گُمان مَبَر که به پایان رسید کارِ مُغان
هزار بادهی ناخورده در رَگِ تاک است!
سکانس محبوب:بعد از بمباران همزمان محل کار و منزل شهید،بر خرابیها روی مبلی بنشیند تا همه ببینند او زنده است بعد به نشست خبری برود و دیالوگ خود را بگوید:حالا این جلسه ما ده دقیقه دیگه تموم میشه،و ما الان داریم به صورت زنده صحبت میکنیم،و اونا(صهیونیستها)الان صدای ما رو میشنون،و ده دقیقه یا بیشتر طول میکشه تا آماده بشم،و بعدش بیست یا نیم ساعت پیاده خواهم رفت، یعنی ما درمورد پنجاه،شصت دقیقه صحبت میکنیم یعنی ۳۶۰۰ ثانیه(در این مدت)آنها توانایی تصمیمگیری را دارند و توانایی آماده کردن جنگنده و فرستادن اون رو دارند، و من عین خیالم هم نیست.
مَردان، نَفَس به یادِ دَمِ تیغ میزنند...
سکانس آخر:شهید با چفیه بر گردن و صورت،حمایل خشابهای پر بر دوش،تفنگی که با چسب برق بسته و محکم شده،کتاب دعا،تسبیح،بسته دستمال کاغذی،عطر،پول،چراغقوه،چسب برق در جیب،بر روی مبلی در وسط میدان نبرد آخرین مبارزه خود را انجام میدهد...
این کتاب را بخشی از مبارزهی شهید باید دانست،آنجایی که گفتند:ما تصمیم گرفتهایم که از ملت خودمان با تمام قدرتی که در اختیار داریم دفاع کنیم.قدرت او در زندان کلمات بودند.
شوک و القرنفل یا همان خار و میخک
شوک به معنای خار، که به سرنیزه سربازان و اسلحه الشوکه گفته میشود.پس خار را میتوان نماد نیروهای صهیونیستی دانست.
القرنفل به معنای میخک که نماد عشق و محبت است و مادر و سرزمین است،معادل یونانی آن دیانتوس است که به معنی گل خدایان یا گل الهی،که قداست آن سرزمین را نشان میدهد.
شهید در انتخاب اسم رندی کرده،محتوا را هم خودتان بخوانید تا آنچه درباره فلسطین تا کنون شنیده/نشنیده یا دیده/ندیدهاید را حس کنید(جزئیاتی که هیچ کس جز یک مبارز نمیتوانست به این خوبی بگوید).
نقدها را هم بقیه وارد کنند.
۲۴ مرداد،اربعین به وقت کربلا،۱۴۰۴