معرفی کتاب الی... اثر فائضه حدادی

الی...

الی...

4.3
95 نفر |
56 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

13

خوانده‌ام

158

خواهم خواند

74

شابک
9786222852115
تعداد صفحات
238
تاریخ انتشار
1402/1/30

توضیحات

کتاب الی...، نویسنده فائضه حدادی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به الی...

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به الی...

نمایش همه

پست‌های مرتبط به الی...

یادداشت‌ها

حاجی

حاجی

1403/5/19

          نگاهی گذرا به کتاب
 «اِلیٰ» 

هرچند در فرصت برنامه تفریحی با خانواده از گشت‌و‌گذار در لبنان و سوریه خاطره دارم ولی این بار با همسفری جدید (نویسنده) راهی لبنان، بیروت و دمشق شدم.

آشنایی با فرهنگ، سبک زندگی، احوالات و  شرایط اجتماعی مردم فلسطین و لبنان، یکی از اهدافی است که نویسنده در سفر یک هفته‌ای خود در ذهن مخاطب به یادگار می‌گذارد. 
همراهی با خانواده‌ای از اهالی غزه_ «ابویاسر» _ و مسافران کتاب «الیٰ» که گروهی سه نفره بودند و گشت‌و‌گذار در روستاها و بازدید از مکان‌های پُر قصه و درس و گاهاً پرحادثه دیار مقاومت، برای خوانندگان جذاب و پرکشش است. 

مزهٔ میوه‌های چشم‌نواز، رنگین و غذاهای مطبوع و خوش‌طعم لبنان را واقعاً باید چشید تا زیر دندانت باقی بماند؛ اما در وعده‌هایی با وصف طعام لبنانی از قلم نویسنده دهان مخاطب آب می‌افتد.

اطمینان از خداباوری، مهمان‌نوازی، روحیه مقاوم و دلهای پر از یقین و ایمان زنان و مردان سرزمین‌های اشغالی، همدلی‌های خانوادگی و اجتماعی با توصیفات نویسنده در ذهن مخاطب تقویت بیشتری پیدا می‌کند. 
از مهم‌ترین ویژگی‌های این «سفرنامه» بخش‌های کوتاه، نثر روان و قابل فهم برای همه گروه‌های سنی و مخاطب عام است.
لقمه‌های طنز در میانه متن در کنار برش‌های تأمل برانگیز و پردرس روزگار مردم لبنان و فلسطین، ترکیب خوش‌طعم و موزونی برای محتوا ایجاد کرده است. 

به نظرم خواسته یا ناخواسته بخش‌هایی از این سفرنامه یادآور نعمت‌های کمتر به شُکر نِشَسته برای مردم «ایران» را به دنبال دارد. 
وقتی که از محدودیت‌ها، فشارها، احساس امنیت‌ تحت چهارچوب و نه حقیقتاً آرامش امنیتی، گرانی‌ها، حق‌هایی که به ناحق روی جفا به خود گرفته و ....، صحبت می‌شود، هم کام‌مان را به تأسف تلخ و هم چشم‌مان را با تلنگر بیدارتر می‌کند. 

در سفرنامه شامات بخش زیارت و دلدادگی‌ها با عمه سادات به قلبم نشست و با ادب نویسنده از راه دور ادای احترام کردم.
 
کتاب الی (بیت المقدس) به قلم «فائضه غفار حدادی» در ۲۳۴ صفحه و در نشر سرشناس « شهید کاظمی» به چاپ رسیده است.
برشی از کتاب:
فرق است بین دیدن و زیارت کردن، بین گشتن و دور گشتن بین توریست و زائر؛ یکی آمده است ببیند و  دیگری آمده به چشم بیاید.
او می‌خواهد برگردد و برای دیگران تعریف کند و دیگری می‌خواهد همان جا حرف بزند و خالی و رها برگردد. یکی به چیزهای جدید توجه می‌کند و آن یکی به انس می‌اندیشد.

📝: فخری حاجی
        

2

          ﷽
درنمایشگاه کتاب،درحال معرفی کتاب شبیه بودم که اِلیٰ خیلی بـی‌سر و صدا چاپ و رونمایی شد!و به یکباره از رسیدن یک سفرنامه با مقصدی جذاب  شگفت زده شدم ، سفر به عـروس خاورمیانه لبنان تا نزدیکی ها سرزمین های اشغالی و از همه مهمتر حرم حضرت زینب(س) در سوریه!

اِلی را خانم نویسنده خیلی به سر و صدا نوشت،کتابی که یک سفرنامه اس، سفرنامه‌ای که من حتی به افرادی که اهل خواندن‌سفرنامه نیستن نیزتوصیه اش می‌کنم،اصلا کدام سفرنامه ممکن است اشک شما را در بیاورد که در اِلیٰ این اتفاق می‌افتد! یا کدام کشور را می‌شناسید که برای خرید بلیط سفرش فقط یک هواپیما پرواز دارد و آن هم باید با خلبان تماس گرفت برای رزرو!! 

اِلیٰ کتاب فوق‌العاده‌ای چون نویسنده به همه جنبه ها و اتفاقات سفر اشاره می‌کند و مخاطب را خط به خط به دنبال خودش می‌کشد از قبل  پرواز تا رسیدن به مرز سرزمین های اشغالی و این هنر نویسنده اس،موضوع سفر هم شما را مشتاق می‌کند که  منتظر کتاب جدیدی که قرار است از دل این کتاب  در بیاید باشید و البته آروزی من این است که روزی زیارت آن اتاق کوچک در  نزدیکی باب الصغیر دمشق نصیبم شود...
        

12

        دلتنگ خانواده ابویاسر شدم...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

          این سفر به منظور آشنایی بیشتر با یک خانواده فلسطینی صورت گرفته است. در این سفر، مکان‌های مختلف لبنان از دریچه چشم میزبان فلسطینی نشان داده می‌شود و همین مسئله باعث شده تا سرتاسر سفرنامه بوی فلسطین بدهد! آن‌ها ابتدا از بیروت در امتداد مدیترانه، به صیدا می‌روند و از میان جنگل و دشت‌های سرسبز به جنوب لبنان و مرزش با سرزمین‌های اشغالی سفر می‌کنند و در پارکی به اسم ایران درباره وطنشان گفت‌وگو می‌کنند. در آسمان ملیتا غذا می‌خورند و وارد اردوگاه صبرا و شتیلا می‌شوند و جان سالم به در می‌برند. در طول این سفر یک هفته‌ای آن‌ها یک نگاه کلی از گذشته و حال سرزمین شامات به دست می‌آورند، از داشته‌ها و نداشته‌هایشان مطلع می‌شوند و ناخودآگاه همه را با ایران مقایسه می‌کنند. فارسی بلد بودن چندنفر از خانواده میزبان و سابقۀ زیست آن‌ها همزمان در لبنان، ایران و فلسطین، از جمله نکات مهم و مثبتی هستند که سبب می‌شود این سفر کوتاه با شنیدن و لمس تجربه‌های ارزشمند آن‌ها غنی‌تر شود
        

4

          بسم‌ الله

همیشه یکی از تفریحاتم خواندن کتاب‌های سفرنامه است، شاید همان قدر که تجربه شخصی سفر را دوست دارم کتاب‌های سفرنامه را هم دوست داشته باشم. زیاد فرقی نمی‌کند که چه کسی باشد از افراد شناخته شده و نشناخته تا افرادی که به سفرنامه مشهورند و... چیزی که برایم جذابیت دارد بیشتر دانستن از دنیا است. دنیایی که همه ما دچار توهماتی از آن هستیم و آنقدر باید بخوانیم تا بفهمیم که در کجا و چگونه زندگی می‌کنیم و زندگی می‌کنند...

سفرنامه خواندن‌ها به همان میزان که من را به ضعف هایمان واقف می‌کند به همان میزان تفکر مسموم دیگران بهتر از ما هستند را هم تعدیل و بلکه تکذیب می‌کند... دنیا دیدن و دنیا خواندن یکی از تفریحاتی است که هر زمان از کتاب و مطالعه دورتر می‌افتم به سراغش می‌روم تا فتح باب جدیدی برای بازگشت به کتاب‌خوانی برایم باشد.

الی... هم از این قاعده مستثنا نیست، قلم خانم غفارحدادی در سفرنامه نویسی خاص وجذاب است، شوخی های میان متن برایم دلنشین است و روایتی که از سفر براین انجام می‌دهد دل‌انگیز...

کتاب خوش خوانی است البته نه به اندازه دو کتاب سفرنامه دیگرش اما برای کسی که کشته سفرنامه است نمره قبولی می‌آورد...
        

6

وقتی  قرار
          وقتی  قرار است کتاب امانتی بخوانم تا شروع می کنم سریع دنبال کاغذی که دور و برم باشد می گردم. 
اول از همه از خانواده ابویاسر یک شجره نامه می نویسم. 
ستون یادداشت هایم را دو تا می کنم؛ ستون سمت راست دیدنی های لبنان را از روی خاطرات خانم حدادی لیست می کنم(از همان روزهای قدیم نمی دانم چرا علاقه خاصی به سفر لبنان داشتم؛ بارها شده در لحظات غم و شادی به همسرغر زده ام که یه لبنان ما را نبردی) القصه؛ ستون سمت چپ را  اختصاص میدهم به ارجاعات؛ مستندی که در کتاب اشاره می کند؛ توضیحات غذاها و شماره صفحه شان. 
ازبین شخصیت های داستان دو اسم دختر انتخاب کردم 😊
 یک روضه حضرت رقیه هم  نذر  کردم که یادم باشد اگر مجلس گرفتم یادی کنم از خانم حدادی و حتما پیامی هم بفرستم برایش. خدا را چه دیدی شاید امد😭
گذاشته ام در برنامه ام یک روز صبحانه پنیر و زیتون بزنم تا اگر  پایمان به لبنان و فلسطین نرسید حداقل خاطراتی ساخته باشیم. ولی برای خانواده زیتون  دوست ما بعید می دانم به صرف باشد. وقتی زیتون در خانه داریم پسرم حتی برای تغذیه مدرسه هم می برد. فکر کنم علاقه به لبنان و کشورهای اسلامی را با ژن به پسرم انتقال داده باشم و حالا با زیتون خودش را نشان داده. 😊
        

5

          کتاب "الی، سفرنامه شامات و حدود سرزمین های اشغالی" را از فیدیبو خریدم. کتاب از همان اول دستت را می گیرد و تا به آخر نرسیدی ول نمی کند. حتی جاهایی که پسرت می خواهد با بدجنسی بین تو و صفحه موبایلت فاصله ایجاد کند؛ دورخیز می کند و با یک دست شیرجه می رود رویت؛ درست در فاصله بین گوشی و چشمانت و جایش را جوری تنظیم می کند که نتوانی بخوانی؛ موفق نمی شود چون قلاب کتاب قوی تر است. ببینید با چه اوصافی کتاب را خواندم.
راستش را بخواهید قبلا به سوریه و لبنان سفر کرده بودم و مدیترانه زیبا را هم دیده بودم، خواندنم از روی تکلیف بود ولی بدون اکراه، میخواستم با سبک نویسنده و کلا تکنیک های نویسندگی آشنا شوم.
عنوان کتاب خیلی هوشمندانه و وسوسه کننده برای خواندن انتخاب شده است. خصوصا سرزمین های اشغالی اش. اول کتاب هم انتظار داری بروی در جمع خانواده ای از غزه و بیشتر با آنها آشنا شوی.
۱۵ درصد کتاب را می خوانی تا میرسی به لبنان. در خانه ای که برای شهیدی است و قبلا حاج قاسم هم در آن قدم گذاشته..
همین طور میخوانی و گاهی اشک میریزی و گاهی می خندی، به خودت می آیی میبینی کتاب تمام شد و تو به هیچکدام از آن جاهایی که انتظار داشتی نرسیدی.
تاثیر گذارترین جمله کتاب برایم این بود: "فرق است بین زائر و توریست"
کلی سوال برایم ایجاد شد و نویسنده به تمام آنها پاسخ داد. امیدوارم جلسه نقدی هم برایش برگزار شود ببینم چقدر نقدهایی که دارم جایز است یا مکروه.
ممنونم از خانم غفار حدادی که بدون هیچ ملاحظه کاری سوالاتم را جواب داد و دعا می کنم قلم ایشان هر چه توانمند تر و پر نورتر تا سالیان سال برایمان بنویسد.
        

1

          < سفرنامه الی>>

وقت کمی مانده بود که پیدایش کنم.من دنبال خود واقعی اش بودم. نسخه الکترونیک و صوتی به دردم نمی‌خورد. در کل استان قم فقط یک کتابخانه آن را داشت که تا به الان همان هم موجود نداشت.دو روز آخر بود که دوست کتابدارم تماس گرفت و گفت <<بیا ببرش اومد>> آمد و چه آمدنی! همان اول که دستش را گرفتم، او محکم تر گرفت و نگذاشت رهایش کنم. آن قدر جذاب تعریف کرد که به قول شاعر<< همه تن چشم شدم>>! و خواندم.تا قبل از آشنایی با او من فقط لبنان را در اخبار و نهایت فضای مجازی دیده بودم. اما راستش لبنان سریال وفا را بیشتر دوست داشتم.با این حال هیچ وقت به ذهنم هم نمی‌رسید با خواندن چند صفحه کتاب،روزی آرزو کنم به لبنان سفر کنم.دوست جدیدم تیرش به هدف خورده بود و توانسته بود همه جوره مرا مجذوب خودش کند. تصاویر جدیدی از لبنان برایم می‌ساخت که حتی وفا هم جلویش زانو زده بود. در بعضی سطرها حرفهایی گفته بود که غیرت ام  به جوش آمده بود.اسمش الی بود. قلم خانم فائضه غفار حدادی بسیار خوش چرخیده بود.سفرنامه جمع و جوری که دنیای بزرگی از زیبایی  را در بر داشت. پر از خورده روایتهایی با طعم خوش چای نعنا و زیتون ناب.فکر کنم هیچ وقت ساحل صیدا ودرخشش  نقره ایی شنهایش را فراموش نکنم.آنقدر که توصیفش را واضح دیدم. حسرت شنا نکردن دوازده ساله حوت،دلم را لرزاند. با نویسنده از بلندترین دکل بالا رفتم و کنار ماکت حاج قاسم ایستادم و حس غرور میان رگ هایم دوید. میان آن همه کار نویسنده و همراهانش در سرشان اما، شوق زیارت صدر نشین بود.فاصله یک ساعته شان تا دمشق اندازه یک شبانه روز نا گفته داشت.مثل همان سیاره ایی که خوابیدنشان در آن ممنوع بود،من هم بدون خوابیدن کتاب را تمام کردم.
کنار حلوا و شله زرد نذری نویسنده از جلوی ضریح حضرت رقیه،نذری به دل گرفتم و آمینش را بلند گفتم و با سلام راه دور زیارتم را کامل کردم. کنجکاوی مصاحبه با خانواده لبنانی توی سرم رژه می‌فت.دوست ندارم هیچ حدسی بزنم تا وقتی خواندمش غافل گیر شوم.خلاصه که الی سفرنامه ایی است که دستت را می‌گیرد، می‌نشاند روی قالیچه حضرت سلیمان و میبردت به قلب لبنان و دمشق.شاید <الی ۲> آن وقت نوشته شد که راه قدس باز شده باشد و خانه ابویاسر نزدیکتر.

این سفرنامه ۲۳۷ صفحه ایی از انتشارات شهید کاظمی دوست ماندگاری برایت میشود خواندنش سرشار از صمیمیت و لذت است. پر از دعوت به تفکرهای ریز و درشت که نویسنده از انها ماهرانه استفاده کرده است.برش کوچکی از کتاب این گونه است<<فقط صدای اذان ظهر است که می‌تواند گعده دوستانه و شیرینمان را به هم بزند.قبل از خروج باهم عکس می‌گیریم.حتی توی عکی معلوم نیست کداممان ایرانی هستیم و کداممان لبنانی.زینب به اصرار از نشانگرها و پیکسل هایش به ما هدیه میدهد و ما را تا در مسجد مشایعت میکند.به نرگس می‌گویم چقدر شبیه هم بودیم.می‌گوید شاید چون گلمان را از یک جا برداشته اند.گیج و ویج نگاهش میکنم.ادامه میدهد مگر در زیارت جامعه نیست که گل همه شیعیان را  از باقی مانده گل اهل بیت برداشته اند>>
        

4