اژدهای کتاب

اژدهای کتاب

@bookdragon

14 دنبال شده

6 دنبال کننده

            کتابا پناهگاه منن.🏡💛
          

یادداشت‌ها

        دشت پارسوا برای من یه منطقه‌ی آرامشه. مدام بهش بر می‌گردم، تو هواش نفس می‌کشم و توی دریاش کثیفیا رو از ذهنم می‌شورم.
شخصیت‌ها توی رمان‌ها برام خیلی مهمن. اینه که باهاشون رفیق می‌شم. توی این قصه هم رفیق صمیمی ماندانا و کیانیک هستم. انگار که آبتین باشم.
هر بار که هر کدوم از کتابای این مجموعه رو می‌خونم، یه سرنخ تازه توی یه صحنه‌ی معمولی، توی یه خرده‌‌دیالوگ، یا توصیف ساده پیدا می‌کنم و حسابی سر کیف میام. به خودم می‌گم، هان! دیدی، اژدها؟ دیدی؟ این همونه که اونجا شد اونجوری و نه اینجوری.
پازل حل کردن رو خیلی دوست دارم و این قصه همون پازل هزار تکه‌ی منه.

قصه درباره‌ی ماندانا است. یه دختر جوان که سر از دنیای موازی ما در میاره. جایی که حضور نژاد آدمیزاد در اون ممنوعه.
قصه درباره‌ی رازیانه. یه زن جادوگر که قوانین دنیای جادوگری رو شکسته و یه آدمیزاد رو به لایه‌ی زمانیشون راه داده و با این کار از خودش یه هدف متحرک برای بزرگترین جادوگر دنیا ساخته.
قصه درباره‌ی کیانیکه. یه جوان جادوگر که در مرز درستی و نادرستی معلقه و تلاش می‌کنه یه‌جوری بالاخره راه خودشو پیدا کنه.
قصه درباره‌ی خودمونه که توی همین وقت کمی که برای زندگی کردن داریم، همه‌ی تلاشمونو می‌کنیم که بتونیم گلیم خودمون رو توی این دنیای بی‌معنی یه‌جوری از آب بکشیم بیرون.

از چیزهایی که خیلی دوست دارم درباره‌ی این مجموعه، جدا از شخصیت‌پردازی پیچیده و روایت معماییش، ایرانی و مدرن  بودن  فضا، اسامی، تقویم و مخصوصا رخت و لباس و رسم و رسومشه و همینطور استفاده‌ی نویسنده از گیاهای دارویی و موجودات افسانه‌ای ایران برای پیشبرد قصه.
در کل وزنه‌ی خوبیای این مجموعه برام سنگینتر از اونیه که بخوام زحمت نویسنده و ناشر رو با ایرادگیری لگدمال کنم. دستخوش، افق. دستخوش، خانم عزیزی.

* فن‌آرت رو از یکی از کانالای مجموعه(parsuaplain) تو تلگرام بر داشتم. صاحبش راضی باشه.😅
      

25

باشگاه‌ها

باشگاهی برای نوجوانان

381 عضو

تیمارستان متروک

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

کی گفت نظرت محترم هست یا نیست؟ نه، واقعا مشکل درک مطلب داری شما. :)) همه که نباید شما رو تایید کنن که بهت بر می خوره. @verena

153

کلئوپاترا

7

نه ورنا جان شما مجبور نیستی که هیچ، اتفاقا همون یه مقدار رو هم لازم نبوده بخونی. نوع روایت تو این مجموعه مستقیم نیست. نویسنده با معما جلو می‌ره و نمیاد کار رو راحت کنه و درجا بگه فلانی بده فلانی خوب. اینا رو تو صحنه‌ها و دیالوگای مختلف خوردخورد می‌گه و تا جلد آخر مدام دو به شک می‌مونی کی واقعا بده کی خوب. شخصیتا خاکسترین و شخصیت‌پردازی پیچیده است. گفتم که، این مجموعه از جهتای مختلف مناسب شما نیست.😊 @verena

153

سلاام! خواهش می‌کنم. ممنون از شما که این لیست خوبو منتشر کردی.💛😍 @nasrinsun

153

دخترم، دشت پارسوا شش جلده. شما که دو جلد (یا شایدم یک و نیم جلد)بیشتر ازش نخوندی، درست نیست طوری کامنت بذاری که انگار تمامشو خوندی و نظرت درباره‌ی اون بخشی که خوندی رو به کل مجموعه نسبت بدی. به این کار می‌گن دروغ گفتن. اگه مثل من مجموعه رو کامل خونده بودی، متوجه می‌شدی هیچی در این مجموعه اضافی نیست و اون چیزی که بهش می‌گی کش دادن توش پر از خرده‌اطلاعات و سرنخه برای حل معماها و انگیزه‌ی شخصیتا که پیچیده و خاکستری هستن. بحث اینجا فقط سلیقه نیست، توان خواننده تو درک مطلب هم هست. این مجموعه مسلما مناسب سن شما نیست.😊 @verena

153

حومه ی سکوت
          حومه‌ی سکوت اولین کتاب از مجموعه‌ی شش جلدی دشت پارسوا ست. داستان با معرفی مختصری از ماندانا و آبتین، دو تا از شخصیت‌های اصلی کتاب شروع میشه و بعد طی اتفاقی تلخ، ماندانا به سرزمین جادوگران ایران یعنی دشت پارسوا میره و اونجا باید با خیلی چیزها و افراد آشنا بشه و تلاش بسیاری کنه تا به موفقیت برسه. مبهم گفتم چون دوست ندارم داستان رو لو بدم. به عنوان یک داستان فانتزی ایرانی که هیچ، کلا در ژانر فانتزی کتاب خوبی بود. تاثیر گرفته از داستان هری‌پاتر بود اما نه آنچنان که فکر کنید یک کپی ایرانی از هری‌پاتر می‌خونید. داستان کشش خوبی داشت و ریتم خوبی هم داشت اما بعضی از مواقع توضیح کافی از اتفاقات نمی‌داد. شخصاً دوست داشتم توضیحات بیشتری راجع به وقایعی که اتفاق می‌افتاد یا شکل و قیافه‌ی شخصیت‌ها و اینا بخونم به نظرم برای یک کتاب فانتزی لازم بود تا بتونیم توی ذهن خودمون صحنه‌ها رو به نمایش در بیاریم. در مجموع کتاب بسیار خوبی بود به عنوان اولین جلد از مجموعه چرا که آخرین فصل طوری نوشته شده که شما رو ترغیب کنه بلافاصله برید سراغ جلد دو، منم دارم میرم.
        

18

حومه ی سکوت
دشت پارسوا برای من یه منطقه‌ی آرامشه. مدام بهش بر می‌گردم، تو هواش نفس می‌کشم و توی دریاش کثیفیا رو از ذهنم می‌شورم.
شخصیت‌ها توی رمان‌ها برام خیلی مهمن. اینه که باهاشون رفیق می‌شم. توی این قصه هم رفیق صمیمی ماندانا و کیانیک هستم. انگار که آبتین باشم.
هر بار که هر کدوم از کتابای این مجموعه رو می‌خونم، یه سرنخ تازه توی یه صحنه‌ی معمولی، توی یه خرده‌‌دیالوگ، یا توصیف ساده پیدا می‌کنم و حسابی سر کیف میام. به خودم می‌گم، هان! دیدی، اژدها؟ دیدی؟ این همونه که اونجا شد اونجوری و نه اینجوری.
پازل حل کردن رو خیلی دوست دارم و این قصه همون پازل هزار تکه‌ی منه.

قصه درباره‌ی ماندانا است. یه دختر جوان که سر از دنیای موازی ما در میاره. جایی که حضور نژاد آدمیزاد در اون ممنوعه.
قصه درباره‌ی رازیانه. یه زن جادوگر که قوانین دنیای جادوگری رو شکسته و یه آدمیزاد رو به لایه‌ی زمانیشون راه داده و با این کار از خودش یه هدف متحرک برای بزرگترین جادوگر دنیا ساخته.
قصه درباره‌ی کیانیکه. یه جوان جادوگر که در مرز درستی و نادرستی معلقه و تلاش می‌کنه یه‌جوری بالاخره راه خودشو پیدا کنه.
قصه درباره‌ی خودمونه که توی همین وقت کمی که برای زندگی کردن داریم، همه‌ی تلاشمونو می‌کنیم که بتونیم گلیم خودمون رو توی این دنیای بی‌معنی یه‌جوری از آب بکشیم بیرون.

از چیزهایی که خیلی دوست دارم درباره‌ی این مجموعه، جدا از شخصیت‌پردازی پیچیده و روایت معماییش، ایرانی و مدرن  بودن  فضا، اسامی، تقویم و مخصوصا رخت و لباس و رسم و رسومشه و همینطور استفاده‌ی نویسنده از گیاهای دارویی و موجودات افسانه‌ای ایران برای پیشبرد قصه.
در کل وزنه‌ی خوبیای این مجموعه برام سنگینتر از اونیه که بخوام زحمت نویسنده و ناشر رو با ایرادگیری لگدمال کنم. دستخوش، افق. دستخوش، خانم عزیزی.

* فن‌آرت رو از یکی از کانالای مجموعه(parsuaplain) تو تلگرام بر داشتم. صاحبش راضی باشه.😅
          دشت پارسوا برای من یه منطقه‌ی آرامشه. مدام بهش بر می‌گردم، تو هواش نفس می‌کشم و توی دریاش کثیفیا رو از ذهنم می‌شورم.
شخصیت‌ها توی رمان‌ها برام خیلی مهمن. اینه که باهاشون رفیق می‌شم. توی این قصه هم رفیق صمیمی ماندانا و کیانیک هستم. انگار که آبتین باشم.
هر بار که هر کدوم از کتابای این مجموعه رو می‌خونم، یه سرنخ تازه توی یه صحنه‌ی معمولی، توی یه خرده‌‌دیالوگ، یا توصیف ساده پیدا می‌کنم و حسابی سر کیف میام. به خودم می‌گم، هان! دیدی، اژدها؟ دیدی؟ این همونه که اونجا شد اونجوری و نه اینجوری.
پازل حل کردن رو خیلی دوست دارم و این قصه همون پازل هزار تکه‌ی منه.

قصه درباره‌ی ماندانا است. یه دختر جوان که سر از دنیای موازی ما در میاره. جایی که حضور نژاد آدمیزاد در اون ممنوعه.
قصه درباره‌ی رازیانه. یه زن جادوگر که قوانین دنیای جادوگری رو شکسته و یه آدمیزاد رو به لایه‌ی زمانیشون راه داده و با این کار از خودش یه هدف متحرک برای بزرگترین جادوگر دنیا ساخته.
قصه درباره‌ی کیانیکه. یه جوان جادوگر که در مرز درستی و نادرستی معلقه و تلاش می‌کنه یه‌جوری بالاخره راه خودشو پیدا کنه.
قصه درباره‌ی خودمونه که توی همین وقت کمی که برای زندگی کردن داریم، همه‌ی تلاشمونو می‌کنیم که بتونیم گلیم خودمون رو توی این دنیای بی‌معنی یه‌جوری از آب بکشیم بیرون.

از چیزهایی که خیلی دوست دارم درباره‌ی این مجموعه، جدا از شخصیت‌پردازی پیچیده و روایت معماییش، ایرانی و مدرن  بودن  فضا، اسامی، تقویم و مخصوصا رخت و لباس و رسم و رسومشه و همینطور استفاده‌ی نویسنده از گیاهای دارویی و موجودات افسانه‌ای ایران برای پیشبرد قصه.
در کل وزنه‌ی خوبیای این مجموعه برام سنگینتر از اونیه که بخوام زحمت نویسنده و ناشر رو با ایرادگیری لگدمال کنم. دستخوش، افق. دستخوش، خانم عزیزی.

* فن‌آرت رو از یکی از کانالای مجموعه(parsuaplain) تو تلگرام بر داشتم. صاحبش راضی باشه.😅
        

25