یادداشت
1401/2/20
"در دستانت شیء قدرتمندی را گرفتهای. این شیء میتواند مسیر تاریخ را تغییر دهد. هنگامی که این شیء را در دست گرفتهای و دست به انتخاب میزنی، لحظاتی در زمان و اتفاقاتی سرنوشتساز را تحت تأثیر قرار میدهی که حتی ممکن است باعث مرگ نزدیکترین دوستانت شود." کارلا جابلونسکی در کتاب شاهزاده ایرانی 1 (شنهای زمان) با مخاطب سخن میگوید و بعد جایگاهش را معلوم میکند: همه شاهزادهها از تبار سلطنتی نیستند. تو یعنی همان شاهزادهی داستان را در خیابانهای نَسَف یافتند. هنگامی به آنجا رسیده بودی که یکی از نگهبانان پادشاه برای یکی از ولگردهای خیابانی- دوستت یوسف- خط و نشان میکشید. شاه شارامان صداقت، شجاعت و روحیهی تو را پسندید. پادشاه قدرت نهفته بسیاری در تو دید و تو را به فرزندی پذیرفت، به عنوان سومین و کوچکترین پسرش. وقتی پیشگفتار کتاب تمام میشود و مخاطب دقیقاً متوجه شده که کیست، هر لحظه در موقعیتی عجیب قرار میگیرد و مجبور به انتخاب میشود؛ انتخاب میان عاشق شدن یا کشتن یک سپاه یا ویران کردن یک شهر یا از دست دادن خنجر گرانبها. باید تکه تکه مسیر داستان را انتخاب کند و میان تمام 134 شماره انتخابها مرتب از این سر کتاب به آن سر کتاب برود و ناگهان با یکی از 20 پایان متفاوت کتاب مواجه شود. البته کار به همین جا ختم نمیشود. اگر به سراغ جلد دوم کتاب شاهزاده ایرانی (معبد نگهبانان) برود، در همان پیشگفتار توجیه میشود که این بار دارد نقش شاهدخت تهمینه را بازی میکند: تو، شاهدخت تهمینه باید از تار و پود زمان محافظت کنی، تو محافظ زمان هستی. وظیفه حفظ اسرار ساعت شنی زمان و خنجر اسرارآمیزش را بر دوش تو گذاشتهاند. با این همه میترسی، چون تمام باورهایت قرار است آزمایش شوند. و بعد پیوسته در انتخاب میان گفتن و پنهان کردن رازها، رفتن و برگشتن و ... میماند. هر دو جلد این کتاب شاهزاده ایرانی رمانهای نوجوانانهای هستند که کارلا جابلونسکی آنها را نوشته و حسین شهرابی ترجمه کرده است. این کتابها از پرفروشهای انتشارات افق هستند که فقط از 90 تا 94، شش بار تجدید چاپ شدند. به قلم حورا نژاد صداقت، همشهری جوان، شماره 525، 25 مهر 1394
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.