فاطیما

فاطیما

@M.cape

4 دنبال شده

4 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        سفری پیچیده و برنامه ریزی شده با کشتی هوایی ،  برای یافتن جواب یک طلسم ؟
به نظر شروع خوبی برای نوشتن یه داستان دیگه درمورد زیبای خفته است !
با اینکه بعضی جاها از شدت رفتارها و حرفای تکراری حس " نکنه دارم کتاب قبلی رو میخونم ؟" بهتون دست میده ، ولی باید بگم این موضوع حتی ذره ای از دلنشین بودن کتاب کم نمی‌کنه و وقتی شروعش کنین تا صفحه آخر از جاتون پا نخواهید شد ! (#افعال‌جدید:))
شخصیت پردازی ها قوی تر از کتاب قبلی بودن ، ولی نمی‌شد نقش کتاب قبلی رو تو فضاسازی اون زمان نادیده گرفت ، این موضوع رو کسایی که دیوکوکی رو اول خوندن خیلی خوب درک می‌کنن ! تصور مکان های مختلف آسون بود و حتی می‌تونستی جزئیات ظریف رو هم تو ذهنت نگه داری ! این موضوع خیلی مهمه !
از همه جذاب تر برام رابطه ی کرو با سایر مسافرای کشتی بود ، که صد البته اسپویل نمی‌کنم ولی باید بگم عاشقش میشید !
( اصلا هم کراشم نیست اصلا 🙃 )
آری دیگر ! فکر کنم از این به بعد از نشر پیدایش بیشتر بخونم ...
امیدوارم شما هم از خوندن این دو جلدی خاص لذت برده باشین !

      

5

        بلیک کراوچ عزیز ؛
متشکرم که باعث شدی ترس از وجود دنیاهای موازی و ورژن های بسیار بسیار زیادی از خودم ، به لیست ترس هایم اضافه شود !
اولین کتابی بود که از آقای کراوچ بزرگوار😁 می‌خواندم و به شدت تحت تاثیر قلم قوی و داستان پیشرفته ای که با فیزیک کوانتم آمیخته شده بود قرار گرفتم ... خیلی دلنشین است که بتوانی اطلاعات بدردبخوری را از دل رمانی علمی تخیلی دربیاوری و به خاطر بسپری ، مثل همان گربه ی شرودینگر و آزمایش گیج کننده و در عین حال قابل فهمش...
بعد از خواندن کتاب چند ساعتی به فکر فرومی‌روید ؛ به اینکه واقعا هر انتخابی که می‌کنید چقدر در مسیر زندگیتان تاثیر می‌گذارد و تا چه حد آینده‌تان را دستخوش تغییر می‌کند. مثلا اگر تصمیم می‌گرفتید امروز به جای ۵ صبح ، ساعت ۱۰ صبح بیدار شوید چه چیزی تغییر می‌کرد ؟ ( برای منی که امروز استثنائا سحرخیز بودم پاداشی معادل تصحیح کردن شجره نامه ی خانواده ی جین ایر بود که جاهایی از روابط فامیلی اش را اشتباه فهمیده بودم :) ) 
یا به عقب تر برمی‌گردید . اگر تصمیم می‌گرفتید به جای تحصیل در رشته تجربی ، وارد رشته هنر شوید ، الان وضعتان چگونه بود ؟ یا اگر معلم کلاس ششمتان به عنوان تکلیف عید بهتان نمی‌گفت خاطره نویسی کنید ، آیا الان هم سررسیدهای رنگی ( ۹۸-۱۴۰۳) را داشتید ؟
در کتاب ماده تاریک هر انتخابی ، چه کوچک چه بزرگ ، ورژن های مختلفی از ما را شکل می‌دهد . و دانستن این موضوع باعث می‌شود از این به بعد کمی دقیق‌تر در زندگی و انتخاب هایی که باید انجام دهیم  تامل کنیم...
( بالاخص انتخاب رشته دانشگاه 🙃 )
آقای کراوچ ، به داستانتان امیدوارم کردید ! مطمئنم قرار است از این به بعد بیشتر از کتابهایتان بخوانم ! 
به امید دیدار ~◇~
      

2

1

        یکی از بهترین فانتزی های تاریکی که تا به حال باهاش مواجه شدم. داستان گورستانی که از پسربچه ای بی نام محافظت میکنه ، و ارواح زوجی که اورا به سرپرستی قبول می‌کنن . پسربچه توسط شورای ارواح گورستان، نوبادی نامیده میشه و به دستور بانوی خاکستری ( فرشته مرگ داستان ) قدرت های مردگان به او عطا میشه...
کتاب طی هشت فصل سعی براین داشت که سیر تکامل عقلی نوبادی رو نشون بده و به قدری ماهرانه این کار رو کرد که موقع خوندن هر فصل کاملا رفتارها و اخلاقیات نوبادی رو به عنوان یه بچه ۴ ، ۵ ، ۷ ، ۸ ، ۱۰ ، ۱۲ و ۱۴ ساله درک میکردی و هیچ چیز برات عجیب نبود. از طرفی نویسنده خیلی خوب تونست هاله ی مرموز دور کاراکتر " سایلس " رو حفظ کنه و اون رو تبدیل به یه شخصیت محبوب کنه.
موقع خوندن کتاب به صحنه سازی های فوق العاده ای طرف هستید و اگه اهل بازی های ویدیویی باشید ، احتمالا با خط داستانی احساس نزدیکی و آشنایی پیدا خواهید کرد ؛ چون کات سین ها و از این شاخه به اون شاخه پریدن ها و حتی تعداد اهدافی که باید تا پایان داستان به اونها برسیم ، بی نهایت وایب بازی های ویدیویی و موبایلی رو دارن.
جزو فانتزی هایی بود که صحنه های دلخراشی نداشت و بیشتر روی ارتباط بین ارواح و نوبادی تمرکز کرده بود و باعث خلق شدن لحظات دلنشینی برای ما شد.
امیدوارم شما هم از خوندنش لذت برده باشین ♡ 
      

1

        داستانی مهیج از اسطوره ای که جای در انیمه های میازاکی دارد.
در طی داستان ، اوتوری میوکو  با دردسر های زیادی ، از جمله گیر کردن در حلقه زمانی و قانع کردن خدایان عالی رتبه برای کمک به آینده ، نجات دهکده اش از نابودی و شکست اهریمن دورو یاگرا ، روبه‌رو می‌شود و همراه با دوستان جدیدی که در این راه پیدا می‌کند ، از جان و دل مایه می‌گذارد و تا ذره آخر توانش را خرج وظیفه ای سنگین ، که بی مهابا روی دوشش گزارده اند می‌کند: نجات دنیا
کتاب به من استقامت و جا نزدن در مسیر را آموخت . همچنین آموخت چطور می‌توانم دوست بهتر ، یا لااقل آدم بهتری برای اطرافیانم باشم. آموخت محدودیت ها برای شکسته شدن ساخته شده‌اند و مجبورم کرد از حالا به بعد هر حرفی را بی پایه و اساس قبول نکنم. از میوکو آموختم انسانیت بسیار مهمتر از قدرت های اهریمنی است که می‌شود با آنها شکست ناپذیر شد و خانواده مهمتر از آن است که رها کرده شود...
هزار قدم در دل شب ، یا هزار قدم در اعماق دریای ذهن ؟ هر دو می‌توانند روحتان را جلا بخشیده و فکرتان را نسبت به امور روزمره به طرز خوبی تغییر دهند.
میوکوی عزیز ، متشکرم که من را با ماجرایت همراه کردی ، به امید دیدار دوباره میان صفحات کتاب...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

فاطیما پسندید.
قصه‌های همیشگی؛ بازگشت ساحره

7

فاطیما پسندید.
قصه ها از کجا می آیند: فیلمنامه نویسی و زندگی

43

رویا فروشی دالرگات

1