بریدهای از کتاب انقلاب را زیستن اثر آصف بیات
5 روز پیش
صفحۀ 126
تردید زنان [برای پیوستن به اعتراضات] برخلاف مردان ناشی از فهم برخی محدودیت های جنسیتی بود. به طور متناقضی همان قدرتی که از حضور عمومی زنان ناشی میشد این محدودیتهای جنسیتی را تقویت میکرد. در مورد مجادله عمومی زنان در جامعه و سیاست زیر سایه سنگین پدرسالاری چیزی تهدید کننده وجود داشت. به شکلی تناقضآمیز زنان معمولیای که تهدیدی به شمار نمیروند، نزد مقامات تهدید بزرگتری به چشم میآمدند و مردان جریان اصلی را مضطرب میکردند: زنان باحجاب، مادران کودک به بغل و زنان سالمند. بنابراین زنان برای حضور علنی در جریان خیزش برخلاف مردان ناگزیر بودند دو خطر بالقوه را مدیریت کنند. اول، خشونت جنسی و فیزیکی نیروهای امنیتی و اراذل و اوباش رژیم و دوم سرکوب عمیق تر خانواده و جامعه چیزی که نهاد أبو القمصان آن را نوعی «فرهنگ {قاعده} اجتماعی» میداند «که همیشه با زنان در جایگاه افراد ضعیف تر و محتاج حمایت برخورد میکند». البته خاطره تجاوز جنسی شنیع اراذل حزب دموکراتیک ملی به زنان معترض در جریان الکفایه در مه ۲۰۰۵ در یادها باقی مانده بود. درست به دلیل همین بدگمانی آشکار بود که برخی مجبور شدند بهای مضاعف بپردازند. قربانیان، طلاقهای رنجآور، طردهای اجتماعی یا سیلی والدین بر صورتشان را تجربه کردند تعجبی ندارد که در طول خیزش بسیاری زنان مانند رضوی با نوعی «منع آمدوشد در خانه» مواجه شدند او میگوید «ما از ترس تجاوز جنسی اجازه نداشتیم از خانه بیرون برویم». در واقع هر خشونت ورزیای از جمله خشونتورزی انقلابیون می توانست زنان را سرخورده کند. انقلاب مصر به نسبت «صلح آمیز» بود، اما ضرب و شتم حمله به پاسگاههای پلیس، صدمه، جراحت و کشتار روی داد. این وقایع بسیاری از زنان را از خیابان ها دور کرد. غصون به یاد می آورد که «نمی دانستم که ممکن است خشونت، سوزاندن و کشتن رخ دهد، با تجربه این شوک بزرگ تا مدتی از مشارکت دست کشیدم شروع به مخالفت با انقلاب کردم [۷۰] در نتیجه بسیاری از زنان به فعالیت در فضاهای امن تر سوق داده شدند پست گذاشتن در رسانههای اجتماعی، کمک رسانی به حمایتهای پشتیبانی، یا مانند غصون مداوای مجروحان در بیمارستانهای صحرایی. اما این به معنای ماندن زنان در پشت صحنه خیزش نبود. برخی از مزایای نسبی مهارتها و شبکههای خود برای رهبری در میانه میدان استفاده کردند. مثلاً بسمه عبدالله فنون افزایش آگاهی سیاسی در اینترنت را به ۵۰ نفر زن و مرد جوان آموزش داد و آن ۵۰ نفر هرکدام به ۱۰ نفر دیگر آموزش دادند. او جوانان بسیاری را تشویق کرد که «شب را در میدان بمانید تا برای تحقق خواسته هایمان به اعمال فشار بر مقامات ادامه دهیم».
تردید زنان [برای پیوستن به اعتراضات] برخلاف مردان ناشی از فهم برخی محدودیت های جنسیتی بود. به طور متناقضی همان قدرتی که از حضور عمومی زنان ناشی میشد این محدودیتهای جنسیتی را تقویت میکرد. در مورد مجادله عمومی زنان در جامعه و سیاست زیر سایه سنگین پدرسالاری چیزی تهدید کننده وجود داشت. به شکلی تناقضآمیز زنان معمولیای که تهدیدی به شمار نمیروند، نزد مقامات تهدید بزرگتری به چشم میآمدند و مردان جریان اصلی را مضطرب میکردند: زنان باحجاب، مادران کودک به بغل و زنان سالمند. بنابراین زنان برای حضور علنی در جریان خیزش برخلاف مردان ناگزیر بودند دو خطر بالقوه را مدیریت کنند. اول، خشونت جنسی و فیزیکی نیروهای امنیتی و اراذل و اوباش رژیم و دوم سرکوب عمیق تر خانواده و جامعه چیزی که نهاد أبو القمصان آن را نوعی «فرهنگ {قاعده} اجتماعی» میداند «که همیشه با زنان در جایگاه افراد ضعیف تر و محتاج حمایت برخورد میکند». البته خاطره تجاوز جنسی شنیع اراذل حزب دموکراتیک ملی به زنان معترض در جریان الکفایه در مه ۲۰۰۵ در یادها باقی مانده بود. درست به دلیل همین بدگمانی آشکار بود که برخی مجبور شدند بهای مضاعف بپردازند. قربانیان، طلاقهای رنجآور، طردهای اجتماعی یا سیلی والدین بر صورتشان را تجربه کردند تعجبی ندارد که در طول خیزش بسیاری زنان مانند رضوی با نوعی «منع آمدوشد در خانه» مواجه شدند او میگوید «ما از ترس تجاوز جنسی اجازه نداشتیم از خانه بیرون برویم». در واقع هر خشونت ورزیای از جمله خشونتورزی انقلابیون می توانست زنان را سرخورده کند. انقلاب مصر به نسبت «صلح آمیز» بود، اما ضرب و شتم حمله به پاسگاههای پلیس، صدمه، جراحت و کشتار روی داد. این وقایع بسیاری از زنان را از خیابان ها دور کرد. غصون به یاد می آورد که «نمی دانستم که ممکن است خشونت، سوزاندن و کشتن رخ دهد، با تجربه این شوک بزرگ تا مدتی از مشارکت دست کشیدم شروع به مخالفت با انقلاب کردم [۷۰] در نتیجه بسیاری از زنان به فعالیت در فضاهای امن تر سوق داده شدند پست گذاشتن در رسانههای اجتماعی، کمک رسانی به حمایتهای پشتیبانی، یا مانند غصون مداوای مجروحان در بیمارستانهای صحرایی. اما این به معنای ماندن زنان در پشت صحنه خیزش نبود. برخی از مزایای نسبی مهارتها و شبکههای خود برای رهبری در میانه میدان استفاده کردند. مثلاً بسمه عبدالله فنون افزایش آگاهی سیاسی در اینترنت را به ۵۰ نفر زن و مرد جوان آموزش داد و آن ۵۰ نفر هرکدام به ۱۰ نفر دیگر آموزش دادند. او جوانان بسیاری را تشویق کرد که «شب را در میدان بمانید تا برای تحقق خواسته هایمان به اعمال فشار بر مقامات ادامه دهیم».
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.