بریدههای کتاب آیــــدا آیــــدا 2 روز پیش همنوایی شبانه ارکستر چوبها رضا قاسمی 3.8 53 صفحۀ 150 میگویند فراموشی دفاع طبیعی بدن است در برابر رنج... 0 29 آیــــدا 2 روز پیش همنوایی شبانه ارکستر چوبها رضا قاسمی 3.8 53 صفحۀ 110 برای درک حقیقت من به خیال خودم بیشتر اعتماد میکنم تا به آنچه که در واقع رخ میدهد. شما بهتر میدانید که رفتار و گفتار آدم ها چیزی نیست جز پوششی برای پنهان کردن آنچه که در خیالشان میگذرد... 0 50 آیــــدا 5 روز پیش پیکر فرهاد عباس معروفی 3.4 12 صفحۀ 37 وقتی پرتره مرا می کشیدید، در تمام مدت به این فکر میکردید که ما همدیگر را جایی دیده ایم، شاید پیش از این زندگی ما خاطراتی با هم داشته ایم که به یاد هیچ کداممان نمی آید. خدایا در کدام دوره تاریخ ما همدیگر را دوست داشته ایم که هرچه نگاهتان میکردم سیر نمیشدم... 0 39 آیــــدا 6 روز پیش آونگ خاطره های ما و دو نمایشنامه دیگر عباس معروفی 3.6 0 صفحۀ 98 آهو: شمارا به خدا هیچ حرفی نزنید، من انتظار را بیشتر از خبر بد دوست دارم... 0 43 آیــــدا 1404/5/18 دریاروندگان جزیره آبی تر عباس معروفی 3.4 9 صفحۀ 14 کاش میتوانستی مرا هم در کیفت بگذاری و با خود ببری. وقتی نیستی آدم دلش میگیرد، ازه همه چیز خسته میشود، همه اش فکر میکند که یک چیز کم دارد... 0 52 آیــــدا 1404/5/16 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 134 مردم را ول کن، پشت سر خدا هم حرف میزنند... 3 52 آیــــدا 1404/5/16 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 76 همه ایستاده بودند، حتی یکی نمیتوانست بنشیند. انتظار است دیگر، لعنتی، مثل بی خوابی، دلت میخواهد بنشینی، خسته ای اما نمیتوانی، دلت میخواهد آب بخوری، اما جا نداری. دلت میخواهد بایستی، ولی مگر میشود همه اش ایستاد. و اگر بخواهی قدم بزنی، کجا بروی...؟! 0 36 آیــــدا 1404/5/13 نامه های عاشقانه منظومۀ عین القضات و عشق عباس معروفی 4.4 3 صفحۀ 149 همه جا دنبالت میگردم حتی در ذهن آدم های غریبه که از کنارم عبور میکنند و مرا نمیبینند پس کجایی؟ چرا همه جا هستی و من تو را نمیبینم؟ 0 30 آیــــدا 1404/5/13 نامه های عاشقانه منظومۀ عین القضات و عشق عباس معروفی 4.4 3 صفحۀ 108 نمیدانم از دلتنگی عاشق ترم یا از عاشقی دلتنگ تر! فقط میدانم در آغوش منی بی آنکه باشی و رفته ای بی آنکه باشی... 0 23 آیــــدا 1404/5/13 نامه های عاشقانه منظومۀ عین القضات و عشق عباس معروفی 4.4 3 صفحۀ 53 لازم نیست مرا دوست داشته باشی من تورا به اندازه هردومان دوست دارم... 0 19 آیــــدا 1404/5/13 نامه های عاشقانه منظومۀ عین القضات و عشق عباس معروفی 4.4 3 صفحۀ 23 تو میدانی که از مرگ نمیترسم فقط حیف است هزار سال بخوابم و خواب تو را نبینم... 0 16 آیــــدا 1404/5/13 ذوبشده عباس معروفی 3.3 10 صفحۀ 114 همه چیز مسخره است. زندگی از دید من یک ساختمان کلنگی است که به هرجاش نگاه کنی چیزی درحال فرو ریختن است... 0 21 آیــــدا 1404/5/12 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 20 صفحۀ 124 در کجای خاطره های من گریه میکردی که من هرچه دست و پا میزدم نمیتوانستم آرامت کنم؟ 0 42 آیــــدا 1404/5/9 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 20 صفحۀ 6 چرا دلتنگی آدم مثل درخت خشک نمیشود؟ چرا نمیشد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟ 6 101 آیــــدا 1404/5/5 سال بلوا عباس معروفی 4.2 203 صفحۀ 267 آمد کنارم نشست،سرس را به دامنم گذاشت،پاهاش را دراز کرد و چشم هاش را بست:« کارم از تکیه گذشته.دلم میخواهد توی بغلت بمیرم.» «تو دیوانه ای.» «شاید آره،شاید هم نه.» «اما من حسرتی شده ام.» «به چی؟» « به تو،لامذهب،به تو.» 0 42 آیــــدا 1404/5/5 سال بلوا عباس معروفی 4.2 203 صفحۀ 207 گفتم:«چی شد؟ بالاخره برادرهات را پیدا نکردی؟» «حالا دیگر دنبال برادرهام نمیگردم.» «پس دنبال کی میگردی؟» «خودم.» «مگر کجایی؟» «توی دست های تو،لای موهای تو.کارم ساخته شده.» 3 47 آیــــدا 1404/5/5 سال بلوا عباس معروفی 4.2 203 صفحۀ 205 صورتم را به شانه اش گذاشتم و گفتم دلم میخواهد ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچکس از عشق ما با خبر نشود.آدم ها حسودند،زمانه بخیل است،و دنیا عاشق کش است. 0 41 آیــــدا 1404/5/4 سال بلوا عباس معروفی 4.2 203 صفحۀ 196 «میترسم.» «از من؟» «نه.از عشق.» «مرد که نباید بترسد.» «برای خودم نه،برای تو.» «غصه مرا نخور.» «یکباره میبینی چیزی مثل سایه همه زندگی ات را میگیرد.» «خوب بگیرد.» «رسوای عالم میشوی.انگشت نما.نمیترسی؟» «هرگز.» «خیلی چیزهارا از دست میدهی.» «به جهنم.» «باز هم فکر کن،شاید زندگی ات را بیشتر دوست داشته باشی.» «فکر هایم را کرده ام.» 0 23 آیــــدا 1404/4/27 سنگ های قیمتی : زمرد سبز جلد 3 کرستین ژیر 4.0 18 صفحۀ 131 ما نمیتوانیم زمان را متوقف کنیم ولی زمان گاهی برای عشق می ایستد... 0 33 آیــــدا 1404/4/25 سنگ های قیمتی : زمرد سبز جلد 3 کرستین ژیر 4.0 18 صفحۀ 8 فکرش را که بکنی عجیب است یک قلب شکسته اصلا بتپد... 0 46
بریدههای کتاب آیــــدا آیــــدا 2 روز پیش همنوایی شبانه ارکستر چوبها رضا قاسمی 3.8 53 صفحۀ 150 میگویند فراموشی دفاع طبیعی بدن است در برابر رنج... 0 29 آیــــدا 2 روز پیش همنوایی شبانه ارکستر چوبها رضا قاسمی 3.8 53 صفحۀ 110 برای درک حقیقت من به خیال خودم بیشتر اعتماد میکنم تا به آنچه که در واقع رخ میدهد. شما بهتر میدانید که رفتار و گفتار آدم ها چیزی نیست جز پوششی برای پنهان کردن آنچه که در خیالشان میگذرد... 0 50 آیــــدا 5 روز پیش پیکر فرهاد عباس معروفی 3.4 12 صفحۀ 37 وقتی پرتره مرا می کشیدید، در تمام مدت به این فکر میکردید که ما همدیگر را جایی دیده ایم، شاید پیش از این زندگی ما خاطراتی با هم داشته ایم که به یاد هیچ کداممان نمی آید. خدایا در کدام دوره تاریخ ما همدیگر را دوست داشته ایم که هرچه نگاهتان میکردم سیر نمیشدم... 0 39 آیــــدا 6 روز پیش آونگ خاطره های ما و دو نمایشنامه دیگر عباس معروفی 3.6 0 صفحۀ 98 آهو: شمارا به خدا هیچ حرفی نزنید، من انتظار را بیشتر از خبر بد دوست دارم... 0 43 آیــــدا 1404/5/18 دریاروندگان جزیره آبی تر عباس معروفی 3.4 9 صفحۀ 14 کاش میتوانستی مرا هم در کیفت بگذاری و با خود ببری. وقتی نیستی آدم دلش میگیرد، ازه همه چیز خسته میشود، همه اش فکر میکند که یک چیز کم دارد... 0 52 آیــــدا 1404/5/16 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 134 مردم را ول کن، پشت سر خدا هم حرف میزنند... 3 52 آیــــدا 1404/5/16 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 76 همه ایستاده بودند، حتی یکی نمیتوانست بنشیند. انتظار است دیگر، لعنتی، مثل بی خوابی، دلت میخواهد بنشینی، خسته ای اما نمیتوانی، دلت میخواهد آب بخوری، اما جا نداری. دلت میخواهد بایستی، ولی مگر میشود همه اش ایستاد. و اگر بخواهی قدم بزنی، کجا بروی...؟! 0 36 آیــــدا 1404/5/13 نامه های عاشقانه منظومۀ عین القضات و عشق عباس معروفی 4.4 3 صفحۀ 149 همه جا دنبالت میگردم حتی در ذهن آدم های غریبه که از کنارم عبور میکنند و مرا نمیبینند پس کجایی؟ چرا همه جا هستی و من تو را نمیبینم؟ 0 30 آیــــدا 1404/5/13 نامه های عاشقانه منظومۀ عین القضات و عشق عباس معروفی 4.4 3 صفحۀ 108 نمیدانم از دلتنگی عاشق ترم یا از عاشقی دلتنگ تر! فقط میدانم در آغوش منی بی آنکه باشی و رفته ای بی آنکه باشی... 0 23 آیــــدا 1404/5/13 نامه های عاشقانه منظومۀ عین القضات و عشق عباس معروفی 4.4 3 صفحۀ 53 لازم نیست مرا دوست داشته باشی من تورا به اندازه هردومان دوست دارم... 0 19 آیــــدا 1404/5/13 نامه های عاشقانه منظومۀ عین القضات و عشق عباس معروفی 4.4 3 صفحۀ 23 تو میدانی که از مرگ نمیترسم فقط حیف است هزار سال بخوابم و خواب تو را نبینم... 0 16 آیــــدا 1404/5/13 ذوبشده عباس معروفی 3.3 10 صفحۀ 114 همه چیز مسخره است. زندگی از دید من یک ساختمان کلنگی است که به هرجاش نگاه کنی چیزی درحال فرو ریختن است... 0 21 آیــــدا 1404/5/12 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 20 صفحۀ 124 در کجای خاطره های من گریه میکردی که من هرچه دست و پا میزدم نمیتوانستم آرامت کنم؟ 0 42 آیــــدا 1404/5/9 نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 20 صفحۀ 6 چرا دلتنگی آدم مثل درخت خشک نمیشود؟ چرا نمیشد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟ 6 101 آیــــدا 1404/5/5 سال بلوا عباس معروفی 4.2 203 صفحۀ 267 آمد کنارم نشست،سرس را به دامنم گذاشت،پاهاش را دراز کرد و چشم هاش را بست:« کارم از تکیه گذشته.دلم میخواهد توی بغلت بمیرم.» «تو دیوانه ای.» «شاید آره،شاید هم نه.» «اما من حسرتی شده ام.» «به چی؟» « به تو،لامذهب،به تو.» 0 42 آیــــدا 1404/5/5 سال بلوا عباس معروفی 4.2 203 صفحۀ 207 گفتم:«چی شد؟ بالاخره برادرهات را پیدا نکردی؟» «حالا دیگر دنبال برادرهام نمیگردم.» «پس دنبال کی میگردی؟» «خودم.» «مگر کجایی؟» «توی دست های تو،لای موهای تو.کارم ساخته شده.» 3 47 آیــــدا 1404/5/5 سال بلوا عباس معروفی 4.2 203 صفحۀ 205 صورتم را به شانه اش گذاشتم و گفتم دلم میخواهد ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچکس از عشق ما با خبر نشود.آدم ها حسودند،زمانه بخیل است،و دنیا عاشق کش است. 0 41 آیــــدا 1404/5/4 سال بلوا عباس معروفی 4.2 203 صفحۀ 196 «میترسم.» «از من؟» «نه.از عشق.» «مرد که نباید بترسد.» «برای خودم نه،برای تو.» «غصه مرا نخور.» «یکباره میبینی چیزی مثل سایه همه زندگی ات را میگیرد.» «خوب بگیرد.» «رسوای عالم میشوی.انگشت نما.نمیترسی؟» «هرگز.» «خیلی چیزهارا از دست میدهی.» «به جهنم.» «باز هم فکر کن،شاید زندگی ات را بیشتر دوست داشته باشی.» «فکر هایم را کرده ام.» 0 23 آیــــدا 1404/4/27 سنگ های قیمتی : زمرد سبز جلد 3 کرستین ژیر 4.0 18 صفحۀ 131 ما نمیتوانیم زمان را متوقف کنیم ولی زمان گاهی برای عشق می ایستد... 0 33 آیــــدا 1404/4/25 سنگ های قیمتی : زمرد سبز جلد 3 کرستین ژیر 4.0 18 صفحۀ 8 فکرش را که بکنی عجیب است یک قلب شکسته اصلا بتپد... 0 46