بریدههای کتاب زخم داوود سودآد 1404/1/1 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 135 0 0 حانیه وحیدزاده 1403/2/3 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 179 از بیت المقدس، منو از تاریخ و تمدنی مطمئن میکرد که من بخشی ازش بودم به اون وابسته بودم. این شهر که بارها خراب شده بود، از نو ساخته شده بود، از بین رفته بود و دوباره سر پا شده بود هنوز بین خدا و خون و زمان نفس میکشید و زنده بود. بیت المقدس به من حسی میداد که بدون هیچ شکی باورم میشد من از این خاکم مهم نبود که کی اشغالش کرده و کی توش زندگی میکنه. این خاک ، ریشه های منو محکم نگه داشته بود استخونای پدر و مادرم رو این خاک از اجداد من از تخت خوابشون از شهوتا و خواسته هاشون خبر داشت و من میوه این خاک بودم و بیت المقدس بیشتر از هرچیز و هرکسی این حس رو به من می داد، بیشتر از اون سندای زرد و کهنه شده گوشه خونه ها، بیشتر از کلیدای بزرگ و بی استفاده خونه هامون و بیشتر از تمام راه حلای سازمان ملل جای بدی برای زندگی نیست، مگه نه؟ دوستش داری؟ 0 0 مهسا سعادتی 1403/7/8 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 66 0 1 جوان 1402/2/16 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 50 0 12 فاطمه صابری فر 1402/11/30 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 85 ....مثلِ فلسطین. فلسطین حالا برای ماست و وقتی ما مُردیم، ما برای فلسطین میشیم. 0 11 امیری 1403/5/9 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 309 انتفاضه، قیام خودجوشی که به صورت ترسناک و همیشه پیروز اسرائیل سنگ پرت میکرد. آنها با تمام چیزی که برایشان مانده بود، با سنگ و چوبی که زمین به آوارهها میداد، میجنگیدند. سرائیل جواب سنگ را با گلوله و زندان و شکنجه میداد 0 0 امیری 1403/5/2 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 103 قصه آوارگی، قصه تحقیر شدن تا مغز استخوان، قصه ی اینکه ما رو مثل یک تیکه آشغال پرت کرده بودند به جایی که حتی به درد موشها هم نمیخورد. قصه اینکه بدون هیچ حقی، بدون خونه، بدون زمین ، بدون ملیت، کم کم از تاریخ زمین محو میشدیم و همه دنیا تولد یک کشور تازه رو تبریک میگفتند! کشوری که روی استخوانهای ما ساخته میشد، جایی که بهش میگفتند اسرائیل! 0 6 فاطمه هادی طَرقی 1403/10/11 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 51 اهالی قدیمی عینحوض، در اردوگاه آوارگان میمردند و کلیدهای بزرگ و آهنی خانههایشان را به فرزندانشان میسپردند. خازرات سرزمین به غارترفتهای که مطبوع عثمانیها و زیر سلطه انگلیسیها بود، روح چهل نسلی را که در آن زندگی کرده بود ترک نمیکرد. 0 2 Fatemesadat Shahravesh 1403/10/4 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 42 بالاخره در می ۱۹۴۸ انگلیسیها فلسطین را ترک کردند و صهیونیستها شروع کردند به پناهندگیدادن به هر کسی که به کشوری به نام اسرائیل معتقد بود. 0 1 محدثه حسنی 1403/5/7 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 338 واقعیت انکار ناپذیر این بود که فلسطینیا به یهودیا پناه داده بودن و یهودیا فلسطینیا رو میکشتن... 0 8 سید محمدعلی نیکنام 1402/7/16 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 62 بزرگتر ها و ریش سفید های کمپ، شب برگشت یحیی را جشن گرفتند. همه، میوههایی را که یحیی با خودش آورده بود، مزه مزه میکردند و با آداب و تشریفات به دهن میگذاشتند. زیتون ها را در دهانشان میغلتاندند و زیر زبانشان مزه میکردند. این میوه ها، میوههای چهل نسل بود که حالا مثل عصاره فلسطین، مثل عصاره قرن ها و سال های عمر اجدادشان ، از تپه ها و مرزها و سرباز ها گذشته بود و به اردوگاه رسیده بود. 0 6 Seddiqe_dyr 1404/5/7 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 66 مرگ یحیی حقیقتی را برایشان آشکار کرده بود که آن شب را طاقت فرسا می کرد. چطور ممکن بود مردی نتواند به ملک خودش وارد شود و سر قبر زنش برود و میوه هایی را بخورد که چهل پشتش آنها را کاشته و خورده بودند، بدون اینکه کشته شود؟ 0 4 Seddiqe_dyr 1404/5/10 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 103 قصهی اون، قصهی همه بود. قصهی آوارگی، قصهی تحقیر شدن تا مغز استخون، قصهی اینکه ما رُ مثل یه تیکه آشغال پرت کرده بودن به جایی که حتی به درد موش ها هم نمیخورد. قصهی اینکه بدون هیچ حقی، بدون خونه، بدون زمین و بدون ملیت، کمکم از تاریخ زمین محو میشدیم و همهی دنیا تولد یه کشور تازه رُ تبریک میگفتن، کشوری که روی استخونای ما ساخته میشد، جایی که بهش میگفتن اسرائیل. 0 2 Seddiqe_dyr 1404/5/11 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 263 زمین ما را نمی خواهد زمین ما را نمی خواهد و در آخر، ما را کنار خواهد زد تا عبور آسان شود. ما جسم را قطعه قطعه خواهیم کرد و این آخرین راهی است که باقی مانده. بعد از آخرین مرزها به کجا می توان رفت؟ و پرنده، بعد از آخرین آسمان، به کجا پرواز میتواند کرد؟ 0 1 Seddiqe_dyr 1404/5/12 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 379 از یه جایی، از بالای سر مرده ها و خرابه ها و گرد و غبار مرگ، صدای اذان میاد. مؤذن از یه جای دور اذان میگه و جمله هاش، تو هوای متعفن این خرابه مثل گلای غمگین سوسن، چرخ میخورن و رو سر مرده ها میریزن، رو سر من. و من تو پژواک دل نشین صدای شرقی غرق میشم. 0 1 Seddiqe_dyr 1404/5/12 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 390 تو رُ کشتن و تو تیتر روزنامههاشون خاکت کردن. 0 3 zahrakhalaji 1404/2/14 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 235 اونا هیچ وقت مثل ما ترس رو تجربه نکردن .ترس، احساسات آدما رو به عمیق ترین حالتشون در میاره .ما تفنگایی که به سمتمون نشونه رفته عادت کردیم ، اسرائیلی ها باعث شدن ما هیچ وقت نتونیم احساساتمون رو بروز بدیم، مگه تا به حد نهایتش. ریشه های غم و اندوه ما، دور دوست داشتنا و از دست دادنامون حلقه زده می دونی ؟مرگ، یکی از اعضای ماست باید خوشحال باشی اگه به تو کاری نداشته باشه؛ اما هنوز و همیشه از اعضای خونواده است و شب و روز با تو زندگی می کنه . غم ما ، دل سنگ رو اب میکنه. ما استثنایی عشق می ورزیم.... 0 2 Seddiqe_dyr 1404/5/12 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 362 برای تو ای شهر دعاها، دعا میکنیم. یا بهیة المساکین... ای گل سرخ تمام شهر ها چشم هایمان را هر روز به زیارت تو میفرستیم... تا درد کلیساهایت را فروبنشانیم و غم مسجد هایت را جارو بکشیم... 0 1 نرگس شفیعی 1404/5/22 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 214 با وجود تمام تلاشای من برای تبدیل شدن به یه دختر آمریکایی، فلسطین بیصدا و بیخبر، تو مغز استخونم زندگی میکرد و بزرگ میشد و خودشو وارد زندگی جدیدم میکرد. 0 1 نرگس شفیعی 1404/5/22 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 170 ما همه با چند تا گنج ارزشمند به دنیا میایم؛ یکیش ذهنه و اون یکی قلب. ابزار استفاده از این گنجها سلامتی و زمانه. هرچی از گنجهای الله بهتر استفاده کنی بیشتر بهش خدمت کردی. خود من قلب و مغزمو به کار انداختم تا تاریخمون رو زنده نگه دارم که بچههامون فکر نکنن ما مردم فراموش شدهای هستیم و از اول تو همین اردوگاه زندگی میکردیم. 0 5
بریدههای کتاب زخم داوود سودآد 1404/1/1 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 135 0 0 حانیه وحیدزاده 1403/2/3 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 179 از بیت المقدس، منو از تاریخ و تمدنی مطمئن میکرد که من بخشی ازش بودم به اون وابسته بودم. این شهر که بارها خراب شده بود، از نو ساخته شده بود، از بین رفته بود و دوباره سر پا شده بود هنوز بین خدا و خون و زمان نفس میکشید و زنده بود. بیت المقدس به من حسی میداد که بدون هیچ شکی باورم میشد من از این خاکم مهم نبود که کی اشغالش کرده و کی توش زندگی میکنه. این خاک ، ریشه های منو محکم نگه داشته بود استخونای پدر و مادرم رو این خاک از اجداد من از تخت خوابشون از شهوتا و خواسته هاشون خبر داشت و من میوه این خاک بودم و بیت المقدس بیشتر از هرچیز و هرکسی این حس رو به من می داد، بیشتر از اون سندای زرد و کهنه شده گوشه خونه ها، بیشتر از کلیدای بزرگ و بی استفاده خونه هامون و بیشتر از تمام راه حلای سازمان ملل جای بدی برای زندگی نیست، مگه نه؟ دوستش داری؟ 0 0 مهسا سعادتی 1403/7/8 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 66 0 1 جوان 1402/2/16 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 50 0 12 فاطمه صابری فر 1402/11/30 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 85 ....مثلِ فلسطین. فلسطین حالا برای ماست و وقتی ما مُردیم، ما برای فلسطین میشیم. 0 11 امیری 1403/5/9 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 309 انتفاضه، قیام خودجوشی که به صورت ترسناک و همیشه پیروز اسرائیل سنگ پرت میکرد. آنها با تمام چیزی که برایشان مانده بود، با سنگ و چوبی که زمین به آوارهها میداد، میجنگیدند. سرائیل جواب سنگ را با گلوله و زندان و شکنجه میداد 0 0 امیری 1403/5/2 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 103 قصه آوارگی، قصه تحقیر شدن تا مغز استخوان، قصه ی اینکه ما رو مثل یک تیکه آشغال پرت کرده بودند به جایی که حتی به درد موشها هم نمیخورد. قصه اینکه بدون هیچ حقی، بدون خونه، بدون زمین ، بدون ملیت، کم کم از تاریخ زمین محو میشدیم و همه دنیا تولد یک کشور تازه رو تبریک میگفتند! کشوری که روی استخوانهای ما ساخته میشد، جایی که بهش میگفتند اسرائیل! 0 6 فاطمه هادی طَرقی 1403/10/11 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 51 اهالی قدیمی عینحوض، در اردوگاه آوارگان میمردند و کلیدهای بزرگ و آهنی خانههایشان را به فرزندانشان میسپردند. خازرات سرزمین به غارترفتهای که مطبوع عثمانیها و زیر سلطه انگلیسیها بود، روح چهل نسلی را که در آن زندگی کرده بود ترک نمیکرد. 0 2 Fatemesadat Shahravesh 1403/10/4 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 42 بالاخره در می ۱۹۴۸ انگلیسیها فلسطین را ترک کردند و صهیونیستها شروع کردند به پناهندگیدادن به هر کسی که به کشوری به نام اسرائیل معتقد بود. 0 1 محدثه حسنی 1403/5/7 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 338 واقعیت انکار ناپذیر این بود که فلسطینیا به یهودیا پناه داده بودن و یهودیا فلسطینیا رو میکشتن... 0 8 سید محمدعلی نیکنام 1402/7/16 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 62 بزرگتر ها و ریش سفید های کمپ، شب برگشت یحیی را جشن گرفتند. همه، میوههایی را که یحیی با خودش آورده بود، مزه مزه میکردند و با آداب و تشریفات به دهن میگذاشتند. زیتون ها را در دهانشان میغلتاندند و زیر زبانشان مزه میکردند. این میوه ها، میوههای چهل نسل بود که حالا مثل عصاره فلسطین، مثل عصاره قرن ها و سال های عمر اجدادشان ، از تپه ها و مرزها و سرباز ها گذشته بود و به اردوگاه رسیده بود. 0 6 Seddiqe_dyr 1404/5/7 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 66 مرگ یحیی حقیقتی را برایشان آشکار کرده بود که آن شب را طاقت فرسا می کرد. چطور ممکن بود مردی نتواند به ملک خودش وارد شود و سر قبر زنش برود و میوه هایی را بخورد که چهل پشتش آنها را کاشته و خورده بودند، بدون اینکه کشته شود؟ 0 4 Seddiqe_dyr 1404/5/10 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 103 قصهی اون، قصهی همه بود. قصهی آوارگی، قصهی تحقیر شدن تا مغز استخون، قصهی اینکه ما رُ مثل یه تیکه آشغال پرت کرده بودن به جایی که حتی به درد موش ها هم نمیخورد. قصهی اینکه بدون هیچ حقی، بدون خونه، بدون زمین و بدون ملیت، کمکم از تاریخ زمین محو میشدیم و همهی دنیا تولد یه کشور تازه رُ تبریک میگفتن، کشوری که روی استخونای ما ساخته میشد، جایی که بهش میگفتن اسرائیل. 0 2 Seddiqe_dyr 1404/5/11 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 263 زمین ما را نمی خواهد زمین ما را نمی خواهد و در آخر، ما را کنار خواهد زد تا عبور آسان شود. ما جسم را قطعه قطعه خواهیم کرد و این آخرین راهی است که باقی مانده. بعد از آخرین مرزها به کجا می توان رفت؟ و پرنده، بعد از آخرین آسمان، به کجا پرواز میتواند کرد؟ 0 1 Seddiqe_dyr 1404/5/12 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 379 از یه جایی، از بالای سر مرده ها و خرابه ها و گرد و غبار مرگ، صدای اذان میاد. مؤذن از یه جای دور اذان میگه و جمله هاش، تو هوای متعفن این خرابه مثل گلای غمگین سوسن، چرخ میخورن و رو سر مرده ها میریزن، رو سر من. و من تو پژواک دل نشین صدای شرقی غرق میشم. 0 1 Seddiqe_dyr 1404/5/12 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 390 تو رُ کشتن و تو تیتر روزنامههاشون خاکت کردن. 0 3 zahrakhalaji 1404/2/14 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 235 اونا هیچ وقت مثل ما ترس رو تجربه نکردن .ترس، احساسات آدما رو به عمیق ترین حالتشون در میاره .ما تفنگایی که به سمتمون نشونه رفته عادت کردیم ، اسرائیلی ها باعث شدن ما هیچ وقت نتونیم احساساتمون رو بروز بدیم، مگه تا به حد نهایتش. ریشه های غم و اندوه ما، دور دوست داشتنا و از دست دادنامون حلقه زده می دونی ؟مرگ، یکی از اعضای ماست باید خوشحال باشی اگه به تو کاری نداشته باشه؛ اما هنوز و همیشه از اعضای خونواده است و شب و روز با تو زندگی می کنه . غم ما ، دل سنگ رو اب میکنه. ما استثنایی عشق می ورزیم.... 0 2 Seddiqe_dyr 1404/5/12 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 362 برای تو ای شهر دعاها، دعا میکنیم. یا بهیة المساکین... ای گل سرخ تمام شهر ها چشم هایمان را هر روز به زیارت تو میفرستیم... تا درد کلیساهایت را فروبنشانیم و غم مسجد هایت را جارو بکشیم... 0 1 نرگس شفیعی 1404/5/22 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 214 با وجود تمام تلاشای من برای تبدیل شدن به یه دختر آمریکایی، فلسطین بیصدا و بیخبر، تو مغز استخونم زندگی میکرد و بزرگ میشد و خودشو وارد زندگی جدیدم میکرد. 0 1 نرگس شفیعی 1404/5/22 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 84 صفحۀ 170 ما همه با چند تا گنج ارزشمند به دنیا میایم؛ یکیش ذهنه و اون یکی قلب. ابزار استفاده از این گنجها سلامتی و زمانه. هرچی از گنجهای الله بهتر استفاده کنی بیشتر بهش خدمت کردی. خود من قلب و مغزمو به کار انداختم تا تاریخمون رو زنده نگه دارم که بچههامون فکر نکنن ما مردم فراموش شدهای هستیم و از اول تو همین اردوگاه زندگی میکردیم. 0 5