بریدههای کتاب محمد مهدی وزیری محمد مهدی وزیری 7 روز پیش سه فلسفه زندگی پیتر کریفت 4.1 2 صفحۀ 7 در نهایت، فقط سه فلسفه زندگی وجود دارد و هر یک توسط یکی از کتابهای کتاب مقدس که در زیر میآید، ارائه شده است: 1. زندگی به مثابه بیهودگی: کتاب جامعه 2. زندگی به مثابه رنج: کتاب ایوب 3. زندگی به مثابه عشق: غزل غزلها تا کنون کتابی کاملتر یا عمیق درباره هر یک از این سه فلسفه زندگی نوشته نشده است. 0 1 محمد مهدی وزیری 7 روز پیش سه فلسفه زندگی پیتر کریفت 4.1 2 صفحۀ 6 فقط خداوند است که همیشه جوان میماند و فقط کتابی که او الهام ببخشد هرگز کهنه نمیشود. 0 1 محمد مهدی وزیری 7 روز پیش ادبیات رنج: کندوکاوی در کتاب ایوب مریم امینی 0.0 صفحۀ 24 مهمتر آنکه دیدگاههای انسان شناختی ایوب هم وضوح بیشتری میگیرند و به همین میزان، تفکر دینی او از الهیات مرسوم دورتر میشود. به همین علت او را «نخستین اگزیستانسیالیست جهان» دانستهاند. ایوب تصاویر مختلفی از گذرا بودن زندگی انسان و رنج و مهلت و تنهایی او به دست میدهد که گویی: «انسان چقدر ناتوان است. عمرش کوتاه و پر از زحمت است. مثل گل لحظهای میشکفد و همچون سایه ابری که در حرکت است به سرعت ناپدید میگردد.» «کوهها فرسوده و ناپدید میشوند. آب سنگها را خرد میکند و به صورت شن در میآورد. سیلابها خاک زمین را میشوید و با خود میبرد. امید انسان را باطل میسازی. او را از توان میاندازی و پیر و فرتوت به کام مرگ میفرستی... نصیب انسان فقط درد و اندوه است.» 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/5/17 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.5 10 صفحۀ 14 فراموش نکنیم که خداوند انسان را خلق کرد تا خود دریافته شود. بدون وجود انسان هستی معنایی نداشت. در کتاب ایوب خداوند برای نزدیک شدن به بشر این قدم را برداشته است. همانقدر که انسان خدایی میشود، خدا نیز انسانی میشود. 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/5/12 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 38 سه ریشه قوی برای حفظ تعهد به همسر و گذر از طوفانهای سهمگین به ریشههای قوی نیاز داریم. اگر منتظر شویم مشکلی برای همسرمان پیش بیاید و آن وقت به آن رسیدگی و حلش کنیم، ریشههای چندان مقاومی در برابر هجوم نساختهایم. اغلب تصور میکنیم در تعادل هستیم، در حالی که تعادل خیلی شکننده است. تنها نسیمی آرام کافیست تا ما را به زمین اندازد. سرو کوهی ریشههای عمیق و گسترده در قلب زمین دارد. در نتیجه محکم و استوار است. اما برخی درختان با ظاهری کاملاً مستحکم با طوفانی شدید از پا در میآیند. درختان منعطف به خاطر ریشههای عمیق و محکمشان میتوانند از طوفانهای سهمگین گذر کنند. «آگاهی»، با جان و دل گوش دادن، گفتار عاشقانه و اجتماعی قوی، برای حمایت از شما ریشههای یک رابطه با دوامند. 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/5/3 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 37 نه گفتن عاشق کسی بودن به معنی بله گفتن به تمام خواستههای او نیست. مبنای دوست داشتن دیگری شناخت خودت و نیازهایت است. زنی را میشناسم که بسیار رنج میکشد چون نمیتواند نه بگوید. از جوانی تصور میکرد هر وقت مردی چیزی از او بخواهد، حتی زمانی که خودش نمیخواهد، باید بگوید بله. مهم است که عاشق دیگری بودن نسبت به شنیدن خودت و دانستن نیازهایت اولویت پیدا نکند. 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/5/1 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 36 نزدیکی پوچ تمایل جنسی عشق نیست. فعالیت جنسی بدون عشق نزدیکی پوچ است. آیا وقتی بدنت را بدون دل و ذهنت ارضا میکنی، خوشنود میشوی؟ آیا احساس تمامیت و اتصال میکنی؟ نزدیک جنسی زمانی عمیقاً تو را به خود و همسرت متصل میکند که بدن و دل و ذهنت با هم ارضا شوند. 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/4/23 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 35 سه نوع صمیمیت سه نوع صمیمیت وجود دارد: فیزیکی، احساسی و معنوی. این سه باید با هم همراه باشند. همگی ما در جستجوی صمیمیت احساسی هستیم. میخواهیم ارتباط واقعی، درک متقابل و همبستگی داشته باشیم. میخواهیم با یارمان سازگار باشیم. وقتی یک رابطه صمیمی هر سه ویژگی را در بر بگیرد، آنگاه صمیمیت فیزیکی با معناتر میشود و میتواند بسیار مفید و التیام بخش باشد. 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 34 معنویت به معنای باور کورکورانه آموزههای معنوی نیست. معنویت تجربهای است که آرامش، ارتباط و تغییر بههمراه میآورد. هر کسی در زندگی به بعدی معنوی نیاز دارد. بدون جنبه معنوی، رویارویی با مشکلات روزمرهای که همه با آنها مواجهیم بسیار دشوار است. با تجربه معنوی دیگر نمیترسی. همراه با بدن مادیات بدنی معنوی داری. تمرینهای تنفس، راه رفتن، تمرکز و درک کردن میتوانند در کنار آمدن با احساسات و شنیدن و پذیرش ناراحتی خود و تشخیص و پذیرش ناراحتی دیگری بسیار کمک کننده باشند. با داشتن این قابلیت میتوانیم به صمیمیت معنوی واقعی و پایدار با خود و دیگران برسیم. 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 171 خلاصه آنکه تا امروز، هیچ کسی سر به راه من نسپرده؛ و چنین پیداست که پیام هزاره به عبث بر من نازل شده است. در حجمستان، پرومته چون آتش را به آدمیان بخشید، ببند افتاد؛ اما من - این پرومتهٔ بینوای پختستانی - چون به هموطنانم هیچ ندادم، اینجا افتاده به زندانم. با این همه زندهام به امیدی که در بعدی، به ترتیبی - چطور، نمیدانم- این خاطرات رخنه کند در ذهن نوع بشر، برانگیزد تباری از آن گونه عاصیان، که به بعدیت محدود تن در ندهند. در لحظات روشنتر، این امید بیدار است - افسوس که نه در همه حال. گاه در تب و تابم از این فکر جان فرسا که آیا شکل دقیق مکعب را - یک بار دیده و بارها دریغ او را خورده - راستی به خاطر سپردم؟ و گاه در رویاهای شبانه، دستور رمزوار « رو به بالا، محبوب شمال» همچون ابوالهولِ روانخوارهای، به جانم میافتد. 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 168 با این همه، گاه اختیار از کفم به در میرفت و حرفهای خطرناک بر زبان میراندم. دیگر بدعتگذار شمرده میشدم اگر نه خیانتکار؛ و خطرناک بودن وضعم را به شدت احساس میکردم. با این حال، پس این میشد که نقلهای مشکوک یا نیمه فتنه خیز -حتی در میان جماعت چندین بران و دایرهها- از دهانم میپرید. مثلاً روزی صحبت به میان آمد از طرز سلوک با آن جماعت دیوانگان، که خود را مامورانی قادر به رویت اندرونی اشیا میدانند، و من کلام دایرهای را از دوران قدیم، به فراخور مطلب نقل کردم: «پیامبران و الهام یافتگان را مردم، اکثراً، دیوانه میپندارند.» 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 160 رهنمایم گفت: «نگاه کن آنجا را! تو در پَختستان زندگی کردهای، از خطستان واقعه دیدهای، با من تا بلندیهای حجمستان اوج گرفتهای. حالا برای اینکه طیف تجربهات را کامل کنی، آوردهامت این پایین، به پستترین قعر وجود، نُقطستان، که ورطه بیبُعدیست. نظری بینداز به این مخلوقِ بینوا، و بدان که این نقطه هم موجودی مثل ماست، اما محصور در ورطه بیبعدی. خود جهان خود است، کیهان خود است؛ از کسی جز خود تصوری نمیتواند داشت؛ نه طول میشناسد، نه عرض، نه ارتفاع، چون هیچکدام را هرگز ندیده؛ حتی از عدد 2 هم بیخبر است و از تعدد چیزی نمیداند، چون خود یگانه خود و کل خود است، حال آنکه در واقع هیچ است. اما ببین که چه دربست از خود راضیست، و بیاموز این درس را، که از خود راضی بودن پست و نادان بودن است؛ آرزو کردن بهتر است از کور و عاجزوار خوش بودن. حالا گوش کن» 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 158 که اینطور میگویند! حرفشان را اصلا باور نکنید. و اگر هم راستی همینطور است، و مکان دیگر واقعا فکرستان است، مرا ببرید به همین دیار خجسته، تا من هم در فکر، اندرونه اجسام را نظاره کنم... و به آنجا که رسیدیم، آیا باید سیر رو به بالا را متوقف کنیم؟ در آن خجستهدیار چار بعدی، درنگ کنیم در آستانه بُعدِ پنجم؟ داخل نشویم؟ چرا، چرا! و بخواهیم که اوج بگیرد همتمان با صعود جسمانیمان. در آنجاست که هجوم فکری ما دروازههای بعد ششم را هم خواهد گشود. و بعد از آن، بعد هفتم، و سپس هشتم... 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 157 صاحبم، ای صاحبم، دل به حدس و گمان میبندم چون از واقعیات بیخبرم. از صاحبم استدعا دارم که توقعات منطقیم را تایید یا رد کنید. اگر در اشتباهم تسلیم میشوم و از بعد چهارم در میگذرم؛ اما اگر درست میگویم، صاحبم، حرف حسابم را بپذیرید! سوال من این است که آیا پیش از این هموطنان شما هم نزول موجوداتی برتر از خود را در اتاقهای بسته خود شاهد بودند- به همان ترتیبی که صاحبم به اتاق بسته من وارد شدید، و بی آنکه دری یا پنجرهای را باز کنید، به میل خود ظاهر و غایب شدید؟ 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 148 عاقبتِ کارِ بشیرانِ اصلِ سه بُعد مرگ یا زندان است. 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/16 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 116 «مگر در خطستان قرب جوار لازمه پیوند زناشویی و آوردن فرزندان نیست؟» گفت: « چطور ممکن است که چنین سوال بیجایی بکنی؟ وضع در حقیقت اگر آن بود که تو میگویی، جهان از خلایق خالی میشد. خیر خیر... پیوندِ دلها را به قربِ جوار نیازی نیست؛ و فرزند آوردن کاریست بس خطیرتر از آنکه به تصادفی چون قربِ جوار واگذار شود. حاشا که تو از این همه بی خبر باشی. اما حالا که دل به تجاهل خوش کردهای، چنان تعلیمی تو را بدهم که بچهترین بچه خطستان را!» «بدان که زفاف به نیروی صوت و حس سامعه صورت میبندد. و بدان که هر مردی، افزون بر دو چشم، دو دهان یا دو صدا دارد...» 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/16 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 108 این رسم نادان پروری یا خفته نگاه داشتن نسوان همچنان امروزه برجاست. من از آن میترسم که اِعمالِ این سیاست، ولو به قصدِ صلاح، تا همین جا هم به زیان جنس ذکور تمام شده باشد. چون ما مردان در شرایط فعلی ناچار شدهایم با دو زبان، یا شاید بشود گفت با دو ذهن، چرخ زندگی را بگردانیم. با زنان صحبت از «عشق» و «وظیفه» میگوییم، و از «خطا» و «صواب»، «مروت» و «امید» و دیگر ذهنیات عاطفی و به دور از عقل دم میزنیم - که وجودشان واهیست و جعل آنها جز به قصدِ مهار کردنِ جوششهای تند زنانه نیست - اما میان خود و در صفحات کتابها الفاظ و عباراتی دیگر، یا شاید بشود گفت، اسلوب دیگری به کار میگیریم. در چنین وضعی «عشق» به «انتظار منافع»، و «وظیفه» به «ضرورت» یا «مناسبت» بدل میشود، و ماهیت دیگر لغات هم به همین نحو تغییر مییابد. 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/10 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 33 بدن و ذهن بدن و ذهن دو ماهیت مجزا نیستند. آنچه در بدن رخ میدهد بر ذهن اثر میگذارد و برعکس. ذهن برای ابراز بر بدن تکیه دارد بدن برای زنده ماندن و ممکن بودن بر ذهن استناد میکند. وقتی عاشق کسی هستی باید به او احترام بگذاری؛ نه تنها به ذهنش بلکه به تمام بدنش. تو به بدن خودت و به بدن او احترام میگذاری. تو بدنت هستی. ذهن تو بدن توست. بدن و ذهن او هم با هم در ارتباطند. 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/9 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 31 در آغوش گرفتن سال ۱۹۶۶ دوستی مرا به فرودگاه آتلانتا برد. موقع خداحافظی پرسید: «آیا میتوان یک راهب بودایی را بغل کرد؟» در کشور من اینطور ابراز احساسات مرسوم نیست، اما با خودم فکر کردم: «من معلم ذن هستم و این کار برایم مشکلی ایجاد نمیکند.» بنابراین گفتم: «چرا که نه» او مرا در آغوش گرفت، اما من کاملاً خشک و رسمی بودم. در هواپیما به این نتیجه رسیدم که اگر میخواهم با دوستان غربی کار کنم باید فرهنگشان را بیاموزم. به همین خاطر مراقبهی در آغوش گرفتن را ابداع کردم. مراقبه در آغوش گرفتن ترکیبی از شرق و غرب است. در این تمرین واقعاً باید طرف مقابلت را در آغوش بگیری. باید او را بسیار واقعی و نه ظاهری در بازوانت بگیری، برای اینکه نشان بدهی حضور داری پشتش را به آرامی نوازش کنی، در این حال آگاهانه دم و بازدم کنی و با تمام وجود و ذهن و قلبت او را بغل کنی. مراقبه در آغوش گرفتن یک تمرین آگاهی است. «دم: میدانم که عزیزم در آغوشم است، بازدم: برایم بسیار با ارزش است.» اگر با نفسهای عمیق کسی را که دوستش داری در آغوش بگیری، انرژی عشق و قدردانی از درونش نفوذ میکند، بارور میشود و مثل گل میشکفد. 0 3 محمد مهدی وزیری 1404/4/9 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 29 گلِ درون یارمان را آبیاری کنیم روزی در مرکز مراقبهمان در فرانسه سخنرانی میکردم. دو نفر از حاضران زوجی از شهر بوردو بودند که مرتب به مرکز ما سر میزدند. خانم ردیف جلو نشسته بود و از ابتدا تا انتهای سخنرانی گریه کرد. بعد از سخنرانی سراغ همسرش رفتم و گفتم: «دوست عزیز، گل شما نیاز به آبیاری دارد.» او فوراً متوجه شد. بعد از نهار به سمت خانه رفتند و آقا یک ساعت و نیم با همسرش درباره همه ویژگیهای خوب و تحسین برانگیزش صحبت کرد. وقتی به خانه رسیدند، فرزندشان از دیدن حال خوب پدر و مادر شگفت زده شد. تغییر میتواند خیلی سریع اتفاق بیفتد. 0 0
بریدههای کتاب محمد مهدی وزیری محمد مهدی وزیری 7 روز پیش سه فلسفه زندگی پیتر کریفت 4.1 2 صفحۀ 7 در نهایت، فقط سه فلسفه زندگی وجود دارد و هر یک توسط یکی از کتابهای کتاب مقدس که در زیر میآید، ارائه شده است: 1. زندگی به مثابه بیهودگی: کتاب جامعه 2. زندگی به مثابه رنج: کتاب ایوب 3. زندگی به مثابه عشق: غزل غزلها تا کنون کتابی کاملتر یا عمیق درباره هر یک از این سه فلسفه زندگی نوشته نشده است. 0 1 محمد مهدی وزیری 7 روز پیش سه فلسفه زندگی پیتر کریفت 4.1 2 صفحۀ 6 فقط خداوند است که همیشه جوان میماند و فقط کتابی که او الهام ببخشد هرگز کهنه نمیشود. 0 1 محمد مهدی وزیری 7 روز پیش ادبیات رنج: کندوکاوی در کتاب ایوب مریم امینی 0.0 صفحۀ 24 مهمتر آنکه دیدگاههای انسان شناختی ایوب هم وضوح بیشتری میگیرند و به همین میزان، تفکر دینی او از الهیات مرسوم دورتر میشود. به همین علت او را «نخستین اگزیستانسیالیست جهان» دانستهاند. ایوب تصاویر مختلفی از گذرا بودن زندگی انسان و رنج و مهلت و تنهایی او به دست میدهد که گویی: «انسان چقدر ناتوان است. عمرش کوتاه و پر از زحمت است. مثل گل لحظهای میشکفد و همچون سایه ابری که در حرکت است به سرعت ناپدید میگردد.» «کوهها فرسوده و ناپدید میشوند. آب سنگها را خرد میکند و به صورت شن در میآورد. سیلابها خاک زمین را میشوید و با خود میبرد. امید انسان را باطل میسازی. او را از توان میاندازی و پیر و فرتوت به کام مرگ میفرستی... نصیب انسان فقط درد و اندوه است.» 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/5/17 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق قاسم هاشمی نژاد 4.5 10 صفحۀ 14 فراموش نکنیم که خداوند انسان را خلق کرد تا خود دریافته شود. بدون وجود انسان هستی معنایی نداشت. در کتاب ایوب خداوند برای نزدیک شدن به بشر این قدم را برداشته است. همانقدر که انسان خدایی میشود، خدا نیز انسانی میشود. 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/5/12 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 38 سه ریشه قوی برای حفظ تعهد به همسر و گذر از طوفانهای سهمگین به ریشههای قوی نیاز داریم. اگر منتظر شویم مشکلی برای همسرمان پیش بیاید و آن وقت به آن رسیدگی و حلش کنیم، ریشههای چندان مقاومی در برابر هجوم نساختهایم. اغلب تصور میکنیم در تعادل هستیم، در حالی که تعادل خیلی شکننده است. تنها نسیمی آرام کافیست تا ما را به زمین اندازد. سرو کوهی ریشههای عمیق و گسترده در قلب زمین دارد. در نتیجه محکم و استوار است. اما برخی درختان با ظاهری کاملاً مستحکم با طوفانی شدید از پا در میآیند. درختان منعطف به خاطر ریشههای عمیق و محکمشان میتوانند از طوفانهای سهمگین گذر کنند. «آگاهی»، با جان و دل گوش دادن، گفتار عاشقانه و اجتماعی قوی، برای حمایت از شما ریشههای یک رابطه با دوامند. 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/5/3 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 37 نه گفتن عاشق کسی بودن به معنی بله گفتن به تمام خواستههای او نیست. مبنای دوست داشتن دیگری شناخت خودت و نیازهایت است. زنی را میشناسم که بسیار رنج میکشد چون نمیتواند نه بگوید. از جوانی تصور میکرد هر وقت مردی چیزی از او بخواهد، حتی زمانی که خودش نمیخواهد، باید بگوید بله. مهم است که عاشق دیگری بودن نسبت به شنیدن خودت و دانستن نیازهایت اولویت پیدا نکند. 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/5/1 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 36 نزدیکی پوچ تمایل جنسی عشق نیست. فعالیت جنسی بدون عشق نزدیکی پوچ است. آیا وقتی بدنت را بدون دل و ذهنت ارضا میکنی، خوشنود میشوی؟ آیا احساس تمامیت و اتصال میکنی؟ نزدیک جنسی زمانی عمیقاً تو را به خود و همسرت متصل میکند که بدن و دل و ذهنت با هم ارضا شوند. 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/4/23 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 35 سه نوع صمیمیت سه نوع صمیمیت وجود دارد: فیزیکی، احساسی و معنوی. این سه باید با هم همراه باشند. همگی ما در جستجوی صمیمیت احساسی هستیم. میخواهیم ارتباط واقعی، درک متقابل و همبستگی داشته باشیم. میخواهیم با یارمان سازگار باشیم. وقتی یک رابطه صمیمی هر سه ویژگی را در بر بگیرد، آنگاه صمیمیت فیزیکی با معناتر میشود و میتواند بسیار مفید و التیام بخش باشد. 0 1 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 34 معنویت به معنای باور کورکورانه آموزههای معنوی نیست. معنویت تجربهای است که آرامش، ارتباط و تغییر بههمراه میآورد. هر کسی در زندگی به بعدی معنوی نیاز دارد. بدون جنبه معنوی، رویارویی با مشکلات روزمرهای که همه با آنها مواجهیم بسیار دشوار است. با تجربه معنوی دیگر نمیترسی. همراه با بدن مادیات بدنی معنوی داری. تمرینهای تنفس، راه رفتن، تمرکز و درک کردن میتوانند در کنار آمدن با احساسات و شنیدن و پذیرش ناراحتی خود و تشخیص و پذیرش ناراحتی دیگری بسیار کمک کننده باشند. با داشتن این قابلیت میتوانیم به صمیمیت معنوی واقعی و پایدار با خود و دیگران برسیم. 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 171 خلاصه آنکه تا امروز، هیچ کسی سر به راه من نسپرده؛ و چنین پیداست که پیام هزاره به عبث بر من نازل شده است. در حجمستان، پرومته چون آتش را به آدمیان بخشید، ببند افتاد؛ اما من - این پرومتهٔ بینوای پختستانی - چون به هموطنانم هیچ ندادم، اینجا افتاده به زندانم. با این همه زندهام به امیدی که در بعدی، به ترتیبی - چطور، نمیدانم- این خاطرات رخنه کند در ذهن نوع بشر، برانگیزد تباری از آن گونه عاصیان، که به بعدیت محدود تن در ندهند. در لحظات روشنتر، این امید بیدار است - افسوس که نه در همه حال. گاه در تب و تابم از این فکر جان فرسا که آیا شکل دقیق مکعب را - یک بار دیده و بارها دریغ او را خورده - راستی به خاطر سپردم؟ و گاه در رویاهای شبانه، دستور رمزوار « رو به بالا، محبوب شمال» همچون ابوالهولِ روانخوارهای، به جانم میافتد. 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 168 با این همه، گاه اختیار از کفم به در میرفت و حرفهای خطرناک بر زبان میراندم. دیگر بدعتگذار شمرده میشدم اگر نه خیانتکار؛ و خطرناک بودن وضعم را به شدت احساس میکردم. با این حال، پس این میشد که نقلهای مشکوک یا نیمه فتنه خیز -حتی در میان جماعت چندین بران و دایرهها- از دهانم میپرید. مثلاً روزی صحبت به میان آمد از طرز سلوک با آن جماعت دیوانگان، که خود را مامورانی قادر به رویت اندرونی اشیا میدانند، و من کلام دایرهای را از دوران قدیم، به فراخور مطلب نقل کردم: «پیامبران و الهام یافتگان را مردم، اکثراً، دیوانه میپندارند.» 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 160 رهنمایم گفت: «نگاه کن آنجا را! تو در پَختستان زندگی کردهای، از خطستان واقعه دیدهای، با من تا بلندیهای حجمستان اوج گرفتهای. حالا برای اینکه طیف تجربهات را کامل کنی، آوردهامت این پایین، به پستترین قعر وجود، نُقطستان، که ورطه بیبُعدیست. نظری بینداز به این مخلوقِ بینوا، و بدان که این نقطه هم موجودی مثل ماست، اما محصور در ورطه بیبعدی. خود جهان خود است، کیهان خود است؛ از کسی جز خود تصوری نمیتواند داشت؛ نه طول میشناسد، نه عرض، نه ارتفاع، چون هیچکدام را هرگز ندیده؛ حتی از عدد 2 هم بیخبر است و از تعدد چیزی نمیداند، چون خود یگانه خود و کل خود است، حال آنکه در واقع هیچ است. اما ببین که چه دربست از خود راضیست، و بیاموز این درس را، که از خود راضی بودن پست و نادان بودن است؛ آرزو کردن بهتر است از کور و عاجزوار خوش بودن. حالا گوش کن» 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 158 که اینطور میگویند! حرفشان را اصلا باور نکنید. و اگر هم راستی همینطور است، و مکان دیگر واقعا فکرستان است، مرا ببرید به همین دیار خجسته، تا من هم در فکر، اندرونه اجسام را نظاره کنم... و به آنجا که رسیدیم، آیا باید سیر رو به بالا را متوقف کنیم؟ در آن خجستهدیار چار بعدی، درنگ کنیم در آستانه بُعدِ پنجم؟ داخل نشویم؟ چرا، چرا! و بخواهیم که اوج بگیرد همتمان با صعود جسمانیمان. در آنجاست که هجوم فکری ما دروازههای بعد ششم را هم خواهد گشود. و بعد از آن، بعد هفتم، و سپس هشتم... 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 157 صاحبم، ای صاحبم، دل به حدس و گمان میبندم چون از واقعیات بیخبرم. از صاحبم استدعا دارم که توقعات منطقیم را تایید یا رد کنید. اگر در اشتباهم تسلیم میشوم و از بعد چهارم در میگذرم؛ اما اگر درست میگویم، صاحبم، حرف حسابم را بپذیرید! سوال من این است که آیا پیش از این هموطنان شما هم نزول موجوداتی برتر از خود را در اتاقهای بسته خود شاهد بودند- به همان ترتیبی که صاحبم به اتاق بسته من وارد شدید، و بی آنکه دری یا پنجرهای را باز کنید، به میل خود ظاهر و غایب شدید؟ 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/17 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 148 عاقبتِ کارِ بشیرانِ اصلِ سه بُعد مرگ یا زندان است. 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/16 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 116 «مگر در خطستان قرب جوار لازمه پیوند زناشویی و آوردن فرزندان نیست؟» گفت: « چطور ممکن است که چنین سوال بیجایی بکنی؟ وضع در حقیقت اگر آن بود که تو میگویی، جهان از خلایق خالی میشد. خیر خیر... پیوندِ دلها را به قربِ جوار نیازی نیست؛ و فرزند آوردن کاریست بس خطیرتر از آنکه به تصادفی چون قربِ جوار واگذار شود. حاشا که تو از این همه بی خبر باشی. اما حالا که دل به تجاهل خوش کردهای، چنان تعلیمی تو را بدهم که بچهترین بچه خطستان را!» «بدان که زفاف به نیروی صوت و حس سامعه صورت میبندد. و بدان که هر مردی، افزون بر دو چشم، دو دهان یا دو صدا دارد...» 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/16 پختستان ادوین ابوت 3.9 4 صفحۀ 108 این رسم نادان پروری یا خفته نگاه داشتن نسوان همچنان امروزه برجاست. من از آن میترسم که اِعمالِ این سیاست، ولو به قصدِ صلاح، تا همین جا هم به زیان جنس ذکور تمام شده باشد. چون ما مردان در شرایط فعلی ناچار شدهایم با دو زبان، یا شاید بشود گفت با دو ذهن، چرخ زندگی را بگردانیم. با زنان صحبت از «عشق» و «وظیفه» میگوییم، و از «خطا» و «صواب»، «مروت» و «امید» و دیگر ذهنیات عاطفی و به دور از عقل دم میزنیم - که وجودشان واهیست و جعل آنها جز به قصدِ مهار کردنِ جوششهای تند زنانه نیست - اما میان خود و در صفحات کتابها الفاظ و عباراتی دیگر، یا شاید بشود گفت، اسلوب دیگری به کار میگیریم. در چنین وضعی «عشق» به «انتظار منافع»، و «وظیفه» به «ضرورت» یا «مناسبت» بدل میشود، و ماهیت دیگر لغات هم به همین نحو تغییر مییابد. 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/10 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 33 بدن و ذهن بدن و ذهن دو ماهیت مجزا نیستند. آنچه در بدن رخ میدهد بر ذهن اثر میگذارد و برعکس. ذهن برای ابراز بر بدن تکیه دارد بدن برای زنده ماندن و ممکن بودن بر ذهن استناد میکند. وقتی عاشق کسی هستی باید به او احترام بگذاری؛ نه تنها به ذهنش بلکه به تمام بدنش. تو به بدن خودت و به بدن او احترام میگذاری. تو بدنت هستی. ذهن تو بدن توست. بدن و ذهن او هم با هم در ارتباطند. 0 0 محمد مهدی وزیری 1404/4/9 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 31 در آغوش گرفتن سال ۱۹۶۶ دوستی مرا به فرودگاه آتلانتا برد. موقع خداحافظی پرسید: «آیا میتوان یک راهب بودایی را بغل کرد؟» در کشور من اینطور ابراز احساسات مرسوم نیست، اما با خودم فکر کردم: «من معلم ذن هستم و این کار برایم مشکلی ایجاد نمیکند.» بنابراین گفتم: «چرا که نه» او مرا در آغوش گرفت، اما من کاملاً خشک و رسمی بودم. در هواپیما به این نتیجه رسیدم که اگر میخواهم با دوستان غربی کار کنم باید فرهنگشان را بیاموزم. به همین خاطر مراقبهی در آغوش گرفتن را ابداع کردم. مراقبه در آغوش گرفتن ترکیبی از شرق و غرب است. در این تمرین واقعاً باید طرف مقابلت را در آغوش بگیری. باید او را بسیار واقعی و نه ظاهری در بازوانت بگیری، برای اینکه نشان بدهی حضور داری پشتش را به آرامی نوازش کنی، در این حال آگاهانه دم و بازدم کنی و با تمام وجود و ذهن و قلبت او را بغل کنی. مراقبه در آغوش گرفتن یک تمرین آگاهی است. «دم: میدانم که عزیزم در آغوشم است، بازدم: برایم بسیار با ارزش است.» اگر با نفسهای عمیق کسی را که دوستش داری در آغوش بگیری، انرژی عشق و قدردانی از درونش نفوذ میکند، بارور میشود و مثل گل میشکفد. 0 3 محمد مهدی وزیری 1404/4/9 راه و رسم عشق تیک نات هان 4.3 1 صفحۀ 29 گلِ درون یارمان را آبیاری کنیم روزی در مرکز مراقبهمان در فرانسه سخنرانی میکردم. دو نفر از حاضران زوجی از شهر بوردو بودند که مرتب به مرکز ما سر میزدند. خانم ردیف جلو نشسته بود و از ابتدا تا انتهای سخنرانی گریه کرد. بعد از سخنرانی سراغ همسرش رفتم و گفتم: «دوست عزیز، گل شما نیاز به آبیاری دارد.» او فوراً متوجه شد. بعد از نهار به سمت خانه رفتند و آقا یک ساعت و نیم با همسرش درباره همه ویژگیهای خوب و تحسین برانگیزش صحبت کرد. وقتی به خانه رسیدند، فرزندشان از دیدن حال خوب پدر و مادر شگفت زده شد. تغییر میتواند خیلی سریع اتفاق بیفتد. 0 0