معرفی کتاب افسانه باران اثر نادر ابراهیمی

افسانه باران

افسانه باران

3.5
23 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

43

خواهم خواند

9

شابک
9789640024003
تعداد صفحات
122
تاریخ انتشار
1403/1/1

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        دیگر گذشت مهران، دیگر گذشت . چه خاصیت دارد که من تو را به یاد دیگران بیندازم ؟  
یک سال، یک سال تمام، من در دستهای تو بودم و در تمام این سال تو هیچ چیز برای هیچکس مگر خودت نخواستی. تو-مهران- می توانستی برای محله ی کوچکت شادی طلب کنی که نکردی - وتو یکی از مردم محله خود بودی ... مهران ! تو دست کم ، در حد ممکن قناعت می توانستی بخواهی بچه های کوچک از میان خیابانها سلامت عبور کنند . این را هم نخواستی...
      

لیست‌های مرتبط به افسانه باران

یادداشت‌ها

          جایی نوشته بود:
"دوستی با بعضی آدم‌ها مثل نوشیدن چای کیسه‌ای‌ست.
هول هولکی و دم دستی برای رفع تکلیف .اما خستگی‌ات را رفع نمی‌کند.دل آدم را باز نمی‌کند. خاطره نمی‌شود.

دوستی با بعضی آدم‌ها مثل خوردن چای خارجی است.
پر از رنگ و بو.
این دوستی‌ها جان می‌دهند برای خاطره‌های دمِ دستی..
این چای خارجی را می‌ریزی در فنجان،می‌نشینی با شکلات فندقی می‌خوری و فکر می‌کنی خوشحال‌ترین آدم روی زمینی.
فقط نمی‌دانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت می‌شود رنگ قیر... سیاه ...

دوستی با بعضی آدم‌ها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است.
باید نرم دم بکشد.
باید انتظارش را بکشی.
باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی.
باید صبر کنی.
آرام آرام مقدماتش را فراهم کنی.
باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک.
خوب نگاهش کنی.
عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشی‌اش و زندگی کنی..."

کتاب‌های آقای نادر ابراهیمی برای من چایی‌ست که اگرچه دوست دارم همه را لاجرعه و تا انتها سربکشم،اما اکنون لذت آهسته،جرعه جرعه نوشیدن‌شان و زندگی کردن برایم بیشتر است.

پ.ن:از بین همه‌ی کتاب‌های آقای نادر ابراهیمی(حتی آن‌هایی که خیلی بیشتر از این کتاب دوست‌شان دارم)،یادداشت را لای این کتاب می‌گذارم که می‌دانم افراد کمتری آن را خواهند خواند.

۱۳ خرداد ۱۴۰۴
        

6