بریدهای از کتاب پختستان اثر ادوین ابوت
1404/4/17
صفحۀ 160
رهنمایم گفت: «نگاه کن آنجا را! تو در پَختستان زندگی کردهای، از خطستان واقعه دیدهای، با من تا بلندیهای حجمستان اوج گرفتهای. حالا برای اینکه طیف تجربهات را کامل کنی، آوردهامت این پایین، به پستترین قعر وجود، نُقطستان، که ورطه بیبُعدیست. نظری بینداز به این مخلوقِ بینوا، و بدان که این نقطه هم موجودی مثل ماست، اما محصور در ورطه بیبعدی. خود جهان خود است، کیهان خود است؛ از کسی جز خود تصوری نمیتواند داشت؛ نه طول میشناسد، نه عرض، نه ارتفاع، چون هیچکدام را هرگز ندیده؛ حتی از عدد 2 هم بیخبر است و از تعدد چیزی نمیداند، چون خود یگانه خود و کل خود است، حال آنکه در واقع هیچ است. اما ببین که چه دربست از خود راضیست، و بیاموز این درس را، که از خود راضی بودن پست و نادان بودن است؛ آرزو کردن بهتر است از کور و عاجزوار خوش بودن. حالا گوش کن»
رهنمایم گفت: «نگاه کن آنجا را! تو در پَختستان زندگی کردهای، از خطستان واقعه دیدهای، با من تا بلندیهای حجمستان اوج گرفتهای. حالا برای اینکه طیف تجربهات را کامل کنی، آوردهامت این پایین، به پستترین قعر وجود، نُقطستان، که ورطه بیبُعدیست. نظری بینداز به این مخلوقِ بینوا، و بدان که این نقطه هم موجودی مثل ماست، اما محصور در ورطه بیبعدی. خود جهان خود است، کیهان خود است؛ از کسی جز خود تصوری نمیتواند داشت؛ نه طول میشناسد، نه عرض، نه ارتفاع، چون هیچکدام را هرگز ندیده؛ حتی از عدد 2 هم بیخبر است و از تعدد چیزی نمیداند، چون خود یگانه خود و کل خود است، حال آنکه در واقع هیچ است. اما ببین که چه دربست از خود راضیست، و بیاموز این درس را، که از خود راضی بودن پست و نادان بودن است؛ آرزو کردن بهتر است از کور و عاجزوار خوش بودن. حالا گوش کن»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.