زهرا

@zahedi_1994

26 دنبال شده

12 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                کتاب رو در ماه رمضان و همراه حلقه مبنا مطالعه کردم، فضای معنوی این ماه کمک کرد تا بتونم بیشتر با این کتاب و شخصیت جذاب سید علی آقای قاضی همراه بشم، معنویت و اتصال بی وقفه با خدا در سراسر کتاب جریان داشت و جلوه ی جدیدی از توحید رو به رخ من کشید، با خوندن این کتاب متوجه شدم چه قدر سقف آرزوهام کوتاهه و انسان به عنوان اشرف مخلوقات تا کجا میتونه به سمت آسمان صعود کنه و برسه به نقطه ای که هدف خلقت انسان محقق بشه.  تا قبل از خوندن این کتاب هیچ وقت به ذهنم نمیرسید به جز ائمه اطهار (ع) کسی بتونه پا در این راه بگذاره و به چنین مقاماتی برسه.
از طرفی همیشه از فضای ادبیات عرفانی خودم رو دور نگه میداشتم چرا که هیچ منبعی نداشتم که بتونم خط باریک بین عرفان اصیل اسلامی و صوفی گری رو تشخیص بدم. همیشه کتاب های مرتبط با این حوزه انقدر سطحشون بالا و سنگین بود که اصلا جرئت نمیکردم سراغشون برم اما محمد هادی اصفهانی تونست در قالب این کتاب علاوه بر معرفی چهره سید علی آقای قاضی، اندکی من رو با عرفان اسلامی آشنا کنه و اهمیت و جذابیت این مسیر رو به من نشون بده. نوع روایت گری نویسنده هم مورد پسندم بود و با وجود این که از منظر فرم قطعا میتونست کتاب قوی تری باشه اما شیوه نویسندگی به گونه ای بود که اصلا مطالعه کتاب 600 صفحه ای برام خسته کننده نبود. جا داره به نویسنده خسته نباشید و دستمریزاد گفت و ان شاالله با نظر خود آقای قاضی این مسیر رو با قوت بیشتری ادامه بدن. 
        
                وقتی کتاب رو شروع کردم انقدر متن روان و جذاب بود که در یک چشم بهم زدن فصل اول رو تموم کردم البته باید گفت که به جز هنر نویسنده  باید از مترجم اثر به زبان فارسی هم تشکر کنم که این روان بودن رو در حین انتقال زبان همچنان حفظ کرده بودند.
انتخاب اسم کتاب یعنی بند ها ماهرانه انجام شده بود، این کلمه در بخش های مختلف داستان معنای متفاوتی به خودش میگیره، در فصل اول عشق و چهارچوب خانواده بندی برای اسارت آلدو است، مردی که برای رسیدن به آزادی تلاش میکنه این بندها رو از پای خودش باز کنه تا به عشق، توجه، رفاه و... برسه، در فصل دوم بندی برای اتصال آلدو به خانواده و بچه هاش میشه که اون رو به طرف خودشون میکشن و بند کفش ها در دیدار مجدد بچه ها با پدر، بندها رو برای ما مجسم میکنه، در فصل سوم اما بندها در واقع نشان از اثر گذاری اعمال و رفتار ماست بر پیرامون به ما نشون میده اعمال و حتی کلمات ما خواه ناخواه میتونه بر زندگی عزیز ترین افراد زندگی امون بدترین و عمیق ترین اثر رو بگذاره تا جایی که دختر خانواده تصمیم میگیره مسیر بی تعلق بودن رو انتخاب کنه و حتی خانواده اش رو هم از زندگی اش حذف کنه.. 
اثر کتاب بر من که آزادی رو چیزی از جنس آزادی معنوی شهید مطهری میبینم چیزی نبود جز تعمیق تفکر پوچ  بودن شعار آزادی مطلق و بی قید و شرط فرهنگ غربی و تمام اتفاقات داستان معلول این آزادی سطح پایین.  آزادی که در نهایت منجر میشه به حذف خانواده ای که قرار بود بشه محل عشق و آرامش. اما نویسنده نقدی بر آزادی غربی نداره و تنها به روایتی انسانی از احساسات آدم ها و  اثرات تصمیم انسان ها بر روح و روان خودشون و اطرافیان میپردازه و حتی این جنس از آزادی رو تایید هم میکنه و تبعات اون رو بخشی جدایی ناپذیر از این انتخاب میدونه که قابل مدیریت هم میتونه باشه.. 
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                 «خوابیده ام و سرم روی زمین است که بوی کباب به مشامم میرسد. شک میکنم و دوباره بو میکشم. دهانم پر آب می شود. آرام سر برمیگردانم که یکهو وحشت برم میدارد. یکی دارد می سوزد. زمانی آدمی بوده که حالا سر و ته اش را زده اند...»
کتاب پر است از این دست روایت ها، روایت هایی پر از جزئیات، دقیق و گاهی دلخراش. نویسنده تلاش کرده یکی از عملیات های مهم جنگ 8 ساله ایران و عراق را به گونه ای روایت کنه که خواننده با تصویرسازی خودش رو به جای راوی و در اون محیط حس کنه و الحق هم که موفق بوده. 
در مورد محتوای کتاب نکته ای که در این کتاب نظرم رو جلب کرد علت حضور رزمندگان در جنگ هست، وقتی کتاب جلو میره و جنگ و درگیری شدت میگیره آدم از خودش میپرسه که چرا؟ چرا باید ادما اون محیط رو تحمل کنن و ازش فرار نکنن، اگر فردی بدون داشتن پیشینه ذهنی از فضای جبهه و رزمندگان ایرانی در اون سال ها کتاب رو بخونه آیا میتونه بفهمه بعد از اتمام عملیات چرا شخصیت ها مایل به برگشتن به اون فضا هستن؟ این تمایل به برگشت و ادامه جنگ رو چه چیزی ایجاد کرده؟ عشق به رفقا در حالی که رفقا یکی یکی دارن کشته میشن؟ عشق به وطن؟ یا چیزی فراتر از این ها؟
به نظرم یکی از اصلی ترین چیزهایی که در این کتاب مغفول مونده و به نظرم نویسنده به عمد ازش صحبتی نمیکنه همین در نظر گرفتن علت هاست و در طول روایت یک خطی داستان حتی بهش اشاره ای هم نمیشه
با توجه به زمان نگارش این کتاب و فضای فرهنگی ایجاد شده در دهه 70 به نظر میرسه احمد دهقان هم مثل برخی از رزمندگان جنگ 8 ساله، خسته از روایت های قدسی و تک بعدی و کلیشه ای از جنگ تمایل پیدا کرده تا جنبه های دیگری از جنگ رو هم روایت کنه و تا این جای کار نمیشه به ایشون خرده ای گرفت اما شناخت فضای سیاسی و فرهنگی دهه 70 شمسی و بررسی تلاش های گسترده در اون دهه برای استحاله فضای جنگ و جبهه و حذف معنویت از روایت گری جبهه ها با شعار  «جنگ را واقعی روایت کنیم» باعث میشه تا به این اثر با دید خوبی نگاه نکنم چرا که اون رو بازی در زمین فضای رسانه ای ایجاد شده بر علیه معنویت جنگ در اون دهه میبینم. 
البته میشه گفت جریان استحاله گر دهه 70 با ورود به موقع سایر نویسندگان که خودشون تجربه حضور در جبهه و جنگ رو داشتند، نتونست به نتیجه دلخواهش برسه و در دهه های بعدی ما شاهد روایت های دقیق تری از فضای جنگ 8 ساله هستیم که سعی کردند تمام جنبه های مادی و معنوی جنگ رو در کنار هم روایت کنند.
 حالا که حدود دو دهه از دوران نوشتار این کتاب میگذره و شکست جریان فرهنگی ذکر شده وجود آثاری همچون سفر به گرای 270 درجه رو برای تکمیل روایت گری جنگ و مشخص کردن وجوه مختلف اون ضروری میدونم و میتونم به افرادی که به ژانر دفاع مقدس علاقه مند هستند توصیه کنم حتما در کنار کتاب های معروف این فضا، تورقی هم بر روی سفر به گرای 270 درجه داشته باشند. 
        

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            کتاب رو در ماه رمضان و همراه حلقه مبنا مطالعه کردم، فضای معنوی این ماه کمک کرد تا بتونم بیشتر با این کتاب و شخصیت جذاب سید علی آقای قاضی همراه بشم، معنویت و اتصال بی وقفه با خدا در سراسر کتاب جریان داشت و جلوه ی جدیدی از توحید رو به رخ من کشید، با خوندن این کتاب متوجه شدم چه قدر سقف آرزوهام کوتاهه و انسان به عنوان اشرف مخلوقات تا کجا میتونه به سمت آسمان صعود کنه و برسه به نقطه ای که هدف خلقت انسان محقق بشه.  تا قبل از خوندن این کتاب هیچ وقت به ذهنم نمیرسید به جز ائمه اطهار (ع) کسی بتونه پا در این راه بگذاره و به چنین مقاماتی برسه.
از طرفی همیشه از فضای ادبیات عرفانی خودم رو دور نگه میداشتم چرا که هیچ منبعی نداشتم که بتونم خط باریک بین عرفان اصیل اسلامی و صوفی گری رو تشخیص بدم. همیشه کتاب های مرتبط با این حوزه انقدر سطحشون بالا و سنگین بود که اصلا جرئت نمیکردم سراغشون برم اما محمد هادی اصفهانی تونست در قالب این کتاب علاوه بر معرفی چهره سید علی آقای قاضی، اندکی من رو با عرفان اسلامی آشنا کنه و اهمیت و جذابیت این مسیر رو به من نشون بده. نوع روایت گری نویسنده هم مورد پسندم بود و با وجود این که از منظر فرم قطعا میتونست کتاب قوی تری باشه اما شیوه نویسندگی به گونه ای بود که اصلا مطالعه کتاب 600 صفحه ای برام خسته کننده نبود. جا داره به نویسنده خسته نباشید و دستمریزاد گفت و ان شاالله با نظر خود آقای قاضی این مسیر رو با قوت بیشتری ادامه بدن. 
          
                وقتی کتاب رو شروع کردم انقدر متن روان و جذاب بود که در یک چشم بهم زدن فصل اول رو تموم کردم البته باید گفت که به جز هنر نویسنده  باید از مترجم اثر به زبان فارسی هم تشکر کنم که این روان بودن رو در حین انتقال زبان همچنان حفظ کرده بودند.
انتخاب اسم کتاب یعنی بند ها ماهرانه انجام شده بود، این کلمه در بخش های مختلف داستان معنای متفاوتی به خودش میگیره، در فصل اول عشق و چهارچوب خانواده بندی برای اسارت آلدو است، مردی که برای رسیدن به آزادی تلاش میکنه این بندها رو از پای خودش باز کنه تا به عشق، توجه، رفاه و... برسه، در فصل دوم بندی برای اتصال آلدو به خانواده و بچه هاش میشه که اون رو به طرف خودشون میکشن و بند کفش ها در دیدار مجدد بچه ها با پدر، بندها رو برای ما مجسم میکنه، در فصل سوم اما بندها در واقع نشان از اثر گذاری اعمال و رفتار ماست بر پیرامون به ما نشون میده اعمال و حتی کلمات ما خواه ناخواه میتونه بر زندگی عزیز ترین افراد زندگی امون بدترین و عمیق ترین اثر رو بگذاره تا جایی که دختر خانواده تصمیم میگیره مسیر بی تعلق بودن رو انتخاب کنه و حتی خانواده اش رو هم از زندگی اش حذف کنه.. 
اثر کتاب بر من که آزادی رو چیزی از جنس آزادی معنوی شهید مطهری میبینم چیزی نبود جز تعمیق تفکر پوچ  بودن شعار آزادی مطلق و بی قید و شرط فرهنگ غربی و تمام اتفاقات داستان معلول این آزادی سطح پایین.  آزادی که در نهایت منجر میشه به حذف خانواده ای که قرار بود بشه محل عشق و آرامش. اما نویسنده نقدی بر آزادی غربی نداره و تنها به روایتی انسانی از احساسات آدم ها و  اثرات تصمیم انسان ها بر روح و روان خودشون و اطرافیان میپردازه و حتی این جنس از آزادی رو تایید هم میکنه و تبعات اون رو بخشی جدایی ناپذیر از این انتخاب میدونه که قابل مدیریت هم میتونه باشه.. 
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.