یادداشت زهرا عالی حسینی

        شرمنده خانم مونتگمری عزیز، کاش زندگی همین‌قدر کلیشه‌ای و مسخره‌بازی بود، ولی نیست.
نمی‌توانم بگویم از خواندن آنی شرلی پشیمانم. اگر پشیمان بودم قاعدتاً جلد چهارم را شروع نمی‌کردم. اما اینطور هم نیست که عاشقش باشم.
فضای عاطفی داستان که کلیشه‌ای تر و غیرواقعی‌تر از این نمی‌توانست باشد.
و همچنان هم در جای جای داستان همه عاشق آنی می‌شوند و درباره هوش و شخصیت و ذکاوتش صحبت می‌کنند. و موفقیت ها پشت سر هم بر روی سر آنی فرو می‌ریزند.
مثلاً آقای داگلاس عاشق جَنِت است، ولی وقتی جنت و آنی بیرون جلسه کلیسا ایستاده‌اند شروع می‌کند به تعریف کردن از آنی!
همه این چیز ها مجموعاً توی ذوقم زد.
آنی‌شرلی، مشکلی ندارد، فقط زیادی قصه است...
آن‌قدر که نمی‌شود با زندگی واقعی تطبیقش داد و فکر کرد آه بله دنیا چه جای قشنگی‌ است!

پ.ن۱: اگه تو هیچ‌کدوم از جلدای بعدی هم آنی هیچکدوم از موارد افسردگی، دوره طولانی غم و شکست رو تجربه نمی‌کنه باید تبریک بگم. اون یه ابرانسانه!

پ‌.ن۲ با هشدار لو رفتن کمی از داستان: تو این جلد تنها چیزایی که خیلی دوستشون داشتم و به نظرم واقعی و زیبا اومدن، یکی مرگ غم‌انگیزِ روبی گیلیسِ تشنه‌ی زندگی بود، و اون یکی انتخاب عجیب فیلیپا گوردن(:ازدواج با یک کشیشِ ساده، با قیافه‌ای معمولی، و فقیر) بود. دخترک خوش‌قلبِ شاد که اوایل داستان زیاد ازش خوشم نمی‌اومد.
      
534

32

(0/1000)

نظرات

مونتگمری خیلی افسرده بود، از یادداشت های شخصی‌اش هم مشخصه
حتی یادمه یجایی تو یادداشت‌هاش گفته بود برای من نامه میاد و مردم مینویسن با کتابت حالمون خوب شد و برای من عجیبه که خودم افسرده‌ام و زندگی‌ام شکست خورده ولی کتابی که نوشتم دقیقا خلاف خود من رو به نمایش گذاشته:)
4

4

چقدر غم‌انگیز و تاثر برانگیز...
نمی‌دونستم. چقدر دردناکه که یکی اینجوری به امیدِ خوشبختی چنگ می‌زده...
آره. تو دنیای واقعی تقریباً بعیده یکی اینقدر خوشبخت و شاد باشه. البته اون خط من هم کنایه بود.
و کمی عذاب وجدان گرفتم. ولی می‌دونید مشکلم با آنی شرلی چیه؟ آنی شرلی یه امید واهیه. من از کتابایی خوشم میاد که بشه تو روزای سخت زندگی هم بهشون پناه اورد و امید هاشون رو باور کرد. آنی شرلی نمی‌تونه چیزی بیش‌از خیالپردازی های شیرین باشه. 

1

دقیقا. منم موافقم این جلد آنی خیلی پر از خوبی و خوشی بود، ولی هرچی میگذره بیشتر اثرِ اون حالِ بد مونتگمری دیده میشه. حتی کتاب آخر که در جنگ جهانی اتفاق افتاده و اونجاست که یاد میده همیشه در محیط اطراف اتفاق‌های منفی و بد میوفته، مهم تأثیرپذیری ماست و اینکه بتونیم در هرشرایطی روحیه‌مون رو حفظ کنیم🫠
@zahra_alihosseini 

1

آره جلد یک هم اینجوری بود. غم تنهایی، سختگیری ها و کنار اومدن با مرگ متیو، فقر، جا موندن از دانشگاه و... و با این وجود آنی دخترک شاد و امیدوار و خوشبین  باقی مونده بود و خودش رو با شرایط وفق داد. اون واقعی بود.
ولی ۲ و ۳ زیادی رویایی بودن. امیدوارم جلدای بعدی واقع‌بینانه‌تر باشن.
@Hananeh. 

1

روشنا

روشنا

دیروز

داستان‌ها که نباید شکل واقعیت باشن 😌
8

1

هییی😁
واقعی که نه، ولی باید باور پذیر باشن. هر داستانی تو ژانر خودش باید دلایلی بیان کنه که برای من(به عنوان مخاطب) قانع کننده باشه.
مثلاً اگه هری پاتر تو ژانر خودش بگه من با فوت کردن میتونم ولدمورت رو بکشم، من میگم واو، دمت گرم!
ولی اگه اسمردیاکوف تو جلسه دفاع برادران کارامازوف بگه من فئودور پاولویچ رو به وسیله فوت کشتم! من نمیگم واو، دمت گرم! میگم یا این خُله یا داستایفسکی.
و تا جایی که من از داستان نویسی خوندم، داستانِ واقع‌گرا(نه علمی تخیلی و...) باید طوری باشه که با استدلال هاش بتونی بگی بله در شرایط واقعی هم می‌تونست اتفاق بیافته.
ولی حتی اینم کافی نیست.
چون ما بار ها مثلاً میگفتیم در شرایط واقعی اتفاق افتاده حتی، اما میگفتن دلیل نمیشه که لوس و کلیشه‌ای نباشه، باید تو فضای داستان قانع کننده باشه. 

0

حالا درباره آنی شرلی، نظر شخصی من طبیعتاً فقط نظر شخصی منه! نه نظر تخصصی😁
و تا حدودی سلیقه‌ایه.
حتی اگه کتاب واقعاً خیلی اغراق آمیز هم باشه، به نظر من هیچ اشکالی نداره. چون مخاطبای خاص خودشو داره و آنی شرلی دقیقاً وجه تمایزش از کتابای دیگه شیرینی خیال‌پردارانه و رویایی و رمانتیکشه.
حتی خود منم گاهی دلم می‌خواد از واقعیت فرار کنم و به شیرینی خیالِ داستان پناه ببرم...
و این کتاب هم واقعاً یکی از پرمخاطب‌ترین کتاب ها تو این زمینه‌است:)
چه ایرادی داره اگه وقتی میتونی دنیایی مطابق میل خودت ترسیم کنی، اونو به دنیایی خیلی قشنگ‌تر از واقعیت تبدیل کنی؟
من که میگم هیچ اشکالی.
اما تو روزای سختم، حاضر نیستم برم سراغ آنی شرلی. چون یه امید واقعی نیست...
البته اونقدر هم غیرواقعی نیست، فقط زیادی خوش‌بینانه است. من معتقدم زندگی واقعی اینقدر خوش‌بینانه نیست. همیشه راه برگشت وجود نداره، و همیشه آدم به موفقیت نمی‌رسه، و همیشه محبوب واقع نمیشه، و خیلی از آرزوهاش رو به گور می‌بره. 

2

روشنا

روشنا

دیروز

آره همین‌طوریه که میگی. ولی داستانش خیلی قشنگه. برای همون پناه بردن و تصور کردن 🫠
@zahra_alihosseini 

1

مونتگمری شخصیت های زن زیادی خلق کرده. تجربه من از زندگی شبیه آنی بود. دوستی دارم که زندگیش خیلی بیشتر شبیه امیلیه. من همه شونو دوست دارم و بارها توی زندگیم از دیدن زنی که شبیه فلان شخصیت مونتگمریه غافلگیر شدم
8

4

هوممم.  امیدوارم زندگی‌تون همیشه همینقدر شیرین باشه:)
آره منم همش میگم مثلاً فلانی چقدر شبیه خانم لینده😄
ولی همیشه و برای همه اینطوری نیست:)
احتمالاً زندگی من باید یه چیزی تو مایه های ماریلا  یا متیو باشه😄 

0

محدثه سلمانی

محدثه سلمانی

14 ساعت پیش

اگر ماریلا هستید که خیلی خیلی آدم خوشبختی هستید! 
@zahra_alihosseini 

1

نه ماریلای قبل از آنی😁
@mo_salmani 

0

یه وقتایی آدم نیاز داره قوهٔ تخیلش رو روشن کنه و با مثبت نگر ترین حالت ممکن، یه کتابی رو بخونه. اینکه آنی شرلی خیلی «قصه» است، بنظر من اتفاقاً یه نکتهٔ منفی نیست، و بلکه خیلی قشنگه! 
دوم هم اینکه آنی شرلی بنظرم اونقدر قصه و امید الکی نیست! توی گوشه گوشهٔ کتاب در کنار امیدی که جریان داره قسمت هایی از درد و رنج زندگی هم مشخص هست. 
:) 
1

7

آره با این موافقم.
منظور من هم اونقدرا خشونت آمیز نبود.😄
مصادیقش رو که گفتم. منظورم در همون حد بود.
ولی در کل میدونید...
من دوست دارم باور کنم زندگی میتونه با همه شکستا و تلخیاش قشنگ باشه...
ولی اتفاقای بد تو کتاب آنی شرلی خیلی کوچیکن. حداقل شبیه زندگی من و آدمایی که من دیدم که نیستن😁
ولی با حرفتون کاملاً موافقم و قبول دارم که درد و رنج زندگی هم توش بود. اما درد و رنجش به نسبت موفقیت ها و خوشی هاش خیلی کمه... و بیشتر حوادث طبیعیه تا بدی آدم ها، یا احساس تنهایی، یا شکست و... 

1

یوتاب

یوتاب

دیروز

نمی دونم چرا وقتی یادداشتت رو خوندم احساس کردم قلبم شکست💔
چون آنی برام خیلی عزیزه و اینکه اینقدر دوسش دارم ۹ تا ۱۲ سالگیم با وجود آنی زیباتر شد نمی دونم شاید دیر شروع کردی به خوندن !
 به خودم قول داده بودم وقتی یه نفر درمورد کتاب مورد علاقه ام بد میگه موضع نگیرم ولی نمی دونم بازم چرا این دیدگاه رو به اشتراک می ذارم :)
5

4

منم همینطور منم همینطور  

2

آره درک می‌کنم. من خودمم همینجوریم.😁
حالا شما خیلی به دل نگیرید. هرکسی یه طوریه دیگه.
به قول شما شاید من دیر شروع کردم به خوندن. من تو تمام طول بچگیم، زیاد کتاب کودک و یا نوجوان نداشتم و فقط کتابای بزرگسال خوندم. قبل از شروع کردن آنی شرلی هم با ناامیدی های زیادی تو زندگی واقعی مواجه شدم.
پس شاید الان دیر باشه برای قشنگ دیدن، البته نمیدونم.
البته منم آنی شرلی و امیدواریش رو دوست دارم. الان جلد بعدی رو شروع کردم ولی نه همه‌چیش رو. خلاصه زیاد جدی نگیرید.
تازه جلد ۱ همین الانم جزء بهترین کتاباییه که تو عمرم خوندم. 

1

آخیی😁
شرمنده بابت تمام قلب های شکسته.
@Hananeh. 

1

همگی لطفاً منو بکشیددد🙏🏻(با لحن سریال جومونگ بخونید)
باور کنید منم آنی شرلی رو دوست دارم.😁
بنده رو عَفو بفرمایید.
4

3

یه لحظه ترسیدم دیدم تعداد کامنتا بیشتر از لایکه کنجکاو شدم😂😅 

1

آرهههه😅 همه به خونم تشنه‌ن.🪓🗡
ولی جدی فکر نمی‌کردم یادداشتم اینقدر باعث ناراحتی میشه.
@Mushroom 

1

حالا از شانس بَدم، همیشه دور و بر من کویر بودا، همین این بار که اینو نوشتم، دیدم امروز صبح بهخوان هم بردتش تو یادداشت های پیشنهادی😱
@Mushroom 

2

بیتا:)

بیتا:)

دیروز

اینطور نیست:)))))
شاید اونطوری که مورد نظر شما هست سختی نبینه...نمیدونم...ولی قرار نیست بدون ناراحتی و غصه کتاب پیش بره!:)

1

فاطمه شاهواری

فاطمه شاهواری

17 ساعت پیش

وای رو مخ منم هست این آنه:))) 

1

توی جلد چهار وقتی کترین به آنی می‌گه "تو زیادی خوش‌بختی و همه قبولت دارن" آنی یک‌مرتبه خاطره یازده سالی رو تعریف می‌کنه که احساس می‌کرده هیچ‌کس نمی‌خواستتش. و کترین تازه متوجه می‌شه که آنی اون آدم خوش‌بخت و خوشحالی که تصور می‌کرده نیست.  فکر ‌کنم ما هم به عنوان مخاطب خیلی وقت‌ها سال‌های سخت زندگی آنی رو فراموش می‌کنیم.

به نظرم خوش‌بختی آنی خیلی هم عجیب نیست. بعد از یازده سال سختی چند سال زندگی‌اش آسون‌تره و  دوباره وقتی در ادامه به ویندی‌پاپلرز می ره با اطرافیانش درگیر می‌شه.
1

3

هوممم....
قبول دارم که تو جلد ۱ خیلی رنج کشید.
و آخر یادداشت هم اشاره‌ای کردم به اینکه اگه تو فصل های بعدی هم هیچ مشکلی براش پیش نیاد،...که دوستان گفتن نه ظاهراً جلدای بعدی اینطور نیست.
و آره با فرض اینکه جلدای بعدی هم رنجایی داره، حرفتون منطقیه، ممکنه چند سال زندگی آسون بگذره، اصلاً زندگی یه چرخه است که خیلی بالا پایین داره...
من فقط میگم اگه همش بالا باشه، طبیعی نیست.
این دو جلد اخیر یعنی جلد ۲ و ۳ به نظر من اینطور رسید.
تازه جلد ۴ رو شروع کردم و هنوز بقیش رو تجربه نکردم که بدونم... 

0

dina((:

dina((:

37 دقیقه پیش

میشه گفت جلد های۲و۳و۴بخش زیبا و آسون زندگی آنست 
اگر جلد های دیگرو بخونید(خودم جلد شیشم)می‌بینید که همیشه اینطوری نیست برای مثال تو خود جلد پنج یه اتفاقی می افته که کلا آنه افسرده میشه و حالا دنبال راه حل هستش که این افسردگیش رو از بین ببره.همین تلاش آنه برای حل مشکل و نا امید نشدنش از دید من کتاب رو جذاب میکنه😁
به نظرم شما از دست آنه شرلی و به قول خودتون زندگی کلیشه ایش ناراحت نشین و بقیه ی جلد هارو هم بخونید شاید نظرتون عوض شد🙃🙃 
1

1

زهرا عالی حسینی

زهرا عالی حسینی

1 دقیقه پیش

آرههه الان جلد چهارم. و در کل دوستش دارم مشکلی نیست😅😅
ممنون از توضیحاتتون. حتماً ادامشو می‌خونم. اتفاقاً از همین الان دارم فکر می‌کنم وقتی همه جلداش تموم شد، بعدش چی‌کار کنم؟ انگار زندگی خالی از امید و خوش‌بینی میشه. 

1