معرفی کتاب بیداری اثر کیت شوپن مترجم فرزانه دوستی

بیداری

بیداری

کیت شوپن و 2 نفر دیگر
4.1
18 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

34

خواهم خواند

45

ناشر
بیدگل
شابک
9786226863520
تعداد صفحات
328
تاریخ انتشار
1399/12/24

توضیحات

کتاب بیداری، نویسنده کیت شوپن.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بیداری

لیست‌های مرتبط به بیداری

یادداشت‌ها

zeinvzfh

zeinvzfh

1403/6/20

        به نام خداوند رنگین کمان

موضوع کلی کتاب درباره زنی متاهل که مادر دو بچه است را روایت میکند که در آستانه سی سالگی ملال به او هجوم می‌آورد و کیستی و چیستی‌اش برایش یک علامت سوال عظیمی در زندگی اش به وجود می‌آورد. 
این زن به تازگی طعم شیرین و ممنوعه عشقی را میچشد و معشوقه‌اش را همچون بتی در ذهنش می‌پرستد اما هنگام رویارویی با معشوقه‌اش بعد از مدت ها او را به شَک می‌اندازد که آیا من این مردی را که در روبه‌روی‌ام قرار دارد را دوست داشتم یا مردی که در ذهنم به او فکر می‌کردم هنگامی که از من دور بود؟
او همسر و فرزندانش را از خود دور می‌سازد، به فکر مستقل شدن می‌افتد و در غیاب همسرش دست به خرید خانه کوچکی‌ به قول خودش"لانه پرنده"، علی‌الظاهر با مواجیر کوچک خود با یک مستخدم، میزند.
زیرپا گذاشتن سنت ها و باور ها در قرن نوزده، پنهان از چشم ها نیست که النا دور همه‌شان خط می‌کشد و زندگی خود را با به آغوش کشیدن اقیانوس با تن برهنه خود، جسورانه و بدون ترس آغاز می‌کند.
متن بالا یک خلاصه مختصر از کل کتاب بود، حال سوال این است که آیا رفتار آن زن اخلاقی و انسانی بود یا خیر.
به شخصه برای پیدا کردن جواب این سوال دچار گیجی شده ام، هم او را به خاطر زیر پا گذاشتن تعهدات همسری و مادری ملامت و سرزنش میکنم، هم دلم برای قشر زن می‌سوزد که در هر موضوع زیر سوال می‌برنش و دست به شماتتش می‌زنند.
اما سوال اصلی بعد ملامت ها و دلسوزی ها این است که، چگونه هرکسی در هر جایگاهی می‌تواند قدمی برای بهبودی بردارد؟!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

          در مقدمه  نوشته شده که کتاب سال‌ها در قفسه ادبیات شهرستانی خاک می‌خورده و در نیمه قرن بیستم و اوج جنبش‌های زنان، مورد توجه قرار می‌گیرد.
به نظر من اهمیت کتاب از این بالاتر هم نمی‌رود، صرف نشان دادن نارضایتی زنان از وضع موجود. 
بیداری داستان خانم پونتلیه است. زنی در آستانه سی سالگی، متاهل و صاحب دو فرزند. خانم پونتلیه از وضع زندگی و زناشویی ناراضی است. به هنر و دوباره عاشق شدن و فرار از آقای پونتلیه پناه می‌برد و باز هم راضی نیست.
کتاب از گفتن جملات و توضیحات کلی بالاتر نمی‌رود. دلیل اصلی نارضایتی چیست؟ مشکل کار کجاست؟ ما هیچ‌وقت نمی‌فهمیم و همه چیز به طرز آزاردهنده‌ای در سطح باقی می‌ماند.  شخصیت اول داستان از خانواده خود می‌برد، همسر و فرزندانش را ترک می‌کند، عاشق می‌شود، خیانت می‌کند و هیچ دلیلی، هیچ پیش‌زمینه‌ای برای این اعمال ندارد. خانم پونتلیه نتوانست مرا راضی و همراه خود کند تا از استقلال و عاشق شدن دوباره‌اش کیفور شوم. برعکس پیرزن درونم هی شماتش می‌کرد.
اگر اهل مطالعه جدی و دانشگاهی در حوزه ادبیات زنان هستید این کتاب را هم بخوانید، زمانی از شما نخواهد گرفت. اگر قصدتان خواندن از زنان است و آشنایی با احوالاتشان دنبال کتاب‌های دیگری باشید.

        

25

ثنا

ثنا

1403/8/15

          ‌
مدتی پیش یه داستان کوتاه نوشتم. به نظرم خیلی جالب شده بود، یا حداقل اون موقع فکر می‌کردم شاهکار شده! چرا؟ چون تا حالا شبیه‌اش رو جایی ندیده بودم. فکر می‌کردم هر کسی که اون دو هزارتا کلمه رو بخونه احتمالا چشم‌هاش روی برگه خشک می‌شه، خودکار از دستش میوفته و دنبال اسم این عجوبه می‌گرده:) 
من فکر می‌کردم «تازگی» تمام داستانه! مثل یک خلق جدید. بله فکر «می‌کردم»، تا قبل از خوندن #بیداری. بیداری یه روایت تکر‌اری داشت؛ خیانت یک زن. وقتی برای بار اول کتاب رو برگردوندنم دوباره یاد «آناکارنینا» در ایستگاه قطار مسکو و «مادام بواری» در مجلل‌ترین مهمونی پاریس افتادم. حتی «افی بریست» که البته به جز خونه‌ی سردش نتونستم جایی تصورش کنم. 
کتاب، قبل از خونده شدن برای من باخته بود، منتظر تکرار بودم. منتظر مردی نجیب و ثروتمند در قامت همسر زنی شرور و سر به هوا. اما چیزی نگذشت که فهمیدم دارم یه شاهکار می‌خونم. خیلی سخته که تصمیم بگیری تو لیگی بازی کنی که تولستوی و فلوبر، توش حضور دارند. و حتی موفق هم بشی:)
برای بار اول تونستم «درک» کنم. شاید «حق» ندادم ولی این زن رو فهمیدم. داستان این کتاب هوا و هوس و یه پسر خوشگل نبود، داستان آشوبی درونی بود. پیدا کردن یک هویت، آیا تو فقط همسر و مادر هستی؟
و احتمالا دفعه بعدی که ته مدادم رو در جستجوی یک ایده خلاقانه گاز بزنم، دنبال «تازه‌ها» و «نبوده‌ها» نیستم. این بار شاید منم تلاش کنم تکراری‌ها رو از زاویه جدید ببینم. نمی‌دونم شاید بشم پیرزن «جنایت و مکافات»:)
        

44