نورالله قلی زاده

نورالله قلی زاده

@Noorollah313

14 دنبال شده

21 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        این کتاب نوشته مظفر سالاری و با موضوع یک داستان تاریخی و واقعی می‌باشد. داستان از اینجا شروع می‌شود که مردی ادویه فروش و زِیدی مذهب که در بازار بغداد دکانی دارد روزی می‌بیند که ماموران حکومت عباسی، شخصی را به قفسی انداخته‌اند و او را به سوی زندان بغداد می‌برند. وقتی از اطرافیان در مورد آن شخص می‌پرسد متوجه می‌شود که او به جرم ادعای پیامبری دستگیر شده است. راستی یادم رفت که بگویم نام آن مرد ادویه فروش علی بن خالد است. علی بن خالد فرد کنجکاوی بود و از آنجا که در بین درباریان، دوستان و آشنایانی داشت، به زندان می‌رود تا از ماجرای آن مرد سر در بیاورد. اسم شخص زندانی ابراهیم بود. وقتی علی بن خالد در مورد ادعای پیامبری از ابراهیم می‌پرسد متوجه می‌شود که این یک تهمت است. ابراهیم داستان پرفراز و نشیب خود را تعریف می‌کند. داستانی که از یک عشق شروع می‌شود و به اینجا می‌رسد که روزی امام جواد علیه السلام به دنبال ابراهیم می‌آید و در مدت ۵ روز او را به سفر عتبات عالیات و سفر واجب حج می‌برد. همین ادعا موجب دستگیری وی می‌شود در پایان نیز ابراهیم توسط خود امام و به همان شیوه آزاد می‌شود و این قضیه باعث شیعه شدن علی بن خالد نیز می‌شود. 
یکی از نکات این کتاب معرفی و تحلیل شخصیت‌های تاریخی مانند ابن ابی داوود (قاضی دربار)، ابن زیات (وزیر دربار عباسی)، و از همه مهمتر ابن سکیت  (از یاران و شیعیان عالِم و باوفای امام جواد و امام هادی علیه السلام) می‌باشد که این کتاب را برای مخاطبان خود مفید و سودمند می‌کند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        ما برای چی دور هم جمع میشیم؟
اکثر این جمع ها یا از روی عادته یا تقلیده 
اولین چیزی که باید در جمع ها مدنظر داشته باشیم نیاز افراد هست. این که تک تک افراد چه کمبود هایی دارند که در این جمع باید اشباع بشه؟
مثلاً یکی باید از لحاظ عاطفی مورد توجه قرار بگیره یکی از لحاظ فکری یکی از لحاظ مالی و...
مسئله ی بعد اینه که این نیاز ها به چه روشی و از چه طریقی باید برآورده بشه. یک نفر با محبت به حرکت درمیاد یک نفر با تشر و یک نفر با صحبت.
و در آخر باید دید آیا این جمع اون حاصل جمع دلخواه رو داره یا نه؟
یک سری نکات هم هست که افرادی که میخوان در این جمع ها رشد کنند و در صراط حرکت کنند باید رعایت بکنند و باید یک سری از ویژگی ها رو از خودشون دور کنند
مثل توقع داشتن، انتظار از دیگران، برون فکنی(تبرئه کردن خودمون از تقصیرات) و شتاب که این آخری از همه مهم تره. مرحوم صفایی درمورد این ویژگی آخر یک مثال قشنگی میزنه. اینکه ما اغلب شبیه اون چوپانی هستیم که با یک دست به گوسفند غذا میده و با یک دست دیگه دنبه گوسفند رو اندازه میگیره که ببینه با این غذا به دنبه اضافه شده یا نه!

خلاصه که باید مواظب حاصل جمع هامون باشیم. 
چون که این جمع ها از اون هایی هست که ماشین حساب هم به راحتی از پسش بر نمیاد!

اللهم اجمعنا علی کلمة التقوا انک احق بها و اهلها
      

3

5

        یه چیزی بین ما جا افتاده و به نظرم بعضی وقتا برداشت بد از این جمله ی معروف میشه
اینکه میگیم اسلام باعث شد ارج و قرب و مقام زن بالا بره.
این حرف درسته ولی ما فکر می کنیم زن ها هیچ استعداد و ویژگی خوبی نداشتند و اسلام این ویژگی ها و ظرفیت ها رو در اونها ایجاد کرده. خیر!
اصلش اینه که اسلام با پرورش استعدادهای خانم ها و شناساندن اونها به وسیله ی مصداق های متعدد از صدر اسلام تا الآن، به انسان ها نشون داد که زن ها چه ظرفیت های بالایی دارند و حتی خیلی از اوقات از مردان خیلی خیلی بیشتر اوج می گیرن.

یکی از مصداق های بارز این زن های قهرمان و والا مقام، شهید زینب کمایی هست.
دختر نوجوانی که در ۱۴ سالگی به دست منافقین و با چادر خاکی خودش خفه شد و به مقام بزرگ شهادت رسید.
چیزهایی که از این شهید عزیز خواندم خیلی روی من تاثیر گذاشت.
چطور یک دختربچه ی یازده،دوازده ساله اینقدر می‌تونه بزرگ باشه؟!
خوندن کتاب های شهید مطهری و دکتر شریعتی در سن کم،
 کلاس های اخلاق، عقیدتی،سیاسی، قرآن و...
فهم عمیق از آیات قرآن و نهج‌البلاغه و ادعیه و...
جملات نابی که گویا به دست یک زاهد سالخورده نوشته شده
به کار بردن اشعار عارفانه در یادداشت ها و نامه و وصیت نامه و...
خواندن نماز شب ،غفیله، نافله ها و نمازهای دیگه به صورت منظم
روزه گرفتن در دو روز هفته برای خودسازی
لباس های ساده پوشیدن، غذاهای ساده و کم خوردن و...
دغدغه مند بودن برای انقلاب و کارهای فرهنگی عمیق در سطح شهر، ارتباط با مساجد، مراکز فرهنگی و رابطه ی نزدیک با امام جمعه ی شهر و از همه مهم تر داشتن یک دفترچه ی محاسبه ی نفس به صورت روزانه.
آدم واقعاً حسرت می خوره. خیلی از خودم خجالت کشیدم. هی...
خصوصاً این جمله که آخرها روی دفترهای خودش می نوشت اشک آدم رو در میاره:
خانه خود را ساختم.اینجا جای من نیست. باید بروم،باید بروم...
      

10

        این کتاب یکی از آثار زیبا و بی‌نظیر دیگر مرحوم سعید تشکری هست. به شخصه با آثار ایشون خیلی لذت می‌برم ن وقتی کتاب‌های ایشون رو می‌خونم برای اون لحظات واقعاً غرق در داستان می‌شم و ذهنم از هر چیز دیگه‌ای آزاد می‌شه. خدا رحمتشون کنه. 
داستان کتاب با محوریت الماس گرانبهایی است که سال‌ها پیش به بقعه مطهر آقا امام رضا علیه السلام اهدا شده است و چندین بار نیز به غارت رفته و بازگشته است. این بار در دوره صفویه و حکومت شاه عباس اول این اتفاق صورت می‌گیرد و خیلی سر و صدا می‌کند. زیرا شاه عباس سربازان و خدام بسیاری برای حرم ایشان گماشته بود. بنابراین پیدا کردن این الماس خیلی برای شاه عباس حیاتی بود. اما هرچه کردند اثری از دزد و الماس پیدا نشد که نشد. بنابراین شاه عباس سپهسالار خود، یعنی اللّٰه وِردی خان گرجی را مامور این کار کرد. در بین داستان به خدام حرم امام رضا نیز پرداخته می‌شود. در کل حال و هوای کتاب شبیه به «غریبِ قریب» اثر معروف سعید تشکری است و گویی مربوط به فصل دوره صفویه آن کتاب می‌باشد.
      

0

        داستان این کتاب در مورد ایام خردسالی پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) می‌باشد. ایامی که ایشان نزد دایه ی خود، بانو حلیمه و در قبیله بنی سعد زندگی می‌کردند. در یکی از آن روزها سه کاهن یهودی به قبیله آنها می‌آیند و دنبال پسر بچه‌ای با نشانه‌های خاصی می‌گردند. آن سه نفر لباس‌های مجلل و زیبا به تن داشتند و مردم قبیله که از این زیبایی‌ها به شگفت آمده بودند به آنها اجازه گشتن در خیمه‌ها را می‌دادند و دنبال آنها می‌رفتند؛ زیرا مجذوب آنها شده بودند و البته می‌خواستند که از کارشان سر در بیاورند. تا اینکه نوبت به خیمه حارث و حلیمه می‌رسد و آن فرزند را شناسایی می‌کنند کاهنان در ابتدا سعی می‌کنند با جواهر و زیورآلات و سنگ‌های قیمتی و پارچه‌ها و عطرهای خوشبو حارث را قانع کنند که بچه را به آنها بدهد. در اینجای داستان اتفاقاتی می‌افتد که بعد از چند روز که حلیمه مطمئن شد آنها قصد آسیب رساندن به جان فرزند را دارند بانه و به تنهایی و با یک الاغ بچه را به مکه باز می‌گرداند. 
در کل می‌توان گفت این کتاب جذابیت خاصی در نوع نگارش و نویسندگی و داستان پردازی ندارد. اما برای کسانی که دوست دارند در مورد زندگی پیامبر (ص ) با دایه ی ایشان یعنی بانو حلیمه اطلاعات بیشتری را به دست بیاورند، می‌تواند مفید باشد.
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.