم که نقطه ی اوجی در داستان ببینم اما هرچه جلوتر رفتم به شیوه ی نویسندگی او بیشتر مسلط شدم. به نظرم توصیفات دقیق، واژگان متعدد و روایت، اصلی ترین ویژگی کتاب جلال است. اینکه برخلاف ادبیات کلاسیک، گره های متن خیلی کوتاه و گذران بود کمی اذیتم میکرد اما این چیزی از اهمیت سبک او کم نمیکند. نگاه جامع شناسانه ای که جلال به روزگارش داشته است قابل تحسین است. هنگام خواندن کتاب با برخی از قسمت ها همزاد پنداری میکردم و با خود میگفتم چه عجیب که این مشکل هنوز هم وجود دارد. اما خدا را شکر که شیوه ی تنبیه در زمان ما به آن گونه نبود و درس خواندن برایمان آن همه مشقت نداشت. خواندن کتاب را توصیه میکنم امیدوارم که لذت ببرید🌿 0 5 نرجس رخشانی 1402/5/7 داستان راستان جلد 2 مرتضی مطهری 4.6 20 کتاب داستان راستان، یک کتاب با حجم کم و نثری روان که شما برای خواندن آن مشتاقانه صفحات را ورق می زنید. هنگام خواندن کتاب حسرت عجیبی بر دلم نشست. یاران و اصحابی که امام ها را دیدند و با آن ها مصاحبت داشتند و هر لحظه از نفس گرم و مسیحایی آن ها کسب فیض می کردند. خوشا به حالشان. کاش من هم امام غائبمان را می دیدم و از دیدن او و شنیدن صحبت هایش روزی هزار بار میمردم♥️ تصور میکنم اگر در زمان پیامبر میبودم لحظه ای از در خانه شان دور نمیشدم و هر ثانیه شکل ماهش رو نگاه میکردم و در کلمات گوهر بارش غرق میشدم. و این عاشقی چقدر برایم شیرین است.... خواندن فضائل این خانواده همیشه مبهوت و متحیرم میکند. مگر میشود اینچنین انسان کاملی باشی و مهربانی ات را بر جهان بتابانی؟! اما استاد مطهری ... نکته ی بسیار قابل توجه راجع به ایشان این است که نثرشان بسیار ساده و روان است طوری که هر فردی به آسانی میتواند اغلب کتاب های ایشان را بخواند و از مطالعه ی آن لذت ببرد و مطالب را درک کند. 2 7