Zeinab

Zeinab

@ZeinabGhamari
عضویت

بهمن 1402

35 دنبال شده

20 دنبال کننده

                یک همه‌چیز دوست...🌒
              

یادداشت‌ها

Zeinab

Zeinab

4 روز پیش

        «شب شراب نیرزد به بامداد خمار»

خیلی رمان جالبی بود. جدای از زرد بودن یا نبودن و تمام نقدها و تحسین ها.
جالب از این منظر که مقصود خود را منتقل کرد. به خوبی! آن هم به مخاطب خودش. دختر جوانی مثل من! 
تمامش همین بود.
شب شراب نیرزد به بامداد خمار!
نمیخواهم حرفی از نوع نوشتار بزنم چون بنظرم این کتاب آدم را بیشتر درگیر داستان می‌کند تا نوشتار. پس از قصه می‌گویم:
این داستان سراسر پند و اندرز است. شاید فمنیستی به نظر برسد اما از دید من بسیاری از مطالبش چیزهایی‌ست که در فرهنگ ما از ابتدا وجود داشته و اتفاقا با فمنیستی که من امروز میشناسم متفاوت است. 
به عنوان مثال اینکه هر نوع رفتاری که با یک مرد داشته باشی چه نتیجه‌ای می‌دهد را من بیشتر از زبان مادر و خاله و... ام شنیدم تا فمینیست‌های دو آتشه چون اصولاً آنها به اینکه تو چه دوست داری توجه بیشتری می‌کنند تا اینکه نتیجه‌ی دوست داشتن هایت چه میشود؟ یا اینکه پس دوست داشتنی های طرف مقابل چه؟ انتظارات او چه؟ چطور باید دوست داشتنی های تان را با هم تطبیق دهید تا پازل زندگی کامل شود؟ و...
احترام به پدر و مادر هم بنظرم دیدگاهی سنتی بود و انسان مدرنیته کمتر ازین چیزها سر در میاورد و خوشحالم که این کتاب در دل داستان مارا نصیحتی هم کرد.
سیر داستان هم جذاب بود. گاهی از حماقت شخصیت اصلی عصبی می‌شوید و میخواهید سرتان را به دیوار بکوبانید. گاهی هم مانند او گول می‌خورید و بهش حق میدهید. 
به طور کلی به نظر من اثر خیلی ضعیفی نیست و ارزش یک بار خواندن را حتما دارد.
      

0

Zeinab

Zeinab

1404/5/4

        «جین ایر» بی‌شک جزء به یادماندنی‌ترین شخصیت های داستانی برای من است. دختری جسور، عاقل، پرهیزگار و تلاشگر.  کسی که از دل سختی ها و در بدترین شرایط ممکن روزنه‌ی امیدی می‌جوید، کورسوی نور را می‌یابد و آن را با قدرت دنبال می‌کند. جین ایر جدا قوی‌ترین شخصیت غیرواقعی است که دیدم. و به طبع درهای رحمت هم همیشه و در اوج غم زدگی برای فرد قوی و شاکر و عابدی مثل او باز می‌شود. ( یا بقول ما شانس لحظه‌ی آخر در خانه‌اش را می‌زند.) 
این کتاب از جهات مختلفی قابل تامل است. شخصیت پردازی فوق‌العاده‌ای دارد و به گونه‌ای نوشته شده که با تمام افراد داستان همذات‌پنداری خواهید کرد. 
سیر داستان کشش برانگیز است. در دنیای جدیدی رقم میخورد. دنیای جین، که ریزبینانه همه چیز را زیر نظر دارد و از گل‌ها، آسمان، عمارت‌ و... گرفته تا حالت چهره و تشخیص احساسات افراد از روی آن از نگاهش پنهان نمی‌ماند.
مسئله‌ی جالب دیگر در کتاب، استفاده‌ی زیاد از تعالیم مسیحیت است. و نام بردن از داستان های شرقی و غربی و الهی مختلف... 
صحنه پردازی‌ها هم به اندازه‌ی شخصیت پردازی ها قوی و ماهرانه‌ست. قلم نویسنده گیراست و مشخص است که وی فردی با تجربه(معلومات) و فکور است.
این رمان به شخصه برای من از دیگر کتاب‌های مجموعه‌ی عاشقانه‌های کلاسیک که خواندم جذاب تر بود... آن را هم ردیف ربکا و شاید کمی بالاتر از آن می‌دانم به طوری که خواندنش را به همه پیشنهاد می‌دهم. چه میخواهید رمان نویس شوید، چه میخواهید تجربه کنید؛ اگر میخواهید تلاش کردن را یاد بگیرید یا اگر میخواهید عاشقانه‌ای شورانگیز را دنبال کنید، جین ایر را از دست ندهید!
      

1

Zeinab

Zeinab

1404/4/24

        دیوان فروغ فرخزاد هدیه‌ی تولدم از طرف یک دوست قدیمی بود. گفته بودم شعر دوست دارم اما هیچ وقت توجه ویژه‌ای به فروغ نداشتم. اما فروغ آمد، خودش با پای خودش. و حسابی در دلم جا وا کرد! حس کردم تنها نیستم. فهمیدم این حد از زن بودنم طبیعی است. احساساتم، اشتفگی‌هایم، تنهایی‌هایم و همه‌ی چیزهایی که فکر میکردم فقط منم که دارم با انها دست و پنجه نرم میکنم...  حتی غم عمیقی که بی هیچ دلیلی دنیا روی دلم می‌گذارد. 
جالبی دیوانش این است که بدون ذره‌ای داستان گویی، سیر زندگی فروغ را از یک دختر جوان عاشق تا زنی پخته و به طبع غمگین روایت می‌کند. راجع به فروغ حرف بسیار است. راجع به بی‌پروایی‌اش، عشق‌هایش، کارهایش و...  اما حقیقتا برای من مهم نیست که واقعیت مسئله چه بوده. برای من لمس شدن روحم توسط شاعر مهم است. حتی قافیه و ردیف هم نمیخواهم. میخواهم شعر به من شبیه باشد و من به شعر. و به جرئت می‌گویم، شعر فروغ روح زن را لمس میکند! 

۲٠/۱٠/۱۴۰۳

پ.ن: من یک دیوان دیگه رو خوندم که نشرش ظاهرا غیر معتبره، چون پیداش نکردم و اسمش عجیبه...
      

4

Zeinab

Zeinab

1403/4/25

        رمان ربکا مثل بقیه مجموعه‌ی عاشقانه‌های کلاسیک برای من جذاب و خواندنی بود.  
تا قبل از ربکا،  اثر کلاسیک مورد علاقه‌م غرور و تعصب بود اما حالا واقعا نمیتونم بینشون انتخاب کنم! 
مشکل من در خوندن این کتاب این بود که متاسفانه قبلا فیلم ربکا(۲٠۲٠) رو دیده بودم و از کلیات داستان خبر داشتم،  و احتمالا همین موضوغ باعث می‌شد جزئیات گاهی اوقات کلافه‌م کنن.  
البته نباید منکر این باشم که اولا، همین جزئیات فیلم رو از کتاب متمایز میکنن؛  ثانیا،  اعجاز قلم دافنه دوموریه در بیان فوق زیبا و ماهرانه‌ی جزئیاته! و همین امر شمارو با داستان به شدت همراه می‌کنه. 
شاید اگر فیلم رو ندیده بودم،  بیشتر تر از کتاب لذت میبردم و بعدش حتمااا فیلم رو می‌دیدم(همینطور که الان تصمیم دارم دوباره ببینم).  پس به شما پیشنهاد میکنم اول کتاب رو بخوانید و بعد فیلم رو ببینید. 
یکی دیگه از زیبایی های این کتاب اول شخص بودنشه و اینکه دافنه به خوبی تونسته احوالات فرد رو بیان کنه،  به شکلی که شما با شخصیت یکی می‌شید و به شدت همزاد پنداری خواهید کرد.  بیان احساسات انقدررر خوب صورت گرفته که شمارو به یاد خودتون میندازه و یاد زمانی که اون حس رو داشتید. 
این رمان رو بخونید تا طعم عشق، ترس و جوانی رو بچشید و مدتی در مندرلی زیبا به سر و لذت ببرید. 

      

11

Zeinab

Zeinab

1403/4/10

        دختری که به اعماق دریا افتاد، داستان شجاعت، عشق و تلاش میناست. کسی که بخاطر خانواده‌اش و بقول خودش ″بخاطر خودم″ خطر بزرگی می‌کنه و به دنیای ناشناخته‌ای پا می‌ذاره. 
من خیلی اهل خوندن کتاب‌های فانتزی نیستم و تا به حال کتابی که نویسنده‌ی کره‌ای داشته باشه نخونده بودم اما این کتاب برام بسیار جالب بود...
جزئیات به خوبی در داستان توصیف شدن بطوری که تمام داستان مثل یک انیمه از جلو چشمم می‌گذشت. 
دیالوگ ها فوق‌العاده بودن پس حتما یک ماژیک هایلایت همراه خودتون داشته باشین(ترجیحا آبی تیره) تا دیالوگ های ناب از دستتون در نره. 
به علاوه داستان سرشار از اتفاقات غیر قابل پیش بینی بود و در هر لحظه اتفاق جدیدی می‌افتاد. 
شخصیت‌های جالب، جذاب و دوست داشتنی و عاشقانه‌ای آروم باعث میشد که با داستان بیشتر پیوند بخورم. 
داستان شمارو به دنیای دیگه‌ای پرت می‌کنه و از زمان فاصله میگیرین. 
من دوستش داشتم و خوندنش رو به همه‌ی دخترا پیشنهاد میکنم💙🩷
      

3

Zeinab

Zeinab

1402/12/17

        رمان فوق العاده زیبایی بود. هرچقدر از زیباییش بگم، کم گفتم!
در این اثر، میشه گفت شخصیت پردازی حرف اول رو می‌زد. و چقدر جین آستین در این کار چیره دسته! آنچنان شخصیت ها خوب پرداخته شده بودن که کاملا می‌شد درکشون کرد و باهاشون ارتباط گرفت. توصیف شخصیت ها با کلمات کوتاه و درستی مثل مغرور، محجوب، خوش‌صحبت و... صورت گرفته بود که هم کاملا مقصود رو می‌رسوند و هم از توضیحات اضافی جلوگیری ‌میکرد.
حتی توصیف حالات شخصیت ها در موقعیت‌های مختلف هم به همین صورت بود.
صحنه پردازی ها کاملا قابل تصور بود که علاوه بر قدرت قلم نویسنده، ترجمه‌ی فوق‌العاده‌ی عبیدی اشتیانی هم مزید بر علت بود.
توصیف مکان، وسایل و... شمارو کاملا به قرن نوزدهم می‌بره! 
سیر داستان از دامنه شروع می‌شه و در فصل های بعد شما رو به قله می‌رسونه و در نهایت انگار با چتر از قله پایین می‌پرید چون به سرعت همون اتفاق هایی می‌افته که براتون جالبه!
خوندن این کتاب یک تیر و چند نشونه! علاوه بر لذتی که خواهید برد؛ با آداب و رسوم قدیم کشورهای اروپایی(داستان در انگلیس اتفاق می‌افته) آشنا می‌شید، و با توجه به شخصیتتون چیزهای زیادی یاد می‌گیرید.
به‌طور کلی آسین سعی داره در این داستان شمارو از پیش‌داوری، غرور بی‌دلیل و پایبندی افراطی به رسومات اشتباه، باز داره.
خوندن داستان رو به همه، علی الخصوص دوست داران آثار درام یا کلاسیک(یا مثل این کتاب، ترکیبش)، و کسانی که به نویسنده شدن فکر می‌کنند توصیه می‌کنم(چون چیزهای زیادی برای یاد گرفتن شما در اون هست).

      

1

Zeinab

Zeinab

1402/11/14

        حدود نیم ساعت پیش  خوندن این کتاب رو به پایان رسوندم. درحالی که یک لبخند عمیق به لب داشتم... نه صرفا بخاطر اینکه خیلی از کتاب راضی بوده باشم، اتفاقا برعکس، بخاطر اینکه با وجود ناراضی بودنم از شروع کتاب، پایان  جذابی برای من داشت.
نمیدونم تا به حال شده کتابی رو بخونین و احساس کنین چقدر خوندن این کتاب توی شرایط کنونی‌تون لارم بود؟ به‌نظرم کتابخانه‌ی نیمه شب میتونه از اون کتابها باشه... مخصوصا برای نوجوونایی مثل خودم که خیلی اوقات سردرگمن بین انتخاب هاشون و دائم بفکر اینکه کاش تصمیم بهتری می‌گرفتم و یا اگر فلان تصمیم رو گرفته بودم الان جایگاه بهتری داشتم!
مضمون کلی کتاب نسبتا خوب بود. هدفدار نوشته شده بود و مخاطب از ابتدا متوجه این میشه. اما مضمون های جزئی مثل عادی نشون دادن  همجنسبازی به کرات و زیادی بودن. استفاده زیاد از الکل و توصیف لذتی خوش از اون، اصلا جالب نبود، و یه جاهایی باعث می‌شد بگم: باز دوباره!
نویسنده در تصویر سازی جهان های متفاوت از سطح بالایی برخوردار بود و حس‌وحال متفاوت هر جهان رو خیلی خوب به من منتقل کرد.
ابتدای کتاب خیلی حوصله سر بر بود. اول بخاطر اینکه این کتاب ترجمه شده‌ست، و بعد هم بخاطر یکنواختی داستان و تکرار یک موقعیت: زندگی در زندگی های گوناگون و برگشت دوباره به کتابخانه...  و من میتونم‌بگم یک سوم اخر کتابه که به این کتاب ارزش خوندن میده، البته اگر یه سری دیالوگ های خوب  دو سوم اول رو نادیده بگیریم.
بطور کلی کتاب، کتاب خوب و ترجمه، ترجمه‌ی خوبی بود. اما هیچوقت نمیتونم بگم این بهترین کتابیه که خوندم...
شاید در ژانر خودش و از لحاظ مضمونی از بهترین ها باشه اما اونقدر که تعریفش رو شنیده بودم، عالی نبود و این سطح از تعریف و تمجیدی که بین مردم هست، از نظر من اغراق آمیزه...!
به هرحال اگر نیاز به خوندن کتابی دارید که به شما ارزش زندگی کردن و زنده بودن رو یاد آور بشه، این کتاب کتاب مناسبیه.
      

3

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.