N_gh

N_gh

@N.Ghazanfari

41 دنبال شده

37 دنبال کننده

            زندگی با کتاب  ✨
          
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

N_gh

N_gh

1403/8/16

        من کتاب رو صوتی گوش دادم . 
از لحاظ متن به نظرم خوب بود و خسته کننده نبود . مخصوصا روایت گری عالی بود کسی که داشت کتاب رو می خوند خیلی عالی این کار رو انجام داد و واقعا برای من حوصله سر بر نمی شد . 
اما از محتوای کتاب بخوام بگم ، چند وقتی بود که درباره کره شمالی خیلی کنجکاو شده بودم . چند تا فیلم در این رابطه دیده بودم و همین طور کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ آقای امیرخانی به چشمم خورد . همه اینا باعث شد که من بخوام درباره این کشور و دولتش بیشتر بدونم . اول با این کتاب شروع کردم حس کردم واقعا جهت گیری داشت . رنج ها و سختی هایی که نویسنده کشیده بود رو کاملا باور کردم ولی راه نجات خودش رو اشتباه تشخیص داده بود . اینکه کره جنوبی یا آمریکا رو سرزمین موعود خودش میدونستم برام خیلی عجیب بود  !!
البته این هم به خاطر ناآگاهی این فرد بود یعنی به خیال خودش از ناآگاهی قبلیش تو کشورش نجات پیدا کرده بود ولی در واقع گرفتار ناآگاهی عمیق تری شده بود اونم قدرتمند بودن و دیکتاتور نبودن آمریکا بود ، که به نظرم این کشور هم به نوعی دیکتاتور هست اما با روش پیچیده تری که هر کسی متوجه نمیشه . 
خلاصه می‌خوام کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ رو شروع کنم و دیده های آقای امیرخانی رو نسبت به کره شمالی رو بدونم  . 
      

7

N_gh

N_gh

1403/7/28

        کتاب رو بعد از یک ماه تموم کردم . 
کتاب خوبی بود و پر از صحنه های جالب و یک هویی بود که یک دفعه ای بر خلاف ظاهر آرام متن مو بر تنت راست میکرد . این شگردش رو دوست داشتم . بعضی از کتاب ها کلی اون صحنه ی یک دفعه ای رو که می‌خوان تو داستان بیارن  و باعث تعجب خواننده بشه رو کش میدن و از جذابیت اون و یک دفعه ای بودنش کم میکنن ولی این کتاب اصلا این طوری نبود . 
یکی دیگه از نکات مثبتش بحث از روان شناسی و فلسفه در قالب داستان و رمان بود که خیلی مطالعه تو این حوزه ها رو جذاب تر می‌کنه . 
اینم یکی از نکات کتاب بود که می‌گفت انسان ها نباید تفکرات عامی رو دنبال کنند و نباید سعی کنند دنباله رو دیگران باشن بدون ذره ای فکر . باید خودشون آگاهانه راهشون رو انتخاب کنن . 
ولی از نکات منفی بخوام بگم پر بود از مبانی فلسفه غرب بحث  خدا انکاری که خیلی زیاد توش بود و آخرش هم همین دیدگاه تایید شد و بحث های دیگه ای که اگه با فلسفه غرب آشنا باشین کاملا متوجهش میشین . به نظرم نباید بدون مبانی سراغ این تفکرات و کتاب ها رفت  . ممکنه بدون آگاهی و انتخاب این تفکرات رو باور کنیم .
خیلی سعی کردم که رابطه عنوان کتاب یعنی جزء از کل رو با کتاب متوجه بشم . و یک جایی از داستان فهمیدیم که می‌گفت همه ما آدما ها یک جزئی از یک کل بزرگتر به نام بشریت هستیم . 
اول داستان در انزوا بودن تاکید میشد ولی آخر داستان کاملا انکار شد . و ارتباط با جامعه تایید شد . 
در کل کتاب رو واقعا پیشنهاد میکنم برای اینکه بیشتر با جوامع غربی آشنا بشیم و بتونیم با یک داستان جذاب و باحال مدتی زندگی کنیم . 
      

3

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

N_gh پسندید.

151

N_gh پسندید.
کتاب های این آدم می تواند حس هایی را در آدم بیدار کند که آن قدر عمری است چیزی یا کسی در تو بیدارشان نکرده که فراموش کرده ای چی هستند و چه کار می کنند. مثل کشف شهری که قبلا هرگز پایت بهش نرسیده بود. مثل خوردن میوه ای که از حیاتش و طعمش خبر نداشته ای. مثل اولین باری که در زندگی ام انبه خوردم. و جهان انگارعوض شد. قضیه فقط این نیست که برلین دقیقا فیلسوف هست یا نیست یا لیبرال است یا نیست و کجا ایستاده است. قضیه این است که او چند تا کار بنیادین و حیات و مماتی برای آدم می کند. یادت می اندازد که می توانی فکر کنی. بهت یاد می دهد چه طور یک سازه، یک مسیر خلق و ترسیم می شود و مهمتر از آن چه طور تداوم پیدا می کند. یعنی تو با خواندن برلین فقط با یکی از متدهای نادر جهانِ تحلیلِ اندیشه آشنا نمی شوی. با برلین تو می توانی به یکی از نادرترین و کارآمدترین شیوه ها مشق نوشتن کنی. مشق تحقق اجراهایی غیرممکن از ایده هایی پیچیده و دشوار. خلاقیت و می توانم بگویم نبوغ او در این کارها گاهی ( مثل فصل هگل در همین کتاب) جوری است که می تواند آدرنالین آدم را قشنگ دست کاری کند. انگار در ترن هوایی نشسته ای. یا به استوا رفته ا ی. کتابهای برلین می تواند تو را دوباره به صرافت بیاندازد که هرچند ادعایش را می کنی و با خودت قدقد می کنی که از کتاب شفا پیدا کرده ای هرگز نکرده ای.
          کتاب های این آدم می تواند حس هایی را در آدم بیدار کند که آن قدر عمری است چیزی یا کسی در تو بیدارشان نکرده که فراموش کرده ای چی هستند و چه کار می کنند. مثل کشف شهری که قبلا هرگز پایت بهش نرسیده بود. مثل خوردن میوه ای که از حیاتش و طعمش خبر نداشته ای. مثل اولین باری که در زندگی ام انبه خوردم. و جهان انگارعوض شد. قضیه فقط این نیست که برلین دقیقا فیلسوف هست یا نیست یا لیبرال است یا نیست و کجا ایستاده است. قضیه این است که او چند تا کار بنیادین و حیات و مماتی برای آدم می کند. یادت می اندازد که می توانی فکر کنی. بهت یاد می دهد چه طور یک سازه، یک مسیر خلق و ترسیم می شود و مهمتر از آن چه طور تداوم پیدا می کند. یعنی تو با خواندن برلین فقط با یکی از متدهای نادر جهانِ تحلیلِ اندیشه آشنا نمی شوی. با برلین تو می توانی به یکی از نادرترین و کارآمدترین شیوه ها مشق نوشتن کنی. مشق تحقق اجراهایی غیرممکن از ایده هایی پیچیده و دشوار. خلاقیت و می توانم بگویم نبوغ او در این کارها گاهی ( مثل فصل هگل در همین کتاب) جوری است که می تواند آدرنالین آدم را قشنگ دست کاری کند. انگار در ترن هوایی نشسته ای. یا به استوا رفته ا ی. کتابهای برلین می تواند تو را دوباره به صرافت بیاندازد که هرچند ادعایش را می کنی و با خودت قدقد می کنی که از کتاب شفا پیدا کرده ای هرگز نکرده ای.
        

69

N_gh پسندید.

19

N_gh پسندید.
🕯کتاب اینطوری شروع میشه که یه روانشناس تصمیم میگیره با پولی که به دستش رسیده یه مرکز روانی باز کنه تا به آدمایی که افسرده هستن، کمک کنه.
یه دختره به اسم اوفلیا توی مرکز بستری میشه که داستان زندگی خانواده‌اش رو در قالب کتاب می‌نویسه.

🕯تمام داستان حول محور ادبیات، جنگ، ناامیدی و خاورمیانه میچرخه. ناکامی مساله‌ایه که تمام آدمای این منطقه باهاش آشنا هستن و همیشه دارن تلاش میکنن تا به چیزی که میخوان، برسن اما انگار این نفرین ابدی نمیذاره راحت زندگی کنن. فرقی نداره مرزهای سیاسی مارو از هم جدا کرده باشه یا نه، هممون قربانی ایدئولوژی‌ها شدیم، مرگ و از دست دادن رو تجربه کردیم.

🦋مردها و زن‌هایی خاورمیانه همشون در طی چند قرن دارن تلاش میکنن تا فرهنگ و هویت جمعیشون رو حفظ کنن. توی این داستان، دعوا سر حفظ کردن یه کتاب دستنویسه که همینجوری مخفیانه دست به دست شده.

🦋بیشتر از این نمیخوام درباره متن حرف بزنم که جذابیتش براتون باقی بمونه. من با این کتاب یه جاهایی حیرت کردم، تپش قلب گرفتم، گریه کردم و افسوس خوردم. یه جایی هم توی زمان سفر کردم. بین خرابه‌های کاهگلی راه رفتم و طومارهای پوستی رو لمس کردم.

🦋اگر بخوام امتیاز بدم: ۴.۹۵ از ۵⭐️
ادبیات کرد همیشه خواننده رو غافلگیر میکنه. بهتون پیشنهاد میکنم بخونیدش.
          🕯کتاب اینطوری شروع میشه که یه روانشناس تصمیم میگیره با پولی که به دستش رسیده یه مرکز روانی باز کنه تا به آدمایی که افسرده هستن، کمک کنه.
یه دختره به اسم اوفلیا توی مرکز بستری میشه که داستان زندگی خانواده‌اش رو در قالب کتاب می‌نویسه.

🕯تمام داستان حول محور ادبیات، جنگ، ناامیدی و خاورمیانه میچرخه. ناکامی مساله‌ایه که تمام آدمای این منطقه باهاش آشنا هستن و همیشه دارن تلاش میکنن تا به چیزی که میخوان، برسن اما انگار این نفرین ابدی نمیذاره راحت زندگی کنن. فرقی نداره مرزهای سیاسی مارو از هم جدا کرده باشه یا نه، هممون قربانی ایدئولوژی‌ها شدیم، مرگ و از دست دادن رو تجربه کردیم.

🦋مردها و زن‌هایی خاورمیانه همشون در طی چند قرن دارن تلاش میکنن تا فرهنگ و هویت جمعیشون رو حفظ کنن. توی این داستان، دعوا سر حفظ کردن یه کتاب دستنویسه که همینجوری مخفیانه دست به دست شده.

🦋بیشتر از این نمیخوام درباره متن حرف بزنم که جذابیتش براتون باقی بمونه. من با این کتاب یه جاهایی حیرت کردم، تپش قلب گرفتم، گریه کردم و افسوس خوردم. یه جایی هم توی زمان سفر کردم. بین خرابه‌های کاهگلی راه رفتم و طومارهای پوستی رو لمس کردم.

🦋اگر بخوام امتیاز بدم: ۴.۹۵ از ۵⭐️
ادبیات کرد همیشه خواننده رو غافلگیر میکنه. بهتون پیشنهاد میکنم بخونیدش.
        

47

N_gh پسندید.

9

N_gh پسندید.

14

N_gh پسندید.
          جلسه با کلی حس و حال خوب به پایان رسید و ما را که میهمان جلسه به حساب می‌آمدیم راهنمایی کردند برای دیدن از کتابفروشی کوچک انتشارات. در میان بازدید بالاخره فرصتی که می‌خواستم دست داد و می‌توانستم برای هدیه کتابی بردارم .اما نه، فرصت مفت خوری یا مفت خوانی نبود فرصت این بود که به سمیه محمدی مدیر انتشارات بگویم خودتان کتابی را پیشنهاد بدهید.اطمینان داشتم به انتخابش. اطمینان داشتم حرفهای ناگفته در جلسه در کتابی که پیشنهاد می‌دهد ادامه پیدا خواهد کرد. اصلا اگر اینطوری تمام نمی‌شد یک جای کار می‌لنگید.
کتاب را گرفتم و به شرکت برگشتم. قبل از من بچه‌ها بازش کرده بودند. وقتی رسیدم بالا سر کتاب خانم جعفریان صفحه ای را باز کرد و داد به دستم."بخون".
"اگر انتخاب بین گزینه‌های وحشتناک و فاجعه آمیز را نمی‌پسندید، مدیر عامل نشوید"
جمله درست در زمان درست که هم خانم محمدی تشخیصش داد و هم خانم جعفریان.
من دائما در حال انتخاب بین وحشتناک و فاجعه آمیز بودم.
اولین گروهی که مخاطب کتابند بنیانگذارانی هستند که مدیرعامل کسب و کارشان هم شده‌اند.
گروه دوم کارکنانی هستند که در یک استارتاپ کار می‌کنند. بهتر می‌توانند مسائل را از دید مدیرعامل ببینند.
  در لا‌به لای کلی مطلب بیشترین نکته ای که برای من داشت این بود که فهمیدم تنها نیستم و فقط من نیستم که با این مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنم. و این قدرت مبارزه و ادامه دادن را بالا می‌برد.
در جریان مطالعه کتاب ارتباط با انتشارات دورادور برقرار بود و مطمئن شدم که خانم محمدی کالا نمی‌فروشد. با کتابهایی که چاپ می‌کند حرف می‌زند خودش کتابها را زندگی می‌کند.این هم برایم بسیار مفید بود.




        

65