بریده کتابهای عادله سلیمی (بهارنارنج) عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/9/13 روزهای فاطمه (ع): شرحی بر خطبه ی فدک حضرت زهرا (س) علی صفایی حائری 4.4 19 صفحۀ 100 اگر فاطمه(س) از فدک میگوید، تنها سخن از فدك نیست. سخن از غدر و خیانتى است كه شكل گرفته، سخن از گرفتن امكانات مالى على(ع) و بستن دست اوست. سخن از كنار زدن دوستان على(ع) و روى كار آوردن دشمنان اوست تا سالهاى سال حتى زمینهاى براى تحقق كارهاى على(ع) باقى نماند. صفحهٔ - ۱۲۹ - در اپلیکیشن فراکتاب 0 8 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/9/4 در ماگدا سابو 4.1 36 صفحۀ 333 اگر کسی را نداری که وقتی خانه میآیی خوشحالی کند، بهتر است اصلاً زندگی نکنی. صفحهٔ - ۳۳۳ - در نسخه الکترونیک فیدیبو 0 13 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/9/4 کلکسیونر جان فولز 3.5 38 صفحۀ 203 ک. تو نمیدونی تنها بودن یعنی چی. م. فکر میکنی من این دوماه چی بودم؟ ک. مطمئنم کلی آدم به تو فکر میکنند. دلتنگت شدهاند. من اگه بمیرم حتی آشناهام ککشون نمیگزه. صفحهٔ - ۴۷۱ - در نسخه الکترونیک فیدیبو 0 16 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/8/24 نامه به کودکی که هرگز زاده نشد ... اوریانا فالاچی 3.4 55 صفحۀ 26 تو و من زوج بسیار عجیبی تشکیل میدهیم. همه چیز تو به من بستگی دارد، و همه چیز من به تو: اگر تو بیمار شوی، من بیمار میشوم. اگر من بمیرم، تو میمیری. و با این حال نه من میتوانم با تو ارتباط برقرار کنم، و نه تو با من. 0 2 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/8/23 کلکسیونر جان فولز 3.5 38 صفحۀ 32 هدف برای ذهن مثل آب است برای بدن. 0 4 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/8/7 الی... فائضه حدادی 4.3 56 صفحۀ 217 دوست دارم بغلش کنم و بگویم ببخش که نمیفهمیم چه بر شما گذشته. ببخش که با این که ظاهر و قیافههایمان شبیه هم است، دریافتمان از کلمات «دشمن» و «امنیت» متفاوت است. دشمن برای منی که جنگ واقعی را یادم نمیآید، لولویی است سر خرمن که اجازۀ نزدیک شدن ندارد و اگر بخواهد دست از پا خطا کند، با موشکهایمان ادبش میکنیم. دشمن اما برای تو یک مفهوم واقعی است که خودش یا موشکهایش هر لحظه میتوانند بیاجازه وارد خانهتان شوند و همهچیز را نابود کنند. من چه میدانم یک نگرانی بزرگ همیشگی چه بر سر روان یک زن لطیف و جمیل میآورد. فقط میدانم که دیر نیست روزی که تو دیگر سیگار نخواهی کشید. روزی که دیگر جنگ نباشد و زندگی همۀ مردم دنیا شبیه پیراهنهای قشنگ مغازۀ تو باشد؛ به لطافت حریرهای صورتی و آبی و بنفش. با غنچههای سفید. صفحهٔ - ۲۱۷ - در فراکتاب 0 0 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/3/29 تکثیر تاسف انگیز پدربزرگ نادر ابراهیمی 4.2 30 صفحۀ 108 ما به نهایت احتیاج که میرسیم به یادِ خدا میافتیم، به اوج معصیت که میرسیم، به یادِ شیطان؛ و درد آنجاست که در بسیاری اوقات، احتیاج قرین گناه است. آنوقت با یک زبانمان شیطان را نفرین میکنیم و با زبان دیگرمان خدا را به یاری میطلبیم. 0 2 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/3/11 تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان اکرم اسلامی 4.7 237 صفحۀ 42 از مادر پرسیدم: «خیلی فرق میکند شوهر آدم مومن باشد یا نه؟» عزیز یک نگاهی به آقاجان انداخت و گفت: «خیلی، زیاد توفیر دارد مردت را وقت اذان قبلهشناس ببینی.» 0 1 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/10/8 در حسرت یک آغوش سعیده زراعتکار 4.1 7 صفحۀ 115 بیشتر از پنج سال از پایان جنگ میگذشت اما هنوز هم برای بعضی خانوادهها جنگ جریان داشت، و هر روز که چشم باز میکردیم جنگ را دوباره به چشم می دیدیم. دوازده سال بودکه جنگ از خط مقدم به خانهمان آمده بود.. 0 1 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/8/29 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 144 صفحۀ 31 ما آدمهایِ تبدیل کردن دردها به رنجهایی چندسالهایم. 0 15 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/7/7 پیرمرد و دریا ارنست همینگوی 4.0 156 صفحۀ 136 اگر آدم چیز خوبی را بر زبان بیاورد، آن چیز ممکن است روی ندهد. 0 8 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/6/16 فتح خون سید مرتضی آوینی 4.7 73 صفحۀ 33 اگر کسی بینگارد که جدایی دین از سیاست تفكری است خاص این عصر، در اشتباه است. بیاید و ببیند که اینجا نیز، نیم قرنی پس از حجة الوداع، همان انگار باطل حاکم است. حكام جور را در همه طول تاریخ چارهای نیست جز آنكه داعیهدار این اندیشه باشند، اگر نه، مردم فطرتاً پیشوایان دین را به حكومت میپذیرند و حق هم همین است. اما در اینجا نكته ظریف دیگری نیز هست. ظاهرِ دین، منفكّ از حقیقت آن، هرگز ابا ندارد که با کفر و شرک نیز جمع شود و اصلاً وقتی که دین از باطن خویش جدا شود، لاجرم به راهی اینچنین خواهد رفت. 0 0 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/4/20 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 158 صفحۀ 20 یک کندو عسل، بهقدر یک قطره محبت شیرین نیست. 0 22 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/4/14 بیچارگان فیودور داستایفسکی 3.7 62 صفحۀ 5 تو نباید غمگین باشی، اشکها غم تو را تسکین نخواهند داد. 0 16 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/4/14 دعواهای زن و شوهری آلن دوباتن 3.8 7 صفحۀ 126 مهم این نیست که حق با ما است. باید آماده باشیم که از همهی لذتهای برحقبودن دست بکشیم. قرار نیست «برنده» شویم، بلکه قرار است تا حد ممکن زندگی خوبی با شریک زندگیمان داشته باشیم؛ یعنی با کسی که درنهایت طرف ما و بهترین دوست ماست. 0 17 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/3/30 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 82 صفحۀ 110 همسفر! در این راه طولانی -که ما بی خبریم و چون باد میگذرد- بگذار خرده اختلافهایمان با هم، باقی بماند. خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی. مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد. مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه نگاه کردن را. مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی، و رؤیایمان یکی. همسفر بودن و هم هدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن، دالّ بر کمال نیست، بَل دلیل توقف است. 0 1
بریده کتابهای عادله سلیمی (بهارنارنج) عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/9/13 روزهای فاطمه (ع): شرحی بر خطبه ی فدک حضرت زهرا (س) علی صفایی حائری 4.4 19 صفحۀ 100 اگر فاطمه(س) از فدک میگوید، تنها سخن از فدك نیست. سخن از غدر و خیانتى است كه شكل گرفته، سخن از گرفتن امكانات مالى على(ع) و بستن دست اوست. سخن از كنار زدن دوستان على(ع) و روى كار آوردن دشمنان اوست تا سالهاى سال حتى زمینهاى براى تحقق كارهاى على(ع) باقى نماند. صفحهٔ - ۱۲۹ - در اپلیکیشن فراکتاب 0 8 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/9/4 در ماگدا سابو 4.1 36 صفحۀ 333 اگر کسی را نداری که وقتی خانه میآیی خوشحالی کند، بهتر است اصلاً زندگی نکنی. صفحهٔ - ۳۳۳ - در نسخه الکترونیک فیدیبو 0 13 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/9/4 کلکسیونر جان فولز 3.5 38 صفحۀ 203 ک. تو نمیدونی تنها بودن یعنی چی. م. فکر میکنی من این دوماه چی بودم؟ ک. مطمئنم کلی آدم به تو فکر میکنند. دلتنگت شدهاند. من اگه بمیرم حتی آشناهام ککشون نمیگزه. صفحهٔ - ۴۷۱ - در نسخه الکترونیک فیدیبو 0 16 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/8/24 نامه به کودکی که هرگز زاده نشد ... اوریانا فالاچی 3.4 55 صفحۀ 26 تو و من زوج بسیار عجیبی تشکیل میدهیم. همه چیز تو به من بستگی دارد، و همه چیز من به تو: اگر تو بیمار شوی، من بیمار میشوم. اگر من بمیرم، تو میمیری. و با این حال نه من میتوانم با تو ارتباط برقرار کنم، و نه تو با من. 0 2 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/8/23 کلکسیونر جان فولز 3.5 38 صفحۀ 32 هدف برای ذهن مثل آب است برای بدن. 0 4 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/8/7 الی... فائضه حدادی 4.3 56 صفحۀ 217 دوست دارم بغلش کنم و بگویم ببخش که نمیفهمیم چه بر شما گذشته. ببخش که با این که ظاهر و قیافههایمان شبیه هم است، دریافتمان از کلمات «دشمن» و «امنیت» متفاوت است. دشمن برای منی که جنگ واقعی را یادم نمیآید، لولویی است سر خرمن که اجازۀ نزدیک شدن ندارد و اگر بخواهد دست از پا خطا کند، با موشکهایمان ادبش میکنیم. دشمن اما برای تو یک مفهوم واقعی است که خودش یا موشکهایش هر لحظه میتوانند بیاجازه وارد خانهتان شوند و همهچیز را نابود کنند. من چه میدانم یک نگرانی بزرگ همیشگی چه بر سر روان یک زن لطیف و جمیل میآورد. فقط میدانم که دیر نیست روزی که تو دیگر سیگار نخواهی کشید. روزی که دیگر جنگ نباشد و زندگی همۀ مردم دنیا شبیه پیراهنهای قشنگ مغازۀ تو باشد؛ به لطافت حریرهای صورتی و آبی و بنفش. با غنچههای سفید. صفحهٔ - ۲۱۷ - در فراکتاب 0 0 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/3/29 تکثیر تاسف انگیز پدربزرگ نادر ابراهیمی 4.2 30 صفحۀ 108 ما به نهایت احتیاج که میرسیم به یادِ خدا میافتیم، به اوج معصیت که میرسیم، به یادِ شیطان؛ و درد آنجاست که در بسیاری اوقات، احتیاج قرین گناه است. آنوقت با یک زبانمان شیطان را نفرین میکنیم و با زبان دیگرمان خدا را به یاری میطلبیم. 0 2 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1403/3/11 تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان اکرم اسلامی 4.7 237 صفحۀ 42 از مادر پرسیدم: «خیلی فرق میکند شوهر آدم مومن باشد یا نه؟» عزیز یک نگاهی به آقاجان انداخت و گفت: «خیلی، زیاد توفیر دارد مردت را وقت اذان قبلهشناس ببینی.» 0 1 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/10/8 در حسرت یک آغوش سعیده زراعتکار 4.1 7 صفحۀ 115 بیشتر از پنج سال از پایان جنگ میگذشت اما هنوز هم برای بعضی خانوادهها جنگ جریان داشت، و هر روز که چشم باز میکردیم جنگ را دوباره به چشم می دیدیم. دوازده سال بودکه جنگ از خط مقدم به خانهمان آمده بود.. 0 1 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/8/29 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 144 صفحۀ 31 ما آدمهایِ تبدیل کردن دردها به رنجهایی چندسالهایم. 0 15 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/7/7 پیرمرد و دریا ارنست همینگوی 4.0 156 صفحۀ 136 اگر آدم چیز خوبی را بر زبان بیاورد، آن چیز ممکن است روی ندهد. 0 8 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/6/16 فتح خون سید مرتضی آوینی 4.7 73 صفحۀ 33 اگر کسی بینگارد که جدایی دین از سیاست تفكری است خاص این عصر، در اشتباه است. بیاید و ببیند که اینجا نیز، نیم قرنی پس از حجة الوداع، همان انگار باطل حاکم است. حكام جور را در همه طول تاریخ چارهای نیست جز آنكه داعیهدار این اندیشه باشند، اگر نه، مردم فطرتاً پیشوایان دین را به حكومت میپذیرند و حق هم همین است. اما در اینجا نكته ظریف دیگری نیز هست. ظاهرِ دین، منفكّ از حقیقت آن، هرگز ابا ندارد که با کفر و شرک نیز جمع شود و اصلاً وقتی که دین از باطن خویش جدا شود، لاجرم به راهی اینچنین خواهد رفت. 0 0 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/4/20 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 158 صفحۀ 20 یک کندو عسل، بهقدر یک قطره محبت شیرین نیست. 0 22 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/4/14 بیچارگان فیودور داستایفسکی 3.7 62 صفحۀ 5 تو نباید غمگین باشی، اشکها غم تو را تسکین نخواهند داد. 0 16 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/4/14 دعواهای زن و شوهری آلن دوباتن 3.8 7 صفحۀ 126 مهم این نیست که حق با ما است. باید آماده باشیم که از همهی لذتهای برحقبودن دست بکشیم. قرار نیست «برنده» شویم، بلکه قرار است تا حد ممکن زندگی خوبی با شریک زندگیمان داشته باشیم؛ یعنی با کسی که درنهایت طرف ما و بهترین دوست ماست. 0 17 عادله سلیمی (بهارنارنج) 1402/3/30 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 82 صفحۀ 110 همسفر! در این راه طولانی -که ما بی خبریم و چون باد میگذرد- بگذار خرده اختلافهایمان با هم، باقی بماند. خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی. مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد. مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه نگاه کردن را. مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی، و رؤیایمان یکی. همسفر بودن و هم هدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن، دالّ بر کمال نیست، بَل دلیل توقف است. 0 1