«اکنون همه چیز تغییر کرده است. شهر پرهیاهوی استانبول با دوپل معلق بر فراز خلیج شاخ زرین و راهبندانهای بیپایانش، آنچنان نگران آینده است که فرصت اندیشیدن به گذشته را ندارد. از نظر دولت مدرن و غربزده ترکیه، تاریخ آن کشور با آتاتورک آغاز میشود و از نظر مردم کوچه و بازار، دربار باشکوه سلاطین مربوط به زمانهای گذشته است.»
کتاب از سالهای سلطنت سلیمان قانونی و با شکوه که نماینده ی دوران شکوه و اقتدار امپراطوری عثمانی است با روایتی که گاه به داستانی پرکشش و تاریخی و گاه به گزارشی تاریخی در باب امپراطوری عثمانی شبیه است شروع می شود و آغاز انحطاط این غول عظیم که تا سالها کابوس پادشاهان و لرد های اروپایی شده بود را با ورود کنیزکی روسی به نام رکسلانه که بعد ها همان خرم سلطان معروف می شود استارت میزند و سیر این امپراطوری رو به زوال را از زمان شکوه سلیمان قانونی و پدرانش ادامه میدهد تا به آتاتورک پدر ترکیه ی جدید و فاتحه ای که بر گور این مرد بیمار اروپا (عثمانی)میخواند به پایان میرسد.
در تمام طول کتاب نوعی احتیاط به خرج می دادم که مبادا نویسنده ی کتاب اقای نوئل باربر با نوعی سوگیری غربی و با نگاهی سطحی مطالب را نوشته باشد و در آخر هم به توافق رسیدم که این کتاب را داستانی تاریخی و تا حدودی مستند و قابل اعتماد بدانم و اگر جایی به مطلبی متناقض با مطالب کتاب برخوردم زیاد تعجب نکنم.
کتاب متنی روان و داستان گونه داشت و مطالب بسیار فراوانی در مورد امپراطوری عثمانی و همچنین مصطفی کمال معروف به آتاتورک پدر ترکیه ی امروزی به خواننده منتقل میکند و مطمعنا تا بررسی تخصصی و کامل این دوره از تاریخ فاصله ی زیادی دارد .
«گاهی مشکل بتوان در سایه مساجد زیبا و با عظمت استانبول نشست و اندیشید که روزی این شهر قلب امپراطوری نیرومندی بوده که دنیای غرب از ترس آن به خود میلرزیده است.»