بریده‌های کتاب پرستو صاحبی

پرستو صاحبی

پرستو صاحبی

4 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 135

پس از سقوط مبارک بود که فمینیست‌هایی مانند نهاد ابوالقمصان می‌پرسیدند: «آیا میدان تحریر مترادف با آزادی عدالت و برابری باقی میماند یا انقلاب فرزندانش را قربانی میکند و زنان از مهمترین این قربانیان هستند؟!». این معما به تناقضی کلیدی در جنبش‌های انقلابی اشاره می‌کند. از یک سو منطق انقلاب مستلزم انگیزه‌ای تأثیرگذار و راهبردی برای برابری و اتحاد است یعنی مستلزم لحظه‌ای است که در آن مردم نه در جایگاه «من» یا «گروه من»، بلکه در جایگاه تونس، مصر یا کل کشور فکر و احساس می‌کنند و این لحظه‌ای است که مطالبات خاص فرودستان (زنان، جوانان یا اقلیت‌های اجتماعی، تحت‌الشعاع مبارزه بزرگ‌تر برای آزادی و عدالت قرار می‌گیرد. از سوی دیگر زبان یکپارچه انقلاب احتمالاً تفاوت در پنداشت‌های مردم درباره تغییر و تصورات نظم بدیل را پنهان می‌سازد؛ تنوع غربالگری می شود، تضادها ناچیز میگردند و صدای مسلط از جانب همگان سخن می‌گوید. سرکوب تفاوت‌ها از سوی صدای مسلط معمولاً علیه گفتمان فرودستان، ناتوانان تهیدستان اقلیت‌ها و زنان عمل می‌کند. مهار کردن این امر بسیار مهم است زیرا آن چیزی که وحدت انقلابی را تضمین میکند فقط تکانه عاطفی برای فراتر رفتن از منافع و هویت‌های خاص نیست؛ چیز ظریف‌تری هم وجود دارد تمایل شرکت‌کنندگان برای دیدن و تصور کردن مطالبات خاصشان در آرمانهای همگانی «آزادی» یا «عدالت». در این همبستگی تخیل شده وحدت به دست می آید و مطالبات خاص و تقسیم بندی‌های گروهی به پس زمینه میروند تا پس از سقوط دیکتاتورها، و وقتی وحدت دیگر ضروری نیست، از نو ظهور کنند.

4

پرستو صاحبی

پرستو صاحبی

4 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 133

مقامات مصر در سال ۲۰۱۱ مرتکب عمل شنیع تجاوز گروهی و آزمایش ننگین باکرگی شدند، اما این قرار گرفتن بدن زنان در معرض آزار و اذیت مردانه ضعفی است که به شکلی متناقض میتواند قدرت بخش باشد. وقتی بدن زنان معنایی اخلاقی به خود می‌گیرد تبدیل به وجودی مقدس می‌گردد که دست‌درازی به آن می‌تواند به جایگاه اخلاقی خطاکاران آسیب برساند هر چه باشد، در فرهنگی که زن در آن در جایگاه «مادر ملت»، منبع تغذیه، تجسم پاکی و شرافت دیده می شود چطور میتوان در ملأ عام زن/مادر را آزار داد؟ چنین مزیتی همراه با مصونیت مادری و قدرت مادران و زنان سالخورده که در جایگاه محافظان ضعیفان و آسیب‌پذیران شناخته می‌شوند به زنان نوعی آزادی عمل نسبی می دهد که برحسب تعریف [این فرهنگ] از مردان سلب شده است. از این رو وقتی مردان بحرينی معترض مورد خشونت پلیس قرار گرفتند، زنان احساس آزادی می‌کردند و به خیابان آمدند تا به تظاهرات در خیابان ادامه دهند و با این کار به خیزش جان تازه‌ای بخشیدند. خشونت جنسی در مصر بزرگترین اعتراض زنان در تاریخ این کشور را برانگیخت و سبب شد مسئله امنیت زنان در عرصه عمومی در دستور کار ملی قرار گیرد. به علاوه، این زنان به محض ورود به صحنه مبارزه کنش‌های اعتراضی را ناخواسته زنانه و متمدن کردند زیرا نمی‌توان این حقیقت را انکار کرد که زنان به طور کلی خواه از سوی طبیعت هدایت شوند، خواه این طور پرورش یافته باشند میل دارند از تاکتیک‌های خشونت‌آمیز اجتناب و از مبارزات مسالمت‌آمیز استقبال کنند و این با تصویر «زنان جهادی» یا چریک های زن که کلاشنیکف در دست دارند یا مبارزان زن کرد در سال‌های اخیر در تقابل است. بعضی می‌گویند که آنها «زنانگی جدید در خاورمیانه» را بازنمایی میکنند که در تعامل با نیروهای محلی بین المللی مذهبی و جنگ شکل گرفته است. در این فرهنگها معمولاً جنس مذکر با زنان، مادران و سالخوردگان با احترام و ادب رفتار می‌کند. پس واضح است که همین حضور زنان به طرز قابل توجهی بر پویایی‌های انقلابی تأثیر می‌گذارد: این حضور به عادی سازی، متمدن‌سازی، جبران غیاب مردان و در نهایت افزایش موفقیت خیزش‌ها یاری می‌رساند.

0

پرستو صاحبی

پرستو صاحبی

4 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 130

دوره خیزش ها نشانگر تغییری در سیاست جوانی بود. «سیاست جوانی» (و نه فقط «جوانان در سیاست») درباره مطالبه یا بازپس گیری جوانی است و معمولاً در قالب سیاست فرهنگی بیان میشود دنبال کردنِ یک سبک زندگی خاص و مستقل شدن و آمادگی برای زندگی بزرگسالی. اما جوانان در این خیزش‌ها از مطالبات منحصر به جوانی فراتر رفتند و بر دغدغه‌های گسترده‌تر شهروندان تمرکز کردند پس عجیب نیست که نقش بسیار مؤثر جوانان در خیزش‌ها چنان تحسین و احترامی را برای آنها به همراه داشت. شاید تاریخ معاصر جوامع عربی در هیچ دوره دیگری شاهد این همه توجه به جوانان چه از سوی عموم مردم چه رسانه ها، چه جوامع متخصصان نبوده است. اما کنشگری جوانان هر قدر هم که تماشایی و فوق العاده باشد، هرگز به تنهایی نمی توانستند در بسیج انقلابی پیشرفتی حاصل کنند. پیشرفت فقط زمانی به دست میآید که مردم عادی به فوق العاده شدن روی آورند: وقتی سالمندان و بزرگسالان مادران و پدر بزرگها خواهران یا برادران کوچک‌تر، تهی دستان و ثروتمندان به هم بپیوندند تا اینگونه کنش‌های فوق‌العاده شورشگرانه را در طیف اجتماعی وسیع‌تری انجام دهند و این پیشرفت نیز زمانی به دست می‌آید که گروه های مختلف به نفع مطالبات گسترده‌تر تمامی شهروندان متحد در یک جنبش واحد از مطالبات گروهی خود فراتر روند کنشهای فوق العاده حتی اگر تماشایی و غافلگیرکننده باشند، بنا به تعریف استثنایی مفرد و در نتیجه مستعد کنترل و سرکوب رسمی هستند اما مردم عادی در مشارکت‌شان با دادن نمایندگی اجتماعی گسترده‌تر به مدعیان پیروزی کنش‌های فوق العاده و در عین حال حاشیه ای را به کنشهای عادی و همگانی تبدیل میکنند. این نشان دهنده قدرت معمولی بودن است و در این قدرت زنان و تهی دستان نقش‌های مهم اما پیچیده ای دارند.

0

پرستو صاحبی

پرستو صاحبی

4 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 126

تردید زنان [برای پیوستن به اعتراضات] برخلاف مردان ناشی از فهم برخی محدودیت های جنسیتی بود. به طور متناقضی همان قدرتی که از حضور عمومی زنان ناشی می‌شد این محدودیت‌های جنسیتی را تقویت می‌کرد‌. در مورد مجادله عمومی زنان در جامعه و سیاست زیر سایه سنگین پدرسالاری چیزی تهدید کننده وجود داشت. به شکلی تناقض‌آمیز زنان معمولی‌ای که تهدیدی به شمار نمی‌روند، نزد مقامات تهدید بزرگتری به چشم می‌آمدند و مردان جریان اصلی را مضطرب می‌کردند: زنان باحجاب، مادران کودک به بغل و زنان سالمند. بنابراین زنان برای حضور علنی در جریان خیزش برخلاف مردان ناگزیر بودند دو خطر بالقوه را مدیریت کنند. اول، خشونت جنسی و فیزیکی نیروهای امنیتی و اراذل و اوباش رژیم و دوم سرکوب عمیق تر خانواده و جامعه چیزی که نهاد أبو القمصان آن را نوعی «فرهنگ {قاعده} اجتماعی» میداند «که همیشه با زنان در جایگاه افراد ضعیف تر و محتاج حمایت برخورد می‌کند». البته خاطره تجاوز جنسی شنیع اراذل حزب دموکراتیک ملی به زنان معترض در جریان الکفایه در مه ۲۰۰۵ در یادها باقی مانده بود. درست به دلیل همین بدگمانی آشکار بود که برخی مجبور شدند بهای مضاعف بپردازند. قربانیان، طلاق‌های رنج‌آور، طردهای اجتماعی یا سیلی والدین بر صورتشان را تجربه کردند تعجبی ندارد که در طول خیزش بسیاری زنان مانند رضوی با نوعی «منع آمدوشد در خانه» مواجه شدند او می‌گوید «ما از ترس تجاوز جنسی اجازه نداشتیم از خانه بیرون برویم». در واقع هر خشونت ورزی‌ای از جمله خشونت‌ورزی انقلابیون می توانست زنان را سرخورده کند. انقلاب مصر به نسبت «صلح آمیز» بود، اما ضرب و شتم حمله به پاسگاههای پلیس، صدمه، جراحت و کشتار روی داد. این وقایع بسیاری از زنان را از خیابان ها دور کرد. غصون به یاد می آورد که «نمی دانستم که ممکن است خشونت، سوزاندن و کشتن رخ دهد، با تجربه این شوک بزرگ تا مدتی از مشارکت دست کشیدم شروع به مخالفت با انقلاب کردم [۷۰] در نتیجه بسیاری از زنان به فعالیت در فضاهای امن تر سوق داده شدند پست گذاشتن در رسانه‌های اجتماعی، کمک رسانی به حمایت‌های پشتیبانی، یا مانند غصون مداوای مجروحان در بیمارستان‌های صحرایی. اما این به معنای ماندن زنان در پشت صحنه خیزش نبود. برخی از مزایای نسبی مهارت‌ها و شبکه‌های خود برای رهبری در میانه میدان استفاده کردند. مثلاً بسمه عبدالله فنون افزایش آگاهی سیاسی در اینترنت را به ۵۰ نفر زن و مرد جوان آموزش داد و آن ۵۰ نفر هرکدام به ۱۰ نفر دیگر آموزش دادند. او جوانان بسیاری را تشویق کرد که «شب را در میدان بمانید تا برای تحقق خواسته هایمان به اعمال فشار بر مقامات ادامه دهیم».

0

پرستو صاحبی

پرستو صاحبی

4 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 119

محله امبابه با پیشینه «اسلام گرایی» شناخته شده بود. هنگامی که در اوایل دهه ۱۹۹۰ صدها اسلام گرای تندرو به محله امبابه نفوذ کردند، این محله فضایی مبهم و کوچه پس کوچه هایی تنگ و تودرتو داشت. هیچ نقشه ای نداشت هیچ خیابانی نام و هیچ خانه ای شماره پلاک نداشت؛ اسلام گراهای تندرو در این محله نوعی «دولت اسلامی درون دولت» ساخته بودند. اما در هنگام انقلاب همه چیز تغییر کرده بود. احمد متولی پسر یکی از اسلام گراهای سابق، درست پس از سقوط مبارک گفت: «آخرین چیزی که جوانان درباره اش حرف میزنند دین است. دین اهمیت چندانی ندارد آنها به پول ازدواج و اتومبیل نیاز دارند... به هر کسی که این چیزها را به آنها بدهد رأی میدهند». تهی دستان امبابه با خشم ناشی از تحقیر شدن به پا خاسته بودند آنها مجبور بودند برای رفتن به بیمارستان یا گرفتن کارت شناسایی به پلیس رشوه بدهند. یکی از ساکنان به نام احمد گفت: «این انقلاب ۲۵ ژانویه نیست؛ این انقلاب کرامت است».

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 85

در میان کنشگران زن شاخه توانمندسازی زنان بلندترین صدا را در جامعه داشت. این شاخه از چارچوب «جنسیت و توسعه» ریشه گرفته بود. چارچوب «جنسیت و توسعه» با کمک‌های توسعه‌ای سمن‌های بین‌المللی و آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده ارتباط نزدیکی داشت و گفتمانش از اساس «توسعه گرایانه» و اغلب «ضد سیاسی» بود. سمن‌سازي جنبش‌های زنان از بسیاری لحاظ نشان‌دهنده و تحقق‌بخش جداسازی مسائل زنان از مبارزات عمومی بود. هم در مصر و هم تونس، صدای «توانمندسازی زنان» تا اندازه ای با آنچه مروه حاتم «فمینیسم دولتی» مینامدش ادغام شد. فمینیسم دولتی در بهترین حالت زنان در مجلس احوال شخصی و دغدغه های لیبرال این چنینی تمرکز داشت؛ و در بدترین حالت به مثابۀ جامه‌ای مترقی و لیبرال بود که پیکر غیرلیبرال و اقتدارگرای رژیم‌های استبدادی را پنهان می‌کرد‌. این فمینیسم دولتی نخبه‌گرا، پیش از انقلاب به بعضی تغییرات قانونی به نفع زنان در مصر، تونس، یمن و مراکش یاری رساند. این تغییرات در مصر شامل جرم انگاری ختنه زنان در سال ۲۰۰۸، سهمیه مجلس برای زنان، خلع حق درخواست طلاق و انتقال تابعیت به فرزندان بود اما این فمینیسم دولتی از وضعیت بسیار بد زنان طبقه پایین و موقعیت‌های حاشیه‌ای چندلایه آن‌ها غافل ماند. مثلاً توجه نداشت که سرپرستی ۱۸ درصد از خانوارهای مصری بر عهده زنان بود یا میلیونها نفر حتی کارت شناسایی ملی نداشتند. بسیاری از زنان تهی‌دست از حقوق خود آگاه نبودند و میان گفتمان فمینیستی و واقعیت انبوهی از زنان جامعه شکاف بزرگی وجود داشت. به نوشته مريم بن غازي روزنامه نگار، «تحمل بارهای سنگین زندگی روزمره بر دوش اکثریت قریب به اتفاق زنان تونسی است که از چنین امتیازهایی بی‌خبر و از مطالبه حقوق خود ناتوان هستند».

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 68

غرولند کردن یا ابراز نارضایتی در مکان‌های عمومی از ویژگی‌های برجسته فرهنگ عمومی در جوامع پیش از خیزش‌های عربی بود و همچون عنصری محوری در ساخت افکار عمومی عمل می‌کرد. این عمل یکی از عناصر سازنده خیابان سیاسی عربی بود، احساسات جمعی، عواطف مشترک و افکار عمومی در گفت‌وگوهای کنایه‌آمیز و تحقیرآمیز روزمره معمولاً در تاکسی‌ها، اتوبوس‌ها، مغازه‌ها، کوچه و پس کوچه‌ها یا به عمد در اجتماعات عمومی بیان می‌شد. اینکه آیا رژیم‌های خودکامه و نخبگان سیاسی می‌توانستند یا می‌خواستند این صداهای مخالف را بشنوند یا نه جای بحث دارد؛ با توجه به عملکرد اطلاعاتی رژیم‌ها این احتمال وجود داشت که نخبگان و مقامات صداهای مخالف را بشنوند، اما مخالفت‌ها را غرزدنهای روزمره عوام بدانند یا یکی از ویژگی‌های فرهنگی «تهی‌دست حیله گر» ولی «رقت انگیز» بپندارند که ربط چندانی به سیاست ندارد و به آن بی‌توجهی کنند. در واقع سیاست نه فقط دل‌مشغولی ساکنان شهر، بلکه عادت‌وارۀ فرودستان روستایی و پیرامونی هم بود.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 49

نا جنبش در شکل اصلی اش، کنش جمعی کنشگران غیر جمعی است که به طور مستقیم از طریق ارتباطات سربسته و خاموش یا شبکه های منفعل با یکدیگر مرتبط میشوند و با بازشناسی اشتراکاتشان در فضاهای عمومی به راه می افتند. برای نمونه عبدالله دست فروشی در منطقه التضامن تونس موقعيت مشترک خود را با سایر دست فروشان تشخیص خواهد داد، حتی اگر با آنها صحبتی نکند. به همین ترتیب حامد را در نظر بگیرید که فارغ التحصیل دانشگاه است، شغلی ندارد و با دوستانش و اعضای شله در کافه های خیابانی زیاد رفت و آمد میکند او نیز تیره روزی مشترک خود را با دیگرانی که رفتاری مشابه دارند و در کافه نشسته اند تشخیص میدهد بی آنکه حتی با آنها صحبتی کند یا به آسمر فکر کنید که در دادگاه خانواده تونس تلاش میکند از شوهر آزارگرش طلاق بگیرد او فقط با نگریستن به چهره های مضطرب سایر زنانی که در اتاق منتظر نشسته اند، رنج مشترکی را با آنها احساس میکند. هرکدام از این موقعیتها نشان دهنده لحظه های پرورش ارتباطات منفعلانه و ایجاد احساسات جمعی میان کنشگران فردی در محیط های محلی و فیزیکی است.

0