یادداشتهای اژدهای کتاب (11) اژدهای کتاب 1403/6/21 حومه ی سکوت مریم عزیزی 4.0 7 دشت پارسوا برای من یه منطقهی آرامشه. مدام بهش بر میگردم، تو هواش نفس میکشم و توی دریاش کثیفیا رو از ذهنم میشورم. شخصیتها توی رمانها برام خیلی مهمن. اینه که باهاشون رفیق میشم. توی این قصه هم رفیق صمیمی ماندانا و کیانیک هستم. انگار که آبتین باشم. هر بار که هر کدوم از کتابای این مجموعه رو میخونم، یه سرنخ تازه توی یه صحنهی معمولی، توی یه خردهدیالوگ، یا توصیف ساده پیدا میکنم و حسابی سر کیف میام. به خودم میگم، هان! دیدی، اژدها؟ دیدی؟ این همونه که اونجا شد اونجوری و نه اینجوری. پازل حل کردن رو خیلی دوست دارم و این قصه همون پازل هزار تکهی منه. قصه دربارهی ماندانا است. یه دختر جوان که سر از دنیای موازی ما در میاره. جایی که حضور نژاد آدمیزاد در اون ممنوعه. قصه دربارهی رازیانه. یه زن جادوگر که قوانین دنیای جادوگری رو شکسته و یه آدمیزاد رو به لایهی زمانیشون راه داده و با این کار از خودش یه هدف متحرک برای بزرگترین جادوگر دنیا ساخته. قصه دربارهی کیانیکه. یه جوان جادوگر که در مرز درستی و نادرستی معلقه و تلاش میکنه یهجوری بالاخره راه خودشو پیدا کنه. قصه دربارهی خودمونه که توی همین وقت کمی که برای زندگی کردن داریم، همهی تلاشمونو میکنیم که بتونیم گلیم خودمون رو توی این دنیای بیمعنی یهجوری از آب بکشیم بیرون. از چیزهایی که خیلی دوست دارم دربارهی این مجموعه، جدا از شخصیتپردازی پیچیده و روایت معماییش، ایرانی و مدرن بودن فضا، اسامی، تقویم و مخصوصا رخت و لباس و رسم و رسومشه و همینطور استفادهی نویسنده از گیاهای دارویی و موجودات افسانهای ایران برای پیشبرد قصه. در کل وزنهی خوبیای این مجموعه برام سنگینتر از اونیه که بخوام زحمت نویسنده و ناشر رو با ایرادگیری لگدمال کنم. دستخوش، افق. دستخوش، خانم عزیزی. * فنآرت رو از یکی از کانالای مجموعه(parsuaplain) تو تلگرام بر داشتم. صاحبش راضی باشه.😅 0 25 اژدهای کتاب 1403/5/26 گروشام گرینچ و جام نحس آنتونی هوروویتس 3.4 3 وای چه خاطرات خوبی از خوندن این قصه دارم. ایدههای هورویتس همیشه جذابن. تو این قصه یه مدرسه جادویی داریم با کلی شبح و روح و معلمهای سختگیر. مسابقه جادویی هم داریم. ورودیهایی که رمز عبور لازم دارن و تابلوهای متحرک و سخنگو. شخصیت اصلی که الان اسمش یادم نیست خانوادهی بدجنسی داشت که برای اینکه از شرش خلاص شن میفرستنش به این مدرسه. یادمه بعدا که هری پاتر رو می خوندم همینطور دهنم باز مونده بود که چه همه شباهت بینشون هست و خیلی بعدترش فهمیدم اول این قصه نوشته شده بوده و بعدا هری پاتر و رولینگ ایدههای هورویتس رو اسکی رفته. اونوقت بود که هری پاتر کلا از چشمم افتاد. دیگه اینجوریهاست. 0 5 اژدهای کتاب 1403/5/26 برادران شیردل آسترید (اریکسون) لیندگرن 4.5 10 دروازه دنیای جادو توی این قصه مرگه. وقتی کسی تو دنیای این قصه میمیره میره نانگیالا. وقتی تو نانگیالا میمیری میری به یه دنیای دیگه به اسم نانگیلیما. بعد از اون هم به یه دنیای جادویی دیگه. و نکته غمگین ماجرا اینه که هر کدوم از این دنیاهای جادویی مثل دنیای خودمون پر از غم، رنج و بیعدالتیه. این قصه برای بچهها خیلی سنگینه و البته نمونه خوبیه که نشون میده برعکس تصور عامه فانتزی مخصوص کودکان نیست. 0 7 اژدهای کتاب 1403/5/26 ماجراهای نارنیا سی. اس. لوییس 4.5 2 این مجموعه رو به صورت تککتابی خوندم. اون نسخه که قطور و گالینگور بود با کاغذای نازک. الان دیگه هرمس چاپش نمیکنه. طرح جلدش تصویر دختر کوچیکهی فیلمهاش بود. ترجمه خیلی خوبی هم داشت. این ایده درگاه بین دنیاها تو کتابای فانتزی خیلی جذابه. اینکه چطوری وارد دنیای جادو میشی. از این نظر، من این مدل کتابا رو به فانتزی والا(های فنتسی) ترجیح میدم. تو قلعه متحرک هاول درهای یک خونه است، اینجا یه کمده، تو دشت پارسوا درختا و گل و گیاهاست، تو برادران شیردل گذر از زندگی به مرگه. ماجراهای خوبی داره نارنیا اما از نظر شخصیتپردازی خیلی عمیق نیست. برعکس مثلا ارباب حلقهها. اینکه لوییس و تالکین همکار و دوست بودن و اینقدر کتاباشون متفاوته خودش در نوع خودش خیلی جالبه. 3 18 اژدهای کتاب 1403/5/26 دشت پارسوا: دره ی مردگان راه رونده مریم عزیزی 4.0 2 سر فرصت میام و می نویسم. 0 0 اژدهای کتاب 1403/5/26 اژدهای چهاربال مریم عزیزی 4.5 3 سر فرصت میام و می نویسم. 0 0 اژدهای کتاب 1403/5/26 دشت پارسوا: دو ریسمان جادویی مریم عزیزی 4.2 3 سر فرصت میام و می نویسم. 0 0 اژدهای کتاب 1403/5/26 نفرین دفراش مریم عزیزی 4.3 3 سر فرصت میام و می نویسم. 0 0 اژدهای کتاب 1403/5/26 پیشگویی سپیده دم مریم عزیزی 4.8 3 سر فرصت میام و می نویسم. 0 0 اژدهای کتاب 1403/5/26 جنگل های سکوت جلد 1 امیلی رودا 4.2 11 این مجموعه رو خیلی سال پیش خوندم و یادمه خیلی خوشم اومد. با دوستام گروه داشتیم و دوره میکردیم و درمورد کتابا حرف میزدیم. این از اونا بود که حسابی از ماجراهاش کیف میکردیم. باید دوباره بخونمش ببینم الانم همون مزه رو داره یا نه. در مورد یه کمربند بود با سنگای جادویی. یکی از شخصیتای اصلی هم دختر بود. جسمین. یا یاسمین. علامت حکومتشون هم یه دست بود که وسطش دایره داشت اگه درست یادم باشه. اینکه بعد اینهمه مدت هنوز این جزییات یاد آدم باشه، یعنی مجموعهکتاب قابل اعتناییه. 0 1 اژدهای کتاب 1403/5/26 سلحشوران پارله آن سیدعلی خواسته 4.3 5 اینو چند سال پیش خوندم. یادمه کتابش جذبم نکرد. شخصیتپردازیش عمقی نداشت. یادمه شخصیت اصلی یه پسر بود که با پادشاه (؟) رفتن یه ماموریتی انجام بدن. بیشتر از این یادم نیست. جلدش رو دوست داشتم. برای همون هم خریدمش. 0 0