بریده‌ای از کتاب سعادت زناشویی اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی

سعادت زناشویی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 89

من اغلب از او می‌خواستم که برایم بگوید که صبح چه کرده است و او گزارشی چنان بی سر و ته از کارهای صبحش می‌داد و به قدری دری‌وری به هم می‌بافت که هر دو از خنده روده بر می‌شدیم. گاهی در چشمان او و بر لبان جنبانش نگاه می‌کردم و از گفته‌هایش هیچ سردرنمی‌‌آوردم و فقط از دیدن او و شنیدن صدایش لذت می‌بردم.

من اغلب از او می‌خواستم که برایم بگوید که صبح چه کرده است و او گزارشی چنان بی سر و ته از کارهای صبحش می‌داد و به قدری دری‌وری به هم می‌بافت که هر دو از خنده روده بر می‌شدیم. گاهی در چشمان او و بر لبان جنبانش نگاه می‌کردم و از گفته‌هایش هیچ سردرنمی‌‌آوردم و فقط از دیدن او و شنیدن صدایش لذت می‌بردم.

1

27

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.