اژدهای کتاب

اژدهای کتاب

@bookdragon

15 دنبال شده

10 دنبال کننده

            کتابا پناهگاه منن.🏡💛
          

یادداشت‌ها

        رمان درست‌درمون یعنی سیر تحول شخصیتی کاراکترها. یعنی اگه شما یه کتابی خوندین که تهش کارکترای اصلی همونی بودن که سرش، باید اون کتابو بندازید دور.🚮 حالا اگه اون کتاب پر از ماجرا باشه و کاراکترا بازم هیچ تغییری نکن، اون کتاب رو باید در بهترین حالت داد بز بجوه و تبدیلش کنه به کود تا یه منفعت کوچیکی به حال طبیعت داشته باشه چاپش.😅
و این همون حالتیه که در مورد این مجموعه مصداق داره. کاراکترا جذابن، اما فقط همین.
یه یتیم بدبخت که یه شبه می‌شه یه برگزیده ثروتمند.
یه دختر موگل که از غیر موگلا تو جادو شاگرد اولتره.
یه غیرموگل موهویجی خنگ که از قضای روزگار رفیق اون دو تا آس بالا می‌شه.
حالا بریم جلد آخر. هر سه نفرشون نسخه‌ مشهورتر همون سه‌تای بالا هستن.
اونم بعد کلی خون و خون‌ریزی توی مجموعه‌ای که برای گروه سنی کودک نوشته شده.
تازه تمام اینها رو اضافه کنی به تقلید و کپی‌های وحشتناکی که نویسنده از کتابای دیگه‌ی فانتزی کرده.*
خب، اگه دنبال ماجرا و سرگرمی صرف هستی این مجموعه خیلی راحت می‌شه کتاب مقدست.

منفعل بودن و دست به عصایی همیشگی کاراکتر اصلی، بی‌قانونی و هردمبیلی سیستم جادو. (برای هر چیزی یه وردی هست. حتی برای تعمیر دسته عینک شکسته!)، یه شرور با کلی قدرت و جون اضافه که به عوض عملی کردن نقشه‌هاش برای از بین بردن موگل‌ها، مدام وقتشو می‌ذاره برای نفوذ به یه مدرسه و آزار دانش‌آموزاش. البته این آخری چاهیه که نویسنده واسه خودش کنده به خاطر کپی زدن از رو دست جیل مورفی، نویسنده‌ی هموطنش و مجموعه بدترین جادوگر. تا آخر هم مجبور بوده پاش وایسه. و همینم داستانش رو تبدیل کرده به یه دعوای موش و گربه توی یه فضای بسته‌ای که تنها راه برای گشاد کردنش این بوده که مدام ماجراهای فرعی و بی‌مورد بهش اضافه کنه. از جا دادن مسابقه‌ی جاروسواری که دیگه جلدای آخر خودش هم حوصله‌ش ازش سر می‌ره و ادامه‌ش نمی‌ده. تا کل‌کل‌های کلیشه‌ای و بی‌مورد دانش‌آموزا با هم. تا توصیفات غیر ضروری مراسم شروع هر سال تحصیلی و یا حتی غذا خوردنای تایم ناهار و شام و قطار. تا ماجراهای مربوط به انجمن دفاع از جن‌های خانگی، تا خرابکاری‌های اون سرایدار نیمه‌غول و ...
این مجموعه کلی طرفدار داره که به دلایل مختلف طبیعی هم هست.(هنوز هری‌پاتر مینیا رو یادمه. یه چیزی تو مایه‌های بیتلزمینیا.🤦 جیغ، داد، غش، ضعف، صف برای خرید جلدای جدید.🤡🤢) اما این مجموعه در واقع همینه. یه استخر بزرگ با کلی کوسه و اره‌ماهی. اما با نیم‌بند انگشت عمق و معنا.

* لیست برخی از کتاب‌هایی که رولینگ ایده‌هاش رو ازشون کپی و تقلید کرده:

http://behkhaan.ir/booklist/53dbc4b3-5a9a-414f-927e-8d495b3e66a8
      

0

        اون زمانی که خامتر از الانم بودم و خیال می‌کردم می‌شه با کلاس رفتن نویسنده شد(آره، همینقدر خنگول بودم.) یه مربی داشتیم که می‌گفت نویسنده‌‌ها دو دسته‌ن. شخصیت‌پرداز‌ها و روایتگرها. این وسط نویسنده‌ی اصیل اونیه که شخصیت‌پردازی رو وسیله می‌کنه برای روایت، نه برعکس. و این همون اتفاقیه که توی این مجموعه میفته.
من همینجا اجازه می‌خوام برای بار هزارم برای ماندانا توسی و شاهزاده پارت‌نژاد بمیرم.😿

 درونمایه‌ی این جلد تنهایی و گذر زمانه و یه بار دیگه مثل جلد یک با کلیف‌هنگر تموم می‌شه. یکی از نقاط قوت لج‌درآر دشت پارسوا همین پا در هوا موندن آدم ته بعضی از جلداشه. یعنی قشنگ مثل اینه که نویسنده با یه آجر می‌کوبه تو سرت و گیج و ویج رهات می‌کنه تا جلد بعد.😫
تو این جلد یه شخصیت جذاب جدید و کلیدی هم به داستان اضافه می‌شه. هامین وانیتن، که از سمت مادری به ایرلند می‌رسه و از سمت پدری به هرات. (بعدا ریویوم رو تکمیل‌تر می‌کنم. الان بدجوری خوابم میاد.💋) 

فن‌آرت از کانال parsuaplain / تلگرام
      

1

        «پدر می‌گفت مرگ یه جایزه است.» --- صفحه:۳۸۷

یکی از درونمایه‌های تکرار شونده تو مجموعه‌ی دشت پارسوا تقابل مرگ و زندگیه. بلااستثنا تو هر جلد یه جایی یه جوری پاش وسط کشیده می‌شه.
ماندانا با مرگ و بعد احیای جادویی قدم به دشت پارسوا می‌ذاره. تو جلد اول(حومه‌ی سکوت)، خودش و دوستانش بارها با مرگ روبرو می‌شن، تو جلد دوم(پیشگویی سپیده‌دم) چند بار خودش یا دوستانش جلوی مرگ دیگران سد می‌زنن، جلد سوم(نفرین دفراش) با مرگ تموم می‌شه، جلد چهارم(دو ریسمان جادویی) با زندگی دوباره شروع می‌شه و باز در ادامه رویارویی با مرگ پیش میاد، جلد پنجم(اژدهای چهاربال) صحبت از زندگی جاویده و با مرگ تموم می‌شه، و جلد ششم(دره‌ی مردگان راه‌رونده) مرگ‌های خودخواسته داره.
مرگ سایه‌ش خیلی سنگینه توی این مجموعه، اما همیشه و همه‌وقت تاکید اصلی و نهاییش روی زندگی و اهمیت زنده بودن و زنده موندنه.
برای نمونه، توی این جلد یه صحنه هست که یکی از دوستان ماندانا اونقدر از زندگی خسته و بیزار شده که با ستایش آشکار مرگ داره با پای خودش از مرز بین زندگی و مرگ می‌گذره، اما ماندانا در آخرین لحظه با اجرای جادوی تعقیب ذهن در یه مکان مثالی به اسم سرای رستاخیز مردگان مانعش میشه و اونو راضی می‌کنه دوباره به زندگی برگرده. بعد بلافاصله به کتابخانه پناه می‌بره و اونجا این جمله رو از کتاب «گفتگو با خود» می‌خونه :
«زندگی رنج بردن است و بقا یافتن معنایی است برای این رنج.»
جمله‌ای که تاکید داره بر اهمیت چنگ زدن به زندگی با تمام پوچی، تلخی و بیرحمیش.

در کل، به نظرم این درونمایه‌ی تکرار شونده تو این مجموعه حتی می‌تونه موضوع دندونگیر و جذابی باشه برای اونایی که می‌خوان پایان‌نامه‌ی ارشد ادبیات با محوریت ادبیات تالیفی بنویسن.

پ.ن
یکی از چیزایی که خیلی در مورد این جلد دوست دارم، کشمکش نفسگیر بین دو تا از شخصیت‌های اصلیه. یکی کله‌شق، جوشی و بی‌پرواست و اون‌یکی متکی بنفس، منطقی و بی‌گذشت. همین تفاوت روحیه‌هاشون هم باعث می‌شه مدام با هم درگیری داشته باشن، اونم تو وضعیتی که هر دوشون تحت تعقیب هستن و کافیه یه قدم کج بردارن تا کلا همه‌چیز به هم بریزه و واویلا.😄

فن‌آرت :
از کانال parsuaplain / تلگرام
      

1

        مجموعه‌ی دشت پارسوا برای من یه منطقه‌ی آرامشه. مدام بهش بر می‌گردم، تو هواش نفس می‌کشم و توی دریاش کثیفیا رو از ذهنم می‌شورم.
شخصیت‌ها توی رمان‌ها برام خیلی مهمن. اینه که باهاشون رفیق می‌شم. توی این قصه هم رفیق صمیمی ماندانا و کیانیک هستم. انگار که آبتین باشم.
هر بار که هر کدوم از کتابای این مجموعه رو می‌خونم، یه سرنخ تازه توی یه صحنه‌ی معمولی، توی یه خرده‌‌دیالوگ، یا توصیف ساده پیدا می‌کنم و حسابی سر کیف میام. به خودم می‌گم، هان! دیدی، اژدها؟ دیدی؟ این همونه که اونجا شد اونجوری و نه اینجوری.
پازل حل کردن رو خیلی دوست دارم و این قصه همون پازل هزار تکه‌ی منه.

قصه درباره‌ی ماندانا است. یه دختر جوان که سر از دنیای موازی ما در میاره. جایی که حضور نژاد آدمیزاد در اون ممنوعه.
قصه درباره‌ی رازیانه. یه زن جادوگر که قوانین دنیای جادوگری رو شکسته و یه آدمیزاد رو به لایه‌ی زمانیشون راه داده و با این کار از خودش یه هدف متحرک برای بزرگترین جادوگر دنیا ساخته.
قصه درباره‌ی کیانیکه. یه جوان جادوگر که در مرز درستی و نادرستی معلقه و تلاش می‌کنه یه‌جوری بالاخره راه خودشو پیدا کنه.
قصه درباره‌ی خودمونه که توی همین وقت کمی که برای زندگی کردن داریم، همه‌ی تلاشمونو می‌کنیم که بتونیم گلیم خودمون رو توی این دنیای بی‌معنی یه‌جوری از آب بکشیم بیرون.

از چیزهایی که خیلی دوست دارم درباره‌ی این مجموعه، وجود شخصیت‌های زن قوی و محکم، شخصیت‌پردازی پیچیده و خاکستری، روایت معمایی، ایرانی و مدرن  بودن  فضا، اساطیر، اسامی، تقویم و مخصوصا رخت و لباس و رسم و رسومشه و همینطور استفاده‌ی نویسنده از گیاهان دارویی و موجودات افسانه‌ای ایران برای پیشبرد قصه.
قلم نویسنده روان و خواندنیه و به سیاق مجموعه‌های دنباله‌دار نویسنده خیلی زود سبک منحصربفرد خودش رو پیدا می‌کنه و جلد به جلد به اصالت و جذابیت ماجراها اضافه می‌شه. در کل وزنه‌ی خوبیای این مجموعه برام سنگینتر از اونیه که بخوام زحمت نویسنده و ناشر رو با ایرادگیری لگدمال کنم. دستخوش، افق. دستخوش، خانم عزیزی.

افتخارات :
*برنده جایزه‌ مهر(داستان تالیفی برگزیده به انتخاب نوجوانان) در سال ۹۷
*مجموعه‌ی برگزیده در جشنواره‌ی افسانه‌ها در سال ۹۷
* مجموعه منتخب کتابداران کتابخانه مونیخ در میان  صد کتاب برتر دنیا(لیست کلاغ سفید) در سال ۲۰۱۷

مجموعه دشت پارسوا شش جلد داره.
یک، حومه‌ی سکوت.
دو، پیشگویی سپیده‌دم.
سه، نفرین دفراش.
چهار، دو ریسمان جادویی.
پنج، اژدهای چهاربال.
شش، دره مردگان راه‌رونده.

 خوندن این مجموعه رو به علاقمندان فانتزی با فضاسازی ایرانی اصیل و به دور از کلیشه‌های حکومتی بینهایت توصیه می‌کنم.💛

* فن‌آرت رو از یکی از کانالای مجموعه(parsuaplain) تو تلگرام بر داشتم. صاحبش راضی باشه.😅
      

27

باشگاه‌ها

باشگاهی برای نوجوانان

375 عضو

استاد عشق

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌های کتاب

هری پاتر ومحفل ققنوس (هری پاتر5)هری پاتر و جام آتش (هری پاتر4)هری پاتر و زندانی آزکابان (هری پاتر 3)

کتاب‌هایی که رولینگ ایده‌هاش رو از روشون کپی کرده

61 کتاب

* مجموعه‌ی دریازمین(1968) از ارسولا لگویین، از معروفترین کتابا درباره‌ی یه قلعه جادوییه که یه مدرسه است برای آموزش جادوگرای جوان. تو مصاحبه‌ای که لگویین با گاردین سال 2005 داشته می‌گه:«من از منتقدان متحیرم که کتاب اول هری پاتر را اوریجینال به حساب آورده‌اند. رولینگ خصوصیات زیادی دارد اما اصالت در میانشان جایی ندارد. این است که آدم را آزار می‌دهد.» هیچوقت از خودتون پرسیدین چرا بالای 20 ناشر دست‌نوشته‌ی اولیه رولینگ از هری پاتر رو رد کردن و دست‌آخر یه ناشر کوچیک حاضر شده با تیراژ محدود چاپش کنه؟ خب من براتون توضیح می‌دم. هری پاتر یه دستمال‌سفره هزار تیکه‌ی کپی شده از ایده‌های کتابای مختلفه. * مجموعه هفت جلدی بدترین جادوگر(1974) از جیل مورفی تو مجموعه بدترین جادوگر یه مدرسه‌ی شبانه‌روزی جادوگری داریم(یه قلعه که رولینگ هاگوارتز رو ازش کپی زده) که یه جادوگر بد سعی داره مدام توش نفوذ کنه(سلام ولدمورت!) شخصیتای اصلی هم سه تا دوست(مثل رون و هری و هرمیون) هستن که همکلاسی بلوند و نازپروردشون(مثل مالفوی) و دو تا وردستش (مثل کراپ و گویل) یکسره آزارشون می‌دن. این مدرسه گروهبندی داره و استادای سختگیر که نفر اصلیشون یه استاد معجون سازیه(سلام اسنیپ). مسابقه‌ی جارو سواری هم داره(واقعا خسته نباشی رولینگ با کویدیچت) و هر دانش‌آموزی هم باید یه حیوون دست‌آموز داشته باشه. حتی شروع هر سال تحصیلی هم با یه سرود شروع می‌شه. درس‌ها هم دقیقا همون درس‌های هاگوارتز هستن. لباس فرم و کلاه جادوگری و قلم پر و اینها هم جز فضاسازی داستانه. یعنی رولینگ هیچ خلاقیتی توی این موارد هم تو مجموعه‌ش‌ نداشته. از اینا بگذریم مک‌گناگال یه زیراکس از مدیر این مدرسه است. چه خصوصیات ظاهری و چه شخصیتی. یعنی امکان نداره‌ها که شما خانم ککلز رو ببینید و یاد مگ‌گناگال نیفتید. مخصوصا که مجموعه تصویرگری هم داره. این مدرسه جادوگری حتی یه جنگل هم ضمیمه‌ش داره. اینها فقط یه سری از کپی‌های رولینگ از این مجموعه هستن. ایراد اصلی اینجاست که رولینگ حتی به پلات‌های این مجموعه هم رحم نکرده و هر جا میلش کشیده اونها رو هم کپی کرده. جلد اول این مجموعه شخصیت بد قصه جاروی شخصیت اصلی رو طلسم می‌کنه تا مسابقه‌ش رو خراب کنه، درست مثل همون بخشی که رولینگ هم توی جلد اول هری پاتر کپی کرده. توی جلد سوم هم یه جادوگری داریم که مدت‌هاست تبدیل به قورباغه شده. اینم دقیقا مثل اون جادوگری که تو کتاب سوم هری پاتر معلوم می‌شه مدت‌ها موش بوده و سال به سال با خانواده‌ی ویزلی می‌رفته هاگوارتز و بر می‌گشته. در «بدترین جادوگر» یه فستیوال هم هست برای هالووین که خب رولینگ دیده دیگه واقعا ضایع می‌شه، پس جاش رو با کریسمس و میهمانی یول عوض کرده. توی یه جلد دیگه هم شخصیت بد قصه خودش رو با معجونی که توی پاتیل درست می‌کنه به شکل یه استاد دیگه درمیاره تا از این طریق بتونه ناشناس خودش رو وارد مدرسه بکنه. این شما رو یاد چی میندازه؟ بله! طرح داستان جلد چهارم هری پاتر و اون یارو که با خوردن مرتب اون معجون خودش رو جای یکی از استادای هاگوارتز جا می‌زنه. غیر از اینها فضاسازی و لحن شخصیت‌ها و دیالوگ‌های هری پاتر و حتی تنبیه‌هایی که شاگردها می‌شن هم سراسر یادآور همین مجموعه است. * گروشام گرینج(1988) از آنتونی هورویتس شخصیت اصلی یه پسر به اسم دیویده که خانواده‌ش ازش بدشون میاد.(واو! سلام هری!) تقریبا هر المانی که در هاگوارتز هست یه کپی آشکار از مدرسه‌ی جادویی این کتابه. تابلوهای سخنگو. رمز عبور برای ورود به خوابگاها. اشباح و معلم‌هایی که روح و گرگینه هستن. رسیدن به مدرسه‌ی جادوگری با قطار. فرستادن دعوتنامه با پرنده. البته رولینگ کلی خلاقیت به خرج داده و کلاغ رو کرده جغد! بعد از اون می‌رسیم به مسابقه‌ی جادوگری. مسابقه‌ی جام آتش یه کپی از مسابقه‌ی جام نحس این کتابه. رولینگ حتی به خودش زحمت نداده چیزی رو که شرکت‌کننده‌ها دنبالش هستن عوض کنه و هری و بقیه باید برن بازم جام پیدا کنن. * راز سکوی شماره‌ی 13 از ایوا ایباتسون حتی دروازه‌ی ورود به دنیای جادویی رو هم رولینگ از کتاب راز سکوی شماره‌ی 13 از ایوا ایباتسون کپی کرده. یعنی یه سکو توی ایستگاه کینگز کراس لندن. فقط رولینگ اسمش رو از سکوی سیزده به سکوی نه و سه چهارم تغییر داده. توی کتاب «راز سکوی شماره‌ی 13» شخصیت اصلی با یه خانواده‌ی بدجنس و پسر شرور و چاقشون مجبوره زندگی کنه. خب، اینم از کپی عمو و ورنون و خاله پتونیا و اون پسر چاقشون. * بازی کامپیوتری مجموعه‌ی جادوگری (1991) که بازم توی به مدرسه‌ی جادوگری می‌گذره و حتی شخصیت اصلیش همون ظاهر و عینک هری رو داره. با کلاه جادوگری و لباسای فرم و غیره. * خانه‌ی جادوگران(1991) از جین یولن. که اونجا هم یه پسر یتیم به اسم هری، ام ببخشید، هنری! میره به یه مدرسه‌ی جادوگری و باید یه پیشگویی رو محقق کنه و یه جادوگر شرور رو شکست بده. * مجموعه‌ی ماجراهای پریدین (1968) از لوید الکساندر. تو این قصه یه پسر یتیم داریم که از مرگ نجات پیدا می‌کنه و در سرنوشتشه که یه شر بزرگ رو شکست بده. (وای بازم سلام هری!) کاراکترهای مشابه و پلاتی که هول مسئله‌ی جاودانگی می‌گرده.(یاد جلد آخر هری پاتر افتادین؟ آفرین بر شما!) اتفاقات هر جلد مجموعه‌ی «ماجراهای پریدین» هم مثل مجموعه‌ی هری پاتر توی سال‌های پیاپی و دنبال هم اتفاق میفته. برای کسانی که متعصبانه مجموعه‌ی هری پاتر و رولینگ رو می‌پرستن، ناراحت‌کننده است اما حقیقت اینه که خلاف تصور عامه، رولینگ ابدا نویسنده‌ی خلاقی نیست. اون فقط یه اسکی‌کننده‌ی ماهره که ایده‌های نویسنده‌های خلاق و با استعداد دیگه رو کنار هم گذاشته و با عوض کردن جنسیت شخصیت‌ها و دستکاری سنشون یه قصه سر هم کرده که از قضای روزگار مردم بهش اقبال نشون دادن. و البته این وسط به هیچوجه نباید کمک ویراستارهاش، قدرت تبلیغات و نقدنویسی‌های جهتدار و بعدتر اقتباس سینمایی رو در همه‌گیر شدن قصه‌ش دست‌کم گرفت. این لیست باز هم تکمیل می‌شود.

2

فعالیت‌ها

سه رساله: جستارهایی درباره لیبرالیسم کلاسیک
          
بسیاری از چپ‌گرایان، مفاهیم لیبرالیسم کلاسیک را تحت عنوان "نئولیبرالیسم" دسته‌بندی می‌کنند، که می‌تواند باعث انحراف در فهم اصول این فلسفه شود. لیبرالیسم کلاسیک بر آزادی فردی، حداقل دخالت دولت و بازار آزاد تأکید داشت؛ این‌ها اصولی هستند که از دوران روشنفکری با فیلسوفانی مثل اسمیت و باستیا آغاز شده‌اند.

در مقابل، "نئولیبرالیسم" در بسیاری از موارد به عنوان یک برچسب منفی استفاده می‌شود، تا مفاهیم اقتصادی لیبرالیسم کلاسیک را به نوعی محصول منافع شرکت‌های بزرگ و سرمایه‌داری بی‌رحم جلوه دهد. این برچسب‌گذاری تا حدی نتیجه رقابت ایدئولوژیک میان لیبرالیسم و مارکسیسم در قرن بیستم است. در آن زمان، مارکسیسم به سختی می‌توانست با ارزش‌های لیبرالیسم رقابت کند، و به این ترتیب بسیاری از چپ‌گرایان از برچسب "نئولیبرالیسم" برای مقابله با ارزش‌های لیبرال استفاده کردند.

بنابراین، این انتقادها بیشتر از آنکه واقعیت تاریخی لیبرالیسم کلاسیک را نشان دهند، تلاشی است برای به حاشیه راندن این ارزش‌ها و معرفی آنها به عنوان مفاهیم جدید و بی‌توجه به مسائل اجتماعی. با این حال، لیبرالیسم کلاسیک همچنان به عنوان یک فلسفه قوی با ریشه‌های عمیق در آزادی فردی و حداقل دخالت دولت باقی مانده است.

این کتاب مقدمه‌ای درخشان است برای فهم آنچه لیبرال‌های کلاسیک می‌گویند.
        

23

کلا آدمایی که ضعف شخصیت دارن مدام دروغ می‌گن و برای همین هم اصلا رابطه‌ی دوستی با این آدما نه ممکنه نه عاقلانه. چون بالاخره دلیل اینکه آدما با کسی دوست می‌شن اینه که بتونن با همنشینی با اونا به شخصیت بهتری تبدیل بشن.

1

آنی شرلی در اونلی

1

هری پاتر و سنگ جادو
          رمان درست‌درمون یعنی سیر تحول شخصیتی کاراکترها. یعنی اگه شما یه کتابی خوندین که تهش کارکترای اصلی همونی بودن که سرش، باید اون کتابو بندازید دور.🚮 حالا اگه اون کتاب پر از ماجرا باشه و کاراکترا بازم هیچ تغییری نکن، اون کتاب رو باید در بهترین حالت داد بز بجوه و تبدیلش کنه به کود تا یه منفعت کوچیکی به حال طبیعت داشته باشه چاپش.😅
و این همون حالتیه که در مورد این مجموعه مصداق داره. کاراکترا جذابن، اما فقط همین.
یه یتیم بدبخت که یه شبه می‌شه یه برگزیده ثروتمند.
یه دختر موگل که از غیر موگلا تو جادو شاگرد اولتره.
یه غیرموگل موهویجی خنگ که از قضای روزگار رفیق اون دو تا آس بالا می‌شه.
حالا بریم جلد آخر. هر سه نفرشون نسخه‌ مشهورتر همون سه‌تای بالا هستن.
اونم بعد کلی خون و خون‌ریزی توی مجموعه‌ای که برای گروه سنی کودک نوشته شده.
تازه تمام اینها رو اضافه کنی به تقلید و کپی‌های وحشتناکی که نویسنده از کتابای دیگه‌ی فانتزی کرده.*
خب، اگه دنبال ماجرا و سرگرمی صرف هستی این مجموعه خیلی راحت می‌شه کتاب مقدست.

منفعل بودن و دست به عصایی همیشگی کاراکتر اصلی، بی‌قانونی و هردمبیلی سیستم جادو. (برای هر چیزی یه وردی هست. حتی برای تعمیر دسته عینک شکسته!)، یه شرور با کلی قدرت و جون اضافه که به عوض عملی کردن نقشه‌هاش برای از بین بردن موگل‌ها، مدام وقتشو می‌ذاره برای نفوذ به یه مدرسه و آزار دانش‌آموزاش. البته این آخری چاهیه که نویسنده واسه خودش کنده به خاطر کپی زدن از رو دست جیل مورفی، نویسنده‌ی هموطنش و مجموعه بدترین جادوگر. تا آخر هم مجبور بوده پاش وایسه. و همینم داستانش رو تبدیل کرده به یه دعوای موش و گربه توی یه فضای بسته‌ای که تنها راه برای گشاد کردنش این بوده که مدام ماجراهای فرعی و بی‌مورد بهش اضافه کنه. از جا دادن مسابقه‌ی جاروسواری که دیگه جلدای آخر خودش هم حوصله‌ش ازش سر می‌ره و ادامه‌ش نمی‌ده. تا کل‌کل‌های کلیشه‌ای و بی‌مورد دانش‌آموزا با هم. تا توصیفات غیر ضروری مراسم شروع هر سال تحصیلی و یا حتی غذا خوردنای تایم ناهار و شام و قطار. تا ماجراهای مربوط به انجمن دفاع از جن‌های خانگی، تا خرابکاری‌های اون سرایدار نیمه‌غول و ...
این مجموعه کلی طرفدار داره که به دلایل مختلف طبیعی هم هست.(هنوز هری‌پاتر مینیا رو یادمه. یه چیزی تو مایه‌های بیتلزمینیا.🤦 جیغ، داد، غش، ضعف، صف برای خرید جلدای جدید.🤡🤢) اما این مجموعه در واقع همینه. یه استخر بزرگ با کلی کوسه و اره‌ماهی. اما با نیم‌بند انگشت عمق و معنا.

* لیست برخی از کتاب‌هایی که رولینگ ایده‌هاش رو ازشون کپی و تقلید کرده:

http://behkhaan.ir/booklist/53dbc4b3-5a9a-414f-927e-8d495b3e66a8
        

0

هری پاتر و سنگ جادو
          خب، خب 
بلاخره تموم شد. اولین کتاب یک مجموعه ی پر سر و صدا.
اگر بگم دوستش ندارم، دروغه،  دو سه تا مشکل بزرگ باهاش دارم که باعث میشه برام درجه یک نباشه.به پای کتاب اول بودن میزارمش.
اول نکات مثبت.
هری پاتر یک داستان پر حادثه است، هر لحظه امکان داره یه اتفاق عجیب و غریب بیوفته و این باعث کشش داستان میشه.
روند قصه پر افت و خیز و پر تب و تابه، هرچند گاهی ضربآهنگ قصه کند میشه که طبیعیه، برای ساخت یک اوج خوب،قصه باید در جای درست فرود داشته باشه.
هری پاتر یک شخصیت جالب توجهه، احتمالا برای بچه ها یا نوجوون هایی که متفاوت هستند، میتونه یک دریچه ی امید باشه.
اما نکات منفی
شخصیت پردازی افراد، آنطور که باید قدرتمند نیست.مثلا من اصلا نتونستم مالفوی یا هاگرید  یا حتی رون و هرمیون(دوست دارم مثل فیلم هرماینی صداش کنم،البته) را بشناسم.انتظار داشتم بدون این ادم ها چه تفکراتی دارن.انتظار داشتم تو کتاب اول بهشون پرداخته بشه و بعد ابعاد گسترده تری ببینم.
توصیف های خانم رولینگ هم بسیار کمه، اگر هم اتفاق افتاده توصیفی  نیست که بشه ازش یه تصویر خوب ساخت، من نتونستم حتی چهره ای  برای اشخاص تصور کنم. این بزرگترین ضعف کتاب بود ،احساس میکنم تعدد اتفاقات جالب ذهن خانم رولینگ باعث شده توصیف فدا بشه.
یه نکته ی نه مثبت و نه منفی، دنیایی جادویی کتابه، اگر چه  بسیار جذابه و قانون های جالب و خاص خودش را داره،اگر چه هر آدم خیال‌پردازی را در خودش فرو میبره، اما من دنیاهای جالب تری دیدم. شاید به این دلیل باشه که ذهن من بیشتر به فضای علمی_تخیلی رغبت داره تا فضای فانتزی.
اگر بپرسید اخرش خوبه یا بد؟!
میگم به یه نوجوون خیال پرداز که تو دنیای خودش سیر میکنه کادو بدین،فضای کتاب بیشتر نوجوانانه است.
یا به یه آدم بزرگسال که هنوز فانتزی نخونده،
اما به کسی که با تجربه است و از وقتی هم سن هری بوده تو خیالات خودش سیر می‌کرده و ده تا قصه ی عجیب و جادویی تو‌ دست و بالش داره که همین الان براتون تعریف کنه؛ توصیه نکنید، چون وقتی بخونه احتمالا مثل من بگه...
همین؟!
بین سه و نیم و چهار شک دارم،اگر نظرم عوض بشه ،میام عوضش میکنم.
        

24

آنا کارنینا
          کتاب آناکارنینا با دو قهرمان اصلی سعی در نشون دادن دو راه و روش زندگی داره، راه درست و غلط از نظر نویسنده. آناکارنینا نماینده‌ی انتخاب راه غلط و لوین نماینده‌ی انتخاب راه درسته. حالا چرا توی اسم کتاب فقط آنا نقش داره، نمی‌دونم. داستان کتاب با یک خیانت و قهر شروع میشه. برادر آناکارنینا سر و سری با معلم سرخونه پیدا کرده و همسرش نامه‌ی عاشقانه‌ی اون رو پیدا کرده، اینجا آنا برای آشتی دادن برادر و زن برادرش به مسکو میاد. از طرف دیگه لوین که جوانی درستکار با علاقه به کار و زندگی در روستاست برای خواستگاری از خواهر زن‌برادر آنا، کیتی، به مسکو اومده و با برادر آنا در این مورد مشورت می‌کنه و همونجا متوجه میشه که یک رقیب سرسخت داره، آلکسی ورونسکی. خلاصه کیتی با خیال ازدواج با ورونسکی به لوین جواب منفی میده، اما در یک مهمانی رقص، رفتار و برخورد ورونسکی و آنا خبر از راز دل اونها میده و این قضیه برای کیتی گرون تموم میشه. این عشق بین ورونسکی و یک زن متاهل، قراره ما رو از سرنوشت یک مسیر غلط از نظر نویسنده آشنا کنه. در کتاب به جز این داستان نسبتاً عاشقانه، نظریات نویسنده راجع به موضوعات اجتماعی-سیاسی در خلال روایت‌های فرعی بیان شده. سبک نوشتار تولستوی ساده‌تر از داستایوفسکی هست و خوندن کتاب پیچیدگی خاصی نداره جز اینکه در جاهایی بیش از اندازه طولانی شده. میشه گفت کتاب جذابه اما اینکه در انتهای کتاب کارما‌ طور هر کس به سزای عملش میرسه خیلی با واقعیت‌ها همخوانی ندارد. در مجموع کتاب در حد ۴ ستاره هست، یک ۴ ستاره‌ی بدون حرف و اما و اگر.
        

6

حاجی آقا

2

دختری که ماه را نوشید

0

دختری که ماه را نوشید

0

کامنتا محفوظ و قابل دیدنه. به خودت توهین نکن. چرا مدام به دروغ تکرار می‌کنی داره بهت توهین می‌شه؟ برای من کامنت می‌نویسی یا اونایی که کامنتت می‌ره تو فیدشون؟ مودب باش. ملت! دیدین باز اومد ادیت جدید کرد که خودشو حق به جانب جلوه بده!🤡 (بی‌آبروترین ادیتش هم اونجاست که اول نوشته بود:«هیچکس هیچی از این مجموعه حالیش نمیشه». اونم با خوندن نصفه‌نیمه فقط یه جلدش! بعد که دید چه حرف خیطیه و این قصه رو همه فهمیدن به جز خودش، ادیتش کرد که آبروش نره مثلا.😆)(وای خدااا! امروز باز برگردوند به حالت قبل. ول کن هم نیست بعد یه هفته🤣) کلا ریویوش رو اونقدر تا الان برای توجیه دروغاش ادیت کرده که خط به خطش داد می‌زنه عجب غلطی کردم! الانم باز ادیت اضافه کرده که کتابو پیشنهاد نمی‌کنم! بهتر. هر کتابی تو پیشنهاد کنی اصن باید انداخت دور.😆 بین همه‌ی بچه‌هایی که باهاشون سر و کار داشتم توی دروغ گفتن و مظلوم نمایی نوبری. آدمایی که تو بحث شکست می‌خورن به این مغالطه متوسل می‌شن. خوب ثابت کردی چقدر ریویوت معتبر و قابل اعتماده. به همین رویه‌ی به قول خودت آب در هاون !!ساییدن!!(اینم ادیت کردی؟!😆) ادامه بده.👍

20

جواب بی‌ربط ننویس پینوکیو. @zahragohari پی‌نوشت : ملت! این بالا این آدم فقط نوشته «حتی خود داستان رو هم انکار می‌کنید» اینم برای اینکه طبق معمول بعدا نیاد یواشکی ویرایش کنه و چیزمیز بهش اضافه کنه. و قیافه حق به جانب بگیره.😄 ببین! چرا هی ریز ریز نکته منفی و دروغ از خودت می‌سازی و اضافه می‌کنی به ریویوت؟ یهو حرف دلتو بریز بیرون و بنویس لجم گرفته فهمیدم رولینگ استاد تقلید و کپی‌کاریه، دارم دق دلیمو سر این کتاب درمیارم!😆

20

ادعای نامفهومی و گنگی قصه و سوالای بیجواب دروغه.جواب سوالای این آدم، مخصوصا خیالاتش بابت غریبه نبودن رازیان و دشت برای ماندانا تو این صفحاته:۱۱۱و۴۲۶ بعضیاشون مثل بخش مربوط والدین اصلا سوال نیستن و توقعاتشن. ادعای غربی بودن قصه دروغه. اساطیر، کاراکترا و فضا کاملا ایرانیه. اینکه ماندانا اسم رازیانو از قبل می‌دونسته دروغه. ماندانا از طریق خاطرات وارد گردهمایی‌ نمی‌شه.(اینو یکی به غلط تو ریویوش نوشته و این بدون چک کردن اینجا کپی کرده تا نکته منفی اضافه کنه) ادعای وجود مهمانی رقص در شب عید یا بعدش دروغه، شب عید ماندانا سر سفره ۷سین کنار رازیانه.(ص۱۱۲) ادعای شباهت با ارباب حلقه‌ها از بیخ دروغه.(من بالای ۵ بار این مجموعه رو خوندم.) ادعای شباهت جاودانمهر(یه مدرسه با ساختمان معمولی) با قلعه هاگوارتز دروغه. این قصه مثل باقی فانتزیا از عناصر مخصوص این ژانر مثل اجرای جادوهای مختلف، ترایال‌ها و مسابقات جادویی، پیشگویی، نفرین و تقابل خیر و شر استفاده برده‌ و سال ۹۷ برنده جایزه‌ مهر(داستان برگزیده به انتخاب نوجوانان) شده و سال ۲۰۱۷ جزو صد کتاب برتر دنیا در کتابخونه مونیخ(لیست کلاغ سفید) بوده.

20

من هر قدر بخوام زیر هر ریویویی کامنت میذارم. ناراحتی، ریویوی گمراه‌کننده‌ی شیش اسکرین‌شاتی ننویس. شیش‌تا! یعنی جا دادن اینقدر نفرت توی یه ریویو شاهکاره. تویی که خودتو بزرگتر از نویسندگان و کتابخونای دیگه می‌بینی که به دروغات می‌گی دلایل منطقی. جالبه که هم تو، هم اون‌یکی که ریویوی پر از دروغ و نفرت نوشته آرزوی نویسندگی دارید! خیال می‌کنید از حسادتتون چی نصیبتون میشه؟ از بی‌استعدادیتون چیزی کم می‌شه؟! والا اگه صد سال کسی حاضر باشه چیزی ازتون چاپ کنه! به خودت هم اینقدر فحش نده و توهین نکن. ادب داشته باش. بی‌نقاب خیلی عالی شخصیتت رو نشون می‌دی. من ترجیح می‌دم بنویسم ریویو و روراست باشم تا مثل تو بگم مرور اما دورو باشم. اونقدر هری پاتر و نویسنده‌های خارجی رو بپرست تا سه تا هری پاتر و هزارتا رولینگ از کنارش بپره بیرون، عزیزم. من که بخیل نیستم.😄 (تازه، کامنتی که خودت ازش استفاده می‌کنی خودش انگلیسیه جهت اطلاعت خانوم مرور🤣) بازم جواب بی‌ربط بنویس تا ازم کامنت درخور بگیری.😘 (باز ادیت کردی؟ واقعا چقدر تو رو داری.😆)

20

کسانی که این ریویو رو می‌خونن، این لیست درباره‌ رولینگ و تقلید و کپی‌برداری‌هاش از نویسندگان دیگه رو از دست ندن👇👇 http://behkhaan.ir/booklist/53dbc4b3-5a9a-414f-927e-8d495b3e66a8 یک.کپی‌برداری و تقلید در داستان زمانیه که ایده اصلی و پلات و ستینگ و شخصیت‌ها مال دیگران باشه. با توجه به توضیحات لیست بالا رولینگ ایده اصلی، پلات و ستینگ مدرسه‌‌ی جادوگری و بخشی از شخصیت‌هاش رو از نویسندگان دیگه کپی کرده و شاخ و برگ داده. برعکس در دشت پارسوا ایده اصلی، پلات، ستینگ و شخصیت‌ها اورجینال هستن. راه دادن یه آدمیزاد به دنیای جادوگران(ایده اصلی) در یه لایه‌ زمانی دیگه(ستینگ) و عواقبش(پلات). شخصیت‌ها هم بزرگسالن و داستان ربطی به تحصیل و ماجراجویی چندتا بچه تو مدرسه جادوگری نداره. دو. این آدم ظرفیت دیدن فضای شاد و بدون عزاداری رو در قصه ایرانی نداره، برای همین هم روابط طبیعی بین شخصیت‌ها یا ابراز شادی از طریق رقص و خوردن می رو غربی فرض می‌کنه. سه.این ریویو اطلاعات دروغ و گمراه‌کننده داره. 👇

20

کامنتا زیر لیست بدترینا محفوظه. (لیستی که اتفاقا چه به جا رولینگ رو کپی‌کار معرفی کرده بود.) هرکی بخواد می‌تونه بره بخونه. دروغ نگو اینقدر، دماغت دراز می‌شه. جالبه که من اونجا پیشبینی آینده‌ی اون لیست رو کردم و محقق هم شد. یه عده که مثل تو متعصبانه رولینگ رو می‌پرستن ریختن اونجا و شروع کردن به مضحکه کردن اون پسر. اونا مستقیم و تو با نقاب احترام. دروغ بسه.🤥 فرق منو تو اینه که من اگه دروغ از کسی ببینم حتی اگه اون کتاب رو دوست نداشته باشم بازم ازش دفاع می‌کنم. همونطور که زیر اون لیست از هری پاتر دفاع کردم. اما تو جرات پذیرش اشتباهاتت رو نداری، پس ادای با ادب‌ها رو درمیاری و با توجیه و دروغ روشون پافشاری می‌کنی. الانم خوشحالم نقابت افتاد. من برعکس تو از دروغ گفتن و دروغ شنیدن متنفرم. باز جواب بی‌ربط بدی، دوباره ازم جواب می‌گیری. هر قدر هم حالمو بد کنی. @zahragohari

20