بریده‌ای از کتاب پختستان اثر ادوین ابوت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 168

با این همه، گاه اختیار از کفم به در می‌رفت و حرف‌های خطرناک بر زبان می‌راندم. دیگر بدعت‌گذار شمرده می‌شدم اگر نه خیانت‌کار؛ و خطرناک بودن وضعم را به شدت احساس می‌کردم. با این حال، پس این می‌شد که نقل‌های مشکوک یا نیمه فتنه خیز -حتی در میان جماعت چندین بران و دایره‌ها- از دهانم می‌پرید. مثلاً روزی صحبت به میان آمد از طرز سلوک با آن جماعت دیوانگان، که خود را مامورانی قادر به رویت اندرونی اشیا می‌دانند، و من کلام دایره‌ای را از دوران قدیم، به فراخور مطلب نقل کردم: «پیامبران و الهام یافتگان را مردم، اکثراً، دیوانه می‌پندارند.»

با این همه، گاه اختیار از کفم به در می‌رفت و حرف‌های خطرناک بر زبان می‌راندم. دیگر بدعت‌گذار شمرده می‌شدم اگر نه خیانت‌کار؛ و خطرناک بودن وضعم را به شدت احساس می‌کردم. با این حال، پس این می‌شد که نقل‌های مشکوک یا نیمه فتنه خیز -حتی در میان جماعت چندین بران و دایره‌ها- از دهانم می‌پرید. مثلاً روزی صحبت به میان آمد از طرز سلوک با آن جماعت دیوانگان، که خود را مامورانی قادر به رویت اندرونی اشیا می‌دانند، و من کلام دایره‌ای را از دوران قدیم، به فراخور مطلب نقل کردم: «پیامبران و الهام یافتگان را مردم، اکثراً، دیوانه می‌پندارند.»

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.