بریدۀ کتاب

الی...
بریدۀ کتاب

صفحۀ 217

دوست دارم بغلش کنم و بگویم ببخش که نمی‌فهمیم چه بر شما گذشته. ببخش که با این که ظاهر و قیافه‌های‌مان شبیه هم است، دریافت‌مان از کلمات «دشمن» و «امنیت» متفاوت است. دشمن برای منی که جنگ واقعی را یادم نمی‌آید، لولویی است سر خرمن که اجازۀ نزدیک شدن ندارد و اگر بخواهد دست از پا خطا کند، با موشک‌های‌مان ادبش می‌کنیم. دشمن اما برای تو یک مفهوم واقعی است که خودش یا موشک‌هایش هر لحظه می‌توانند بی‌اجازه وارد خانه‌تان شوند و همه‌چیز را نابود کنند. من چه می‌دانم یک نگرانی بزرگ همیشگی چه بر سر روان یک زن لطیف و جمیل می‌آورد. فقط می‌دانم که دیر نیست روزی که تو دیگر سیگار نخواهی کشید. روزی که دیگر جنگ نباشد و زندگی همۀ مردم دنیا شبیه پیراهن‌های قشنگ مغازۀ تو باشد؛ به لطافت حریرهای صورتی و آبی و بنفش. با غنچه‌های سفید. صفحهٔ - ۲۱۷ - در فراکتاب

دوست دارم بغلش کنم و بگویم ببخش که نمی‌فهمیم چه بر شما گذشته. ببخش که با این که ظاهر و قیافه‌های‌مان شبیه هم است، دریافت‌مان از کلمات «دشمن» و «امنیت» متفاوت است. دشمن برای منی که جنگ واقعی را یادم نمی‌آید، لولویی است سر خرمن که اجازۀ نزدیک شدن ندارد و اگر بخواهد دست از پا خطا کند، با موشک‌های‌مان ادبش می‌کنیم. دشمن اما برای تو یک مفهوم واقعی است که خودش یا موشک‌هایش هر لحظه می‌توانند بی‌اجازه وارد خانه‌تان شوند و همه‌چیز را نابود کنند. من چه می‌دانم یک نگرانی بزرگ همیشگی چه بر سر روان یک زن لطیف و جمیل می‌آورد. فقط می‌دانم که دیر نیست روزی که تو دیگر سیگار نخواهی کشید. روزی که دیگر جنگ نباشد و زندگی همۀ مردم دنیا شبیه پیراهن‌های قشنگ مغازۀ تو باشد؛ به لطافت حریرهای صورتی و آبی و بنفش. با غنچه‌های سفید. صفحهٔ - ۲۱۷ - در فراکتاب

5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.