یادداشت زهرا

زهرا

زهرا

1403/1/24

        وقتی کتاب رو شروع کردم انقدر متن روان و جذاب بود که در یک چشم بهم زدن فصل اول رو تموم کردم البته باید گفت که به جز هنر نویسنده  باید از مترجم اثر به زبان فارسی هم تشکر کنم که این روان بودن رو در حین انتقال زبان همچنان حفظ کرده بودند.
انتخاب اسم کتاب یعنی بند ها ماهرانه انجام شده بود، این کلمه در بخش های مختلف داستان معنای متفاوتی به خودش میگیره، در فصل اول عشق و چهارچوب خانواده بندی برای اسارت آلدو است، مردی که برای رسیدن به آزادی تلاش میکنه این بندها رو از پای خودش باز کنه تا به عشق، توجه، رفاه و... برسه، در فصل دوم بندی برای اتصال آلدو به خانواده و بچه هاش میشه که اون رو به طرف خودشون میکشن و بند کفش ها در دیدار مجدد بچه ها با پدر، بندها رو برای ما مجسم میکنه، در فصل سوم اما بندها در واقع نشان از اثر گذاری اعمال و رفتار ماست بر پیرامون به ما نشون میده اعمال و حتی کلمات ما خواه ناخواه میتونه بر زندگی عزیز ترین افراد زندگی امون بدترین و عمیق ترین اثر رو بگذاره تا جایی که دختر خانواده تصمیم میگیره مسیر بی تعلق بودن رو انتخاب کنه و حتی خانواده اش رو هم از زندگی اش حذف کنه.. 
اثر کتاب بر من که آزادی رو چیزی از جنس آزادی معنوی شهید مطهری میبینم چیزی نبود جز تعمیق تفکر پوچ  بودن شعار آزادی مطلق و بی قید و شرط فرهنگ غربی و تمام اتفاقات داستان معلول این آزادی سطح پایین.  آزادی که در نهایت منجر میشه به حذف خانواده ای که قرار بود بشه محل عشق و آرامش. اما نویسنده نقدی بر آزادی غربی نداره و تنها به روایتی انسانی از احساسات آدم ها و  اثرات تصمیم انسان ها بر روح و روان خودشون و اطرافیان میپردازه و حتی این جنس از آزادی رو تایید هم میکنه و تبعات اون رو بخشی جدایی ناپذیر از این انتخاب میدونه که قابل مدیریت هم میتونه باشه.. 
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.