davoud pourfathi

davoud pourfathi

@davoudpourfathi59

38 دنبال شده

20 دنبال کننده

            عاشق کتاب‌ها هستم. #روباه_کتابخوان 😊🦊
          
پیشنهاد کاربر برای شما

باشگاه‌ها

دمی با کتاب

236 عضو

پرسش‌های فیلسوفان بزرگ جهان: 23پرسش مهم فلسفی

دورۀ فعال

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

davoud pourfathi پسندید.
          از متنِ کتاب:
«وقتی کاری واقعا نابخشودنی ازت سر می‌زند، همیشه نمی‌فهمی کارت نابخشودنی بوده، منتها درباره‌ی کاری که کرده‌ای تردید خاصی توی دلت هست.»

من دارم فکر می‌کنم چطور نویسنده به واقعی‌ترین شکل ممکن شخصیت‌های اصلی رو برای ما به تصویر کشیده که ما می‌تونیم برای اشتباهاتشون عذاب بکشیم، برای ارتباط‌هایی که بینشون شکل می‌گیره تهِ دلمون گرم بشه و برای اتفاقات جبران‌نشدنی و تلخی که تجربه می‌کنن اشک بریزیم و قلبمون هزار تکه بشه…

شاید چیزی که توی این کتاب مهم‌تر از داستان و اتفاق‌‌هاست،
شخصیت‌ها و انتخاب‌هاشونه.

و شاید هم پررنگ‌بودن ارتباط‌ها و مسئولیت‌داشتن در قبال این ارتباط‌هاست؛
ارتباط با انسان‌ها، با حیوانات، با زندگی و حتی با مرگ…

داستان از جایی شروع می‌شه
که یک زنِ نویسنده برای خونه‌ش خدمتکاری رو استخدام می‌کنه؛
پیرزنِ ساکت و عجیبی به نام امرنس.

امرنس تنهاست، رفتارهای عجیبی داره و انگار دژ محکمی اطرافش ساخته تا هیچ‌کس نتونه ازش عبور کنه.
ولی طی مدتی که امرنس به خونه‌ی راوی رفت‌و‌آمد داره کم‌کم بعضی از راز‌هاش رو  برای این زن فاش می‌کنه و بالاخره یک ارتباطی ایجاد می‌شه. ارتباطی که هنوز هم عا‌دی نیست ولی ارزشمنده…

پی‌نوشت:
من جدی‌ جدی جوری گریه کردم که انگار همه چیز واقعی بود.
احساس می‌کنم خیلی بی‌رحمانه واقعی بود.
        

41

davoud pourfathi پسندید.

4

davoud pourfathi پسندید.

32

davoud pourfathi پسندید.
          جنگ همیشه موضوعی بود که دوست داشتم و دارم که درموردش بیشتر بخونم
من اول فیلم این کتاب رو دیدم و بعد ترغیب شدم که کتابش رو بخونم ( فیلم هم شاهکاریِ برای خودش )

داستان خیلی زجرآورِ، واقعا زجرآور!
تک‌تک جزئیات جنگ توی کتاب آورده شده، از غذا خوردن سربازا تا خط مقدم، لباساشون، روابط بین‌شون و سختی‌هایی که می‌کشن.
نویسنده واقعا به زیبایی تمام موارد مرتبط به جنگ رو توصیف کرده، طوری که تو هم با شخصیت اصلی توی میدون جنگ زجرکش میشی.
برای منی که خارج از گود جنگ نشستم همش سواله " اصلا چرا باید بجنگیم " تو ذهنم اکو می‌شد، با خوندن سختی‌هایی که مردم تو جنگ می‌کشیدن هر لحظه بیشتر به این پی می‌بردم که جنگ چقدر چیز چرتیه
چقدر بی‌محتوا و مضخرفه

پایان کتاب رو دوست داشتم از این لحاظ که روایت بعد از جنگم داشت، یعنی نشون می‌داد که تو فقط تو میدونا نمی‌جنگی، بعد از برگشتن به دنیای عادی هم داری می‌جنگی

کتاب تلخ، اما بسیار آموزنده‌ای بود، امیدوارم تمام کسایی که خواهان جنگن حداقل یک فصل از این کتاب‌و بخونن♡
        

23

davoud pourfathi پسندید.
          معرفی کتاب مرگ ایوان ایلیچ

این کتاب در سال 1886 توسط لئو تولستوی به نگارش درآمد و چاپ شد. <<مرگ ایوان ایلیچ >>را می توان یکی از تاثیر گذارترین داستان های کوتاه دانست که در عین کوتاهی مفاهیم عمیقی به شما می آموزد. این کتاب در نشر های مختلف و با ترجمه های خوبی چاپ شده است ولی نسخه ای که دست بنده است از نشر <<نیلوفر>> و ترجمه ی آقای << صالح حسینی>> است.

این کتاب ابتدا دفتر کار فردی به اسم <<ایوان یگوریچ>> را توصیف می کند که همه در آنجا جمع شده اند که پرونده ای را مورد برسی قرار دهند. در این هنگام 
<< پیتر ایوانیچ>> روزنامه ای در دست دارد که ناگهان با صدای بلند می خواند:<< حضرات ایوان ایلیچ مرحوم شد>>. در ادامه ی داستان به صورت واضح می بینیم که با این مرگ چه کسانی ناراحت و چه کسانی خوشحال می شوند و این بسیار عجیب است. و چرا همچین اتفاقی برای << ایوان ایلیچ>> افتاده است و داستان آن چیست.

این کتاب بیان می کند که ما باید همیشه به فکر مرگ باشیم و هیچ وقت هم نمی توانیم از آن فرار کنیم. در کل کتاب خوبی بود و به کسانی پیشنهاد می کنم که عاشق ادبیات روسیه اند.  بخوانید و لذت ببرید.
        

4

davoud pourfathi پسندید.
معرفی کتاب سه قطره خون
این کتاب در سال 1311 در تهران به چاپ رسید و مدت کوتاهی طول کشید تا به شهرت دست یافت. صادق هدایت این کتاب را در 11 داستان به نگارش درآورده است.
داستان اول: سه قطره خون
این داستان که نام کتاب هم هست روایت یک مردی را میکند که در دیوانه خانه بستری است و خواستار قلم و کاغذی برای نوشتن است اما به او کاغذ و قلم نمی دهند اما یک روز بدون آنکه قلم و کاغذ بخواهد به او قلم و کاغذی می دهند اما تنها چیزی که می تواند بنویسد:<<سه قطره خون>>. مدیر این مکان یک قناری دارد که گربه آنرا خورده و او به قراول دستور میدهد که اورا بکشند اما گربه می گریزد و سه قطره خون از او باقی می ماند. این مرد(همان شخصیتی که از اول توضیح دادم) حال هوای آنجا را روایت می کند و داستان همه ی شخصیت های این کتاب را بیان میکند.

داستان دوم:گرداب
این داستان یک روایتی از یک خانواده است که سه نفراند. داستان ابتدا درباره ی همایون و بهرام سخن می گوید که باهم رفیق و چه قدر صمیمی بودند. چندی نمی گذرد که بر همایون گیجی سرازیر می شود که اصلا انتظارش را نداشت....... .
این داستان فضاسازی بسیار عالی دارد که تمام هواستان را به خودش جلب میکند.

داستان سوم:داش آکل
این داستان سه قطره خون شاید یکی از معروف ترین داستان های این مجموعه باشد. داستان در شیراز اتفاق می افتد که در آنجا داش آکل یه رقیب یا یک دشمن دارد به اسم<<کاکا رستم>>. داش آکل بارها پوز اورا به خاک مالیده بود ولی کاکارستم از رو نمی رفت........ .
/ شرمنده ام که نمی توانم ادامه دهم زیرا داستان را فاش خواهم کرد./

داستان چهارم: آینه شکسته
داستان در مورد فردی است که اسمش اودت است. او در فرانسه است و در خانه ای زندگی می کند که پنجره اش اشراف دارد به اتاق ساختمان روبرو. در آنجا یک دختر زندگی میکند که اودت را می پاید و سرانجام اتفاقاتی می افتد که اگه گفته شود مزه ی داستان از بین می رود.

داستان پنجم: طلب آمرزش
این داستان در مورد جهل و نادانی افرادی صحبت می کند که در راه کربلا هستند. این داستان اشاره ای دارد به عقاید دینی غلط زمان قدیم که شاید یکی از دلایل سانسور یا ممنوعیت آن همین قضایا باشد. این کتاب طرز فکر یک آدم را نشان می دهد که هر غلطی دلش بخواهد انجام می دهد اما چون در راه زیارت است آمرزیده می شود...... .

داستان ششم: لاله
این داستان در مورد یک فرد به اسم خداداد است که 60 سال دارد و 20 سال است که از اهالی دماوند پنهان مانده بود و تنهایی گزیده بود. گاهی مردم اورا با یک پارچه زنانه می دیدند و اورا میدیدند که با یک کولی در آب گرم است.
این داستان مثل داستان های قبلی فضا سازی بسیار جذابی دارد که شما را میخکوب می کند.

داستان هفتم: صورتکها
این داستان در مورد فردی به اسم منوچهر است که برنامه رفتن به بال را با خجسته یعنی نامزدش چیده است که شخصی با گفتن حرفی به منوچهر، سبب گیج شدن او می شود که اتفاقات عجیب و غیر قابل باوری می افتد..... .

داستان هشتم: چنگال
این داستان درباره دو خواهر و برادر به اسم های << احمد و ربابه>> است که در خانیشان بسیار اذیت می شوند و فکر رفتن هستند. احمد پایش علیل است و به سختی راه می رود. این داستان درباره ی سختی های این خواهر و برادر و اتفاقاتی که برایشان می افتد می پردازد.

داستان نهم: مردی که نفسش را کشت
این داستان درباره ی میرزا حسینعلی است که بسیار متواضع است و کم حرف است. او به علوم فلسفه بسیار علاقه داره و درباره ی آنها تحقیق می کند. او یک رفیق هم داشت به اسم شیخ ابوالفضل که معلم عربی بود. اتفاقاتی رخ می دهد که سبب می شود یک روز شیخ حسینعلی نزد شیخ ابوالفضل برود که بسیار شوکه می شود...... . 

داستان دهم: محلل 
این داستان در یک قهوه خانه می باشد که دو شخصیت <<مشهدی رمضان و یدالله>> است که باهم درباره ی زن هایشان صحبت میکنند که آنهارا زمین گیر کرده بودند. که آنها یکی پس از دیگری روش بدبخت شدن خودرا تعریف می کند .این داستان دارای فضاسازی جالبی است و داستانی عجیب و تاریکی دارد.

داستان یازدهم: گجسته دژ
داستان ابتدا درباره ی قصری صحبت می کند که صاحبش کیست و فضای آن چگونه بوده و به شایعات مردم درباره ی این قصر می پردازد.
نگهبان قصر <<خشتون>> است که با دیدن <<روشنک>> که در رودخانه ی جلوی قصر شنا می کند عوض می شود. او تصمیمی می گیرد که این تصمیم اگر درست اجرا شود وبه خواسته اش برسد زندگی اش عوض می شود.

این یکی از بهترین کتاب های ایرانی بود که خواندم. فضاسازی کتاب بسیار عالی است که شمارا به ایران قدیم می برد و شمارا با عقاید مردم آن زمان آشنا می کند. در کل کتابی بی عیب و نقص بود.
          معرفی کتاب سه قطره خون
این کتاب در سال 1311 در تهران به چاپ رسید و مدت کوتاهی طول کشید تا به شهرت دست یافت. صادق هدایت این کتاب را در 11 داستان به نگارش درآورده است.
داستان اول: سه قطره خون
این داستان که نام کتاب هم هست روایت یک مردی را میکند که در دیوانه خانه بستری است و خواستار قلم و کاغذی برای نوشتن است اما به او کاغذ و قلم نمی دهند اما یک روز بدون آنکه قلم و کاغذ بخواهد به او قلم و کاغذی می دهند اما تنها چیزی که می تواند بنویسد:<<سه قطره خون>>. مدیر این مکان یک قناری دارد که گربه آنرا خورده و او به قراول دستور میدهد که اورا بکشند اما گربه می گریزد و سه قطره خون از او باقی می ماند. این مرد(همان شخصیتی که از اول توضیح دادم) حال هوای آنجا را روایت می کند و داستان همه ی شخصیت های این کتاب را بیان میکند.

داستان دوم:گرداب
این داستان یک روایتی از یک خانواده است که سه نفراند. داستان ابتدا درباره ی همایون و بهرام سخن می گوید که باهم رفیق و چه قدر صمیمی بودند. چندی نمی گذرد که بر همایون گیجی سرازیر می شود که اصلا انتظارش را نداشت....... .
این داستان فضاسازی بسیار عالی دارد که تمام هواستان را به خودش جلب میکند.

داستان سوم:داش آکل
این داستان سه قطره خون شاید یکی از معروف ترین داستان های این مجموعه باشد. داستان در شیراز اتفاق می افتد که در آنجا داش آکل یه رقیب یا یک دشمن دارد به اسم<<کاکا رستم>>. داش آکل بارها پوز اورا به خاک مالیده بود ولی کاکارستم از رو نمی رفت........ .
/ شرمنده ام که نمی توانم ادامه دهم زیرا داستان را فاش خواهم کرد./

داستان چهارم: آینه شکسته
داستان در مورد فردی است که اسمش اودت است. او در فرانسه است و در خانه ای زندگی می کند که پنجره اش اشراف دارد به اتاق ساختمان روبرو. در آنجا یک دختر زندگی میکند که اودت را می پاید و سرانجام اتفاقاتی می افتد که اگه گفته شود مزه ی داستان از بین می رود.

داستان پنجم: طلب آمرزش
این داستان در مورد جهل و نادانی افرادی صحبت می کند که در راه کربلا هستند. این داستان اشاره ای دارد به عقاید دینی غلط زمان قدیم که شاید یکی از دلایل سانسور یا ممنوعیت آن همین قضایا باشد. این کتاب طرز فکر یک آدم را نشان می دهد که هر غلطی دلش بخواهد انجام می دهد اما چون در راه زیارت است آمرزیده می شود...... .

داستان ششم: لاله
این داستان در مورد یک فرد به اسم خداداد است که 60 سال دارد و 20 سال است که از اهالی دماوند پنهان مانده بود و تنهایی گزیده بود. گاهی مردم اورا با یک پارچه زنانه می دیدند و اورا میدیدند که با یک کولی در آب گرم است.
این داستان مثل داستان های قبلی فضا سازی بسیار جذابی دارد که شما را میخکوب می کند.

داستان هفتم: صورتکها
این داستان در مورد فردی به اسم منوچهر است که برنامه رفتن به بال را با خجسته یعنی نامزدش چیده است که شخصی با گفتن حرفی به منوچهر، سبب گیج شدن او می شود که اتفاقات عجیب و غیر قابل باوری می افتد..... .

داستان هشتم: چنگال
این داستان درباره دو خواهر و برادر به اسم های << احمد و ربابه>> است که در خانیشان بسیار اذیت می شوند و فکر رفتن هستند. احمد پایش علیل است و به سختی راه می رود. این داستان درباره ی سختی های این خواهر و برادر و اتفاقاتی که برایشان می افتد می پردازد.

داستان نهم: مردی که نفسش را کشت
این داستان درباره ی میرزا حسینعلی است که بسیار متواضع است و کم حرف است. او به علوم فلسفه بسیار علاقه داره و درباره ی آنها تحقیق می کند. او یک رفیق هم داشت به اسم شیخ ابوالفضل که معلم عربی بود. اتفاقاتی رخ می دهد که سبب می شود یک روز شیخ حسینعلی نزد شیخ ابوالفضل برود که بسیار شوکه می شود...... . 

داستان دهم: محلل 
این داستان در یک قهوه خانه می باشد که دو شخصیت <<مشهدی رمضان و یدالله>> است که باهم درباره ی زن هایشان صحبت میکنند که آنهارا زمین گیر کرده بودند. که آنها یکی پس از دیگری روش بدبخت شدن خودرا تعریف می کند .این داستان دارای فضاسازی جالبی است و داستانی عجیب و تاریکی دارد.

داستان یازدهم: گجسته دژ
داستان ابتدا درباره ی قصری صحبت می کند که صاحبش کیست و فضای آن چگونه بوده و به شایعات مردم درباره ی این قصر می پردازد.
نگهبان قصر <<خشتون>> است که با دیدن <<روشنک>> که در رودخانه ی جلوی قصر شنا می کند عوض می شود. او تصمیمی می گیرد که این تصمیم اگر درست اجرا شود وبه خواسته اش برسد زندگی اش عوض می شود.

این یکی از بهترین کتاب های ایرانی بود که خواندم. فضاسازی کتاب بسیار عالی است که شمارا به ایران قدیم می برد و شمارا با عقاید مردم آن زمان آشنا می کند. در کل کتابی بی عیب و نقص بود.
        

18