سقوط کتاب عمیقی بود که در آن همسفر شدم با کلمانس در اوج و بلندی ها و با او در انتها سقوط کردم به دره تاریکی .
بارها توی پاراگراف های کتاب آینه ای از خودم رو دیدم و بارها هر پاراگراف رو خوندم و هر بار مفهوم جدیدی ازش دستیگرم شد که منو حیرت زده میکرد
کامو توی این کتاب اوج پختگی و نبوغ قلمش رو به رخ میکشه و مفاهیم و تناقض هایی که خواننده در طی مطالعه با اونها روبرو میشه بخوبی بر این موضوع مهر تایید محکمی رو میزنه .
میشد گفت بخش هایی از کتاب بود که هیچ برداشتی ازش نمیتونستم بکنم و شاید از سطح درک من خارج بود اما قسمت های رو که میفهمیدم و درک میکردم لذت عجیب و وصف نشدنی ای داشت که باعث میشد مطالعه رو متوقف نکنم و از اوج تا فرود با کلمانس در «سقوط» همراه باشم 🌱