بریده کتابهای سعادت زناشویی روشنا 1403/1/3 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 82 برای من از همه بدتر این بود که حس میکردم که با گذشت هر روز عادات زندگی ریشهگیرتر میشود و زندگیمان را در شکل معین خود در بند میکشد. احساس ما دیگر آزاد نبود و تابع سیر یکنواخت و خالی از سودای زمان میشد. 2 20 پاپِلی 1403/1/2 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 63 - آیا نبایست پیش از آنکه بگویم «دوستتان دارم» تأمل کرده باشم؟ آخر من چه دارم که نثارتان کنم؟ بله، البته جز عشقم هیچ ندارم! در چشمانش چشم دوختم و گفتم: «مگر این کم چیزی است؟» او ادامه داد: «خیلی کم است، دوست عزیز! برای شما بسیار کم است.» 0 12 دریا 1403/7/19 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 7 ماتم مرگ مادرم را داشتیم که پاییز مرده بود و تمام زمستان را در روستا مانده بودیم، تنها با کاتیا و سونیا. آغاز کتاب 0 0 فاطمه رفعت 1403/4/11 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 132 بله ما همه، خاصه شما زن ها، باید کشاکش زشت و بی معنای زندگی را تنها طی کنیم تا به اصل پاکیزهی آن برسیم. کسی تجربه های دیگری را باور نمیکند و نمیپذیرد. 0 3 فاطمه درزی رامندی 1402/7/11 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 29 او دلم را بر یک دنیا شادی در زمان حال گشود بی آنکه تغییری در زندگی ام بدهد، یا چیزی به آن بیفزاید. فقط وجود خودش بود که بر یک یک احساس های من افزوده می شد. هر آن چه از کودکی در اطراف من بی صدا و جماد بود، با آمدن او جان گرفت و به زبان آمد و شتاب داشت و می خواست در جان من راه یابد و آن را سرشار از شیرینی کند. 0 15 فاطمه رفعت 1403/4/11 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 29 سعادت راستین در زندگی یکی بیش نیست و آن این است که انسان برای دیگری زندگی کند. 0 5 علی طالبلو 1402/6/18 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 89 من اغلب از او میخواستم که برایم بگوید که صبح چه کرده است و او گزارشی چنان بی سر و ته از کارهای صبحش میداد و به قدری دریوری به هم میبافت که هر دو از خنده روده بر میشدیم. گاهی در چشمان او و بر لبان جنبانش نگاه میکردم و از گفتههایش هیچ سردرنمیآوردم و فقط از دیدن او و شنیدن صدایش لذت میبردم. 0 27 علی طالبلو 1402/6/18 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 60 آدم فقط وقتی خوشبخت است که برای دیگری زنده باشد. 0 15 حسنشونم 1403/7/22 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 34 کاتیا گفته بود که مردها آسانتر از زنها عاشق میشوند و احساسات خود را راحتتر بیان میکنند. گفته بود:«مردها میتوانند به زنی بگویند که دوستش داند، حال آنکه زنها نمیتوانند». سرگی میخائیلیچ جواب داده بود:«ولی به نظر من مردها هم نباید و نمیتوانند بگویند که زنی را دوست دارند.» من گفته بودم:«چرا؟» «برای اینکه اگر بگویند دروغ گفتهاند. این اظهار چه معنایی دارد؟ مثل این است که همین که گفت "دوست دارد" جرقهای میجهد و مثل ترقه صدا میکند و او عاشق میشود، انگار همین که این حرف را بزند معجزهای صورت میگیرد...من گمان میکنم مردهایی که دست بر قلبشان میگذارند و با لحنی جدی چنان که فتحی بزرگی کرده باشند میگویند "دوستتان دارم" یا خود را گول میزنند، یا از آن بدتر، حریفشان را فریب میدهند.» 0 5
بریده کتابهای سعادت زناشویی روشنا 1403/1/3 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 82 برای من از همه بدتر این بود که حس میکردم که با گذشت هر روز عادات زندگی ریشهگیرتر میشود و زندگیمان را در شکل معین خود در بند میکشد. احساس ما دیگر آزاد نبود و تابع سیر یکنواخت و خالی از سودای زمان میشد. 2 20 پاپِلی 1403/1/2 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 63 - آیا نبایست پیش از آنکه بگویم «دوستتان دارم» تأمل کرده باشم؟ آخر من چه دارم که نثارتان کنم؟ بله، البته جز عشقم هیچ ندارم! در چشمانش چشم دوختم و گفتم: «مگر این کم چیزی است؟» او ادامه داد: «خیلی کم است، دوست عزیز! برای شما بسیار کم است.» 0 12 دریا 1403/7/19 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 7 ماتم مرگ مادرم را داشتیم که پاییز مرده بود و تمام زمستان را در روستا مانده بودیم، تنها با کاتیا و سونیا. آغاز کتاب 0 0 فاطمه رفعت 1403/4/11 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 132 بله ما همه، خاصه شما زن ها، باید کشاکش زشت و بی معنای زندگی را تنها طی کنیم تا به اصل پاکیزهی آن برسیم. کسی تجربه های دیگری را باور نمیکند و نمیپذیرد. 0 3 فاطمه درزی رامندی 1402/7/11 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 29 او دلم را بر یک دنیا شادی در زمان حال گشود بی آنکه تغییری در زندگی ام بدهد، یا چیزی به آن بیفزاید. فقط وجود خودش بود که بر یک یک احساس های من افزوده می شد. هر آن چه از کودکی در اطراف من بی صدا و جماد بود، با آمدن او جان گرفت و به زبان آمد و شتاب داشت و می خواست در جان من راه یابد و آن را سرشار از شیرینی کند. 0 15 فاطمه رفعت 1403/4/11 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 29 سعادت راستین در زندگی یکی بیش نیست و آن این است که انسان برای دیگری زندگی کند. 0 5 علی طالبلو 1402/6/18 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 89 من اغلب از او میخواستم که برایم بگوید که صبح چه کرده است و او گزارشی چنان بی سر و ته از کارهای صبحش میداد و به قدری دریوری به هم میبافت که هر دو از خنده روده بر میشدیم. گاهی در چشمان او و بر لبان جنبانش نگاه میکردم و از گفتههایش هیچ سردرنمیآوردم و فقط از دیدن او و شنیدن صدایش لذت میبردم. 0 27 علی طالبلو 1402/6/18 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 60 آدم فقط وقتی خوشبخت است که برای دیگری زنده باشد. 0 15 حسنشونم 1403/7/22 سعادت زناشویی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 28 صفحۀ 34 کاتیا گفته بود که مردها آسانتر از زنها عاشق میشوند و احساسات خود را راحتتر بیان میکنند. گفته بود:«مردها میتوانند به زنی بگویند که دوستش داند، حال آنکه زنها نمیتوانند». سرگی میخائیلیچ جواب داده بود:«ولی به نظر من مردها هم نباید و نمیتوانند بگویند که زنی را دوست دارند.» من گفته بودم:«چرا؟» «برای اینکه اگر بگویند دروغ گفتهاند. این اظهار چه معنایی دارد؟ مثل این است که همین که گفت "دوست دارد" جرقهای میجهد و مثل ترقه صدا میکند و او عاشق میشود، انگار همین که این حرف را بزند معجزهای صورت میگیرد...من گمان میکنم مردهایی که دست بر قلبشان میگذارند و با لحنی جدی چنان که فتحی بزرگی کرده باشند میگویند "دوستتان دارم" یا خود را گول میزنند، یا از آن بدتر، حریفشان را فریب میدهند.» 0 5