بریده‌ای از کتاب سال بلوا اثر عباس معروفی

آیــــدا

آیــــدا

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 207

گفتم:«چی شد؟ بالاخره برادرهات را پیدا نکردی؟» «حالا دیگر دنبال برادرهام نمیگردم.» «پس دنبال کی میگردی؟» «خودم.» «مگر کجایی؟» «توی دست های تو،لای موهای تو.کارم ساخته شده.»

گفتم:«چی شد؟ بالاخره برادرهات را پیدا نکردی؟» «حالا دیگر دنبال برادرهام نمیگردم.» «پس دنبال کی میگردی؟» «خودم.» «مگر کجایی؟» «توی دست های تو،لای موهای تو.کارم ساخته شده.»

165

39

(0/1000)

نظرات

فقط آخرش که میگه
کارم ساخته شده 
2

0

آیــــدا

آیــــدا

2 روز پیش

مثل همه دیالوگ های عباس معروفی 

1

آیــــدا

آیــــدا

2 روز پیش

مثل همه دیالوگ های عباس معروفی 

0