بریده کتابهای شب های روشن فاطمهزهرا؛ 1403/5/17 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 75 ما در عین درماندگی شوربختی دیگران را شدیدتر احساس میکنیم. احساس انسان نابود نمیشود، پر عیار تر میشود. 0 10 ایراندخت 1403/5/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 42 تنهایی و رخوت طفلِ خیالش را به مهربانی نوازش میدهند و در آغوش میفشارند و اخگرِ آن را به نرمی شعلهور میکنند. 0 3 آرمان دیروز شبهای روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 30 دیدن که چرا ! همه را می بینم. ولی با این همه تنهایم. 0 0 fateme 1403/2/2 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 75 احساس انسان نابود نمیشود، پر عیارتر میشود. 0 14 عطرین 1403/4/16 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 32 جلوی خیالت را که باز گذاشتی هر جور فکری که بگویی به سرت می اید.عروس امپراتور چین هم میشوم... بعضی وقتا رویا پردازی خیلی چیز خوبی است .. ولی نه شاید هم چیز خوبی نباشد! 2 10 Niki 1403/5/8 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 103 《ناستنکا، آسمان را نگاه کنید. نگاه کنید! فردا هوا فوق العاده است. چه آسمان صافی! ببینید ماه چه روشن است! نگاه کنید آن ابر زرد را که دارد ماه را میپوشاند. نگاه کنید، نگاه کنید... نه، نپوشاند، از کنارش گذشت، تماشا کنید. تماشا کنید...》 0 7 Mahdieh Marousi 1403/5/30 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 95 "چرا حتی بهترین آدم ها همیشه چیزی را پنهان میکنند؟ چرا حرف چیزهایی که در دل دارند با هم نمیزنند؟ جایی که میدانند حرف هایشان با باد هوا هدر نمی رود چرا چیز هایی که در دل دارند به زبان نمی آورند؟ چرا ظاهر همه طوری است که انگاری می ترسند اگر آنچه در دل دارند به صراحت بگویند احساسات خود را لگد مال کرده باشند؟ ..." 0 14 ریحانه مویدی 1403/8/23 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 47 «یعنی چه؟یعنی هیچ زمانی کسی را ندیده اید؟» «دیدن که آری!همه کس را میبینم ،اما با این همه تنها هستم!» 0 2 هانآ 1403/7/24 شبهای روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 90 خلاصه هرکسی باید یه زمانی بره خونه،نه؟ 0 2 ریحانه 1403/3/29 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 112 خدایا ، خدای من ! آیا یک دقیقه ، فقط یک دقیقه سعادت ، برای کل عمر آدمی بس نیست ؟... 0 8 Mohammad kahvaee 1403/2/19 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 30 با تعجب گفتم:(( داستان زندگی ام؟ چه داستانی؟ کی به شما گفت که زندگی من داستانی دارد؟ من هیچ داستانی ندارم که ...)) 0 17 مریم 1402/7/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 104 0 29 ایراندخت 1403/5/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 53 تنها ماندن سخت محزون خواهد بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری، هیچ، هیچ، هیچ، زیرا آنچه بر باد رفته چیزی نبوده است. هیچ، یک "هیچِ" احمقانه و بیمعنی، همه خواب بوده است. 0 3 رضیه عرب 1403/2/25 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 32 0 8 بتول فته پور 1403/1/8 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 53 تنها ماندن سخت محزون خواهد بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری، هیچ، هیچ، هیچ، زیرا آنچه بر باد رفته چیزی نبوده است. هیچ، یک "هیچ" احمقانه و بیمعنی، همه خواب بوده است. 2 13 اسکارلتِ خسته 1403/6/24 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 52 0 6 زینب آقائی 1403/2/28 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 111 خدای من، یک دقیقهی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ 0 12 مهدی نوری 1403/3/20 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 16 کدام آتش احساس این سینهٔ خشکیده را به تپش آورده؟ 0 1 شیبنو 1402/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 1 « و جایی که من در بیداری در کنار شما اینقدر شیرینکام بودهام دیگر به چه رؤیایی میتوانم دل خوش کنم؟» 0 40 پروانه؛ 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 100 شاید همه عشق من یک سراب بود... 0 9
بریده کتابهای شب های روشن فاطمهزهرا؛ 1403/5/17 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 75 ما در عین درماندگی شوربختی دیگران را شدیدتر احساس میکنیم. احساس انسان نابود نمیشود، پر عیار تر میشود. 0 10 ایراندخت 1403/5/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 42 تنهایی و رخوت طفلِ خیالش را به مهربانی نوازش میدهند و در آغوش میفشارند و اخگرِ آن را به نرمی شعلهور میکنند. 0 3 آرمان دیروز شبهای روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 30 دیدن که چرا ! همه را می بینم. ولی با این همه تنهایم. 0 0 fateme 1403/2/2 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 75 احساس انسان نابود نمیشود، پر عیارتر میشود. 0 14 عطرین 1403/4/16 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 32 جلوی خیالت را که باز گذاشتی هر جور فکری که بگویی به سرت می اید.عروس امپراتور چین هم میشوم... بعضی وقتا رویا پردازی خیلی چیز خوبی است .. ولی نه شاید هم چیز خوبی نباشد! 2 10 Niki 1403/5/8 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 103 《ناستنکا، آسمان را نگاه کنید. نگاه کنید! فردا هوا فوق العاده است. چه آسمان صافی! ببینید ماه چه روشن است! نگاه کنید آن ابر زرد را که دارد ماه را میپوشاند. نگاه کنید، نگاه کنید... نه، نپوشاند، از کنارش گذشت، تماشا کنید. تماشا کنید...》 0 7 Mahdieh Marousi 1403/5/30 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 95 "چرا حتی بهترین آدم ها همیشه چیزی را پنهان میکنند؟ چرا حرف چیزهایی که در دل دارند با هم نمیزنند؟ جایی که میدانند حرف هایشان با باد هوا هدر نمی رود چرا چیز هایی که در دل دارند به زبان نمی آورند؟ چرا ظاهر همه طوری است که انگاری می ترسند اگر آنچه در دل دارند به صراحت بگویند احساسات خود را لگد مال کرده باشند؟ ..." 0 14 ریحانه مویدی 1403/8/23 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 47 «یعنی چه؟یعنی هیچ زمانی کسی را ندیده اید؟» «دیدن که آری!همه کس را میبینم ،اما با این همه تنها هستم!» 0 2 هانآ 1403/7/24 شبهای روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 90 خلاصه هرکسی باید یه زمانی بره خونه،نه؟ 0 2 ریحانه 1403/3/29 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 112 خدایا ، خدای من ! آیا یک دقیقه ، فقط یک دقیقه سعادت ، برای کل عمر آدمی بس نیست ؟... 0 8 Mohammad kahvaee 1403/2/19 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 30 با تعجب گفتم:(( داستان زندگی ام؟ چه داستانی؟ کی به شما گفت که زندگی من داستانی دارد؟ من هیچ داستانی ندارم که ...)) 0 17 مریم 1402/7/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 104 0 29 ایراندخت 1403/5/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 53 تنها ماندن سخت محزون خواهد بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری، هیچ، هیچ، هیچ، زیرا آنچه بر باد رفته چیزی نبوده است. هیچ، یک "هیچِ" احمقانه و بیمعنی، همه خواب بوده است. 0 3 رضیه عرب 1403/2/25 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 32 0 8 بتول فته پور 1403/1/8 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 53 تنها ماندن سخت محزون خواهد بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری، هیچ، هیچ، هیچ، زیرا آنچه بر باد رفته چیزی نبوده است. هیچ، یک "هیچ" احمقانه و بیمعنی، همه خواب بوده است. 2 13 اسکارلتِ خسته 1403/6/24 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 52 0 6 زینب آقائی 1403/2/28 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 111 خدای من، یک دقیقهی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ 0 12 مهدی نوری 1403/3/20 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 16 کدام آتش احساس این سینهٔ خشکیده را به تپش آورده؟ 0 1 شیبنو 1402/3/7 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 1 « و جایی که من در بیداری در کنار شما اینقدر شیرینکام بودهام دیگر به چه رؤیایی میتوانم دل خوش کنم؟» 0 40 پروانه؛ 4 روز پیش شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 218 صفحۀ 100 شاید همه عشق من یک سراب بود... 0 9