معرفی کتاب قصه‌های همیشگی؛ بازگشت ساحره اثر کریس کالفر مترجم آناهیتا شمس آوری

قصه‌های همیشگی؛ بازگشت ساحره

قصه‌های همیشگی؛ بازگشت ساحره

کریس کالفر و 3 نفر دیگر
4.6
84 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

242

خواهم خواند

32

شابک
9786008111696
تعداد صفحات
500
تاریخ انتشار
1399/11/18

توضیحات

        شاید فکرکنید سرزمین قصه ها جای خوش آب و هوایی است که قرار است توی آن کلی به شما خوش بگذرد. آن جا با همه ی آدم ها و شخصیت هایی که قصه شان را خوانده اید از نزدیک آشنا می شوید.ولی می دانید اگر توی این سرزمین گیر بیفتید ممکن است چه بلاهایی سرتان بیاید؟گیر افتادن در قلمرو ملکه اولی! این درست همان اتفاقی است که برای الکس و کانر بیلی می افتد. دوقلوها باید راهی پیدا کنند تا از دست ملکه خلاص شوند و به خانه برگردند. سرزمین قصه های این کتاب از کارتون های دیزنی رویایی تر است.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به قصه‌های همیشگی؛ بازگشت ساحره

نمایش همه
داستان دو شهرآبشار یختصویر دوریان گری

خدانگهدار، هزار و چهارصد و سه!

66 کتاب

خب... وقتشه ببینم چقدر خوندم امسال... پیتر پن و داستان دو شهر رو از انتشارات دیگری خوندم... (پیترپن قدیانی و داستان دو شهر‌ افق) و خب بهترین‌ها هم که ...🥲 نامِ باد و کوئوت عزیز😁، شاه‌دزد، سیپیو و رفقاش که دلم براشون تنگ می‌شه:)💔 آبشار یخ و سولویگ و همراهانش که تا ابد دوستشون خواهم داشت🥲، بازی تاج و تخت و دسیسه‌چینی‌ها، و استارک‌های دوست داشتنی، راب، جان ‌که در حقش ظلم شد، آریا و ادارد...😭💔 حتی دنریس... که البته باید بگم سریالش رو هم دیدم و تنها سریالی بود که کامل شد... و علیرغم اینکه خیلی‌ها با کتابش حال نکردن، جز بهترین‌ها بود برای من!🥲 ربکا و مندرلی که بخشی از قلبم میون اتاق‌های بسیار اون عمارت بزرگ مونده... سایه‌ی باد و گورستان کتاب های فراموش شده و خولین کاراکسی که سرگذشتش هنوز باعث می‌شه قلبم بگیره:) دنیل، بئاتریس، کتابفروشی سمپره و خیابان‌های بارسلون... نارنیا و دنیای جادویی‌ش و کمد ... و چهار خواهر و برادر و کایرپاراول! ... مهمان دراکولا و فضای گوتیک و زیبایی که داشت... بارتیمیوس؛ و شهر لندن و کیتی و ناتانیل که دلم همیشه براشون تنگ می‌شه و حس می‌کنم دوباره پیششون برمی‌گردم و داستان عجیبشون رو باز هم می‌خونم... قصه‌های همیشگی، دوقلوهای بیلی و قصه‌های پریانی که همیشه دوستشون خواهم داشت... و این دومین باری بود که می‌خوندمش و قطعا باز هم می‌خونمش... کانر و گلدی‌لاکس عزیزم🥲🥲 آخرین روز خانم بیکسبی و اون همه هیجان و استرس... و هابیت خوانی‌ش برای شاگردهاش... زیبا صدایم کن و زیبایی که دلش می‌خواست با پدرش خوشحال زندگی کنن... داستان دو شهر؛ و شخصیت‌های خاکستری‌ش... انتقام، سیدنی کارتن... نیکلاس نیکلبی و اون همه بدبختی‌ای که تحمل کرده و دلم براش کباب شد..🥲 و عقل و احساس، و جین آستینی که در پردازش شخصیت‌هاش کم نمی‌ذاره، الینور و ماریانی که هنوز پایان داستانشون برام عجیبه... مانولیتوی عزیزم و مامان عجیب غریب و دست به کتکش...😂 بچه‌های خانم پرگرین؛ و ماجراجویی‌هاشون، جیک، اما، میلارد، اینوک، و ... سیلماریلیون، و سرزمین میانه‌ای که تاریخچه‌ای شگفت‌آور داشت... ارباب‌حلقه‌ها، یاران حلقه و نوروز ۱۴۰۳ و زمستونش که باهاشون سفر کردم... سم و آراگورن عزیز... پیتر پن و رویاهای کودکی‌ ای که فراموش شدن... دوریان گری، مردی که زیبا بود؛ ولی نه از درون... و همه و همه‌ی این‌ها، سال ۱۴۰۳ من رو تشکیل دادن. از همه‌ی این شخصیت‌ها ممنونم که باعث شدن توی روزهای مزخرف هزار و چهارصد و سه دووم بیارم!... و آره خلاصه؛ کتاب‌های امسال عجیب و خاص بودن. و دلم برای این کتاب‌ها تنگ خواهد شد. و انشاءالله که سال ۱۴۰۴ به شدت بهتر خواهم خوند...🙂 راستی گفتم حدود پنجاه تا کتاب هم خریدم ؟😁😁

14

قصر آبیدختر مهتابکتاب کوچک هوگا: شاد زیستن دانمارکی

تابستون وسواسی؟!یا شایدم وسواس تابستونی...

6 کتاب

یه کوچولو با تاخیر و...کاملا دلی:) . نمیدونم چقدر راجب وسواس فکری_عملی(OCD) شنیدید...اما به احتمال زیاد قطعا دوست ندارید ازش میزبانی کنید. ایشون بنابردلایلی تصمیم گرفتن چندروزی رو مهمون بنده باشن..اونم کی!!تابستون. حالا بنده‌خدا مثل اینکه خیلی بهش خوش گذشت و هنوز که هنوزه مهمون ما هستن. تابستونی که قرار بود کمِ کم با ۱۴ ۱۵ تا کتاب بگذره،به لطف مهمون عزیزم کلا فقط تونستم ۶ تا کتاب بخونم.(با ارفاق) این ۶ کتاب فارغ از اینکه محتواشون چی بود و چندتا ستاره قصد دارم بهشون بدم،تا ابد تو ذهن و قلبم جا دارن..چرا؟چون تک تکشون آثاری از اشک،درموندگی،ناراحتی،امید،فشار و.‌.. رو تو خودشون دارن. وابسته به درگیری با این اختلال،در بی‌ربط ترین مواقع حتی...کلی باهاشون گریه کردم،خندیدم،حسرت خوردم،دعا کردم،فشار و درموندگی رو تجربه کردم و امید... دوست داشتم اینجا بذارمشون تا این تابستون پرچالش و عجیب..و صدالبته مهمون ناخونده‌م رو ثبت کنم.نمیدونم چرا ولی دوست ندارم هیچ‌وقت این تابستون رو فراموش کنم. وسط تموم تجربه‌های های آزاردهنده‌ای که داشتم..خاطراتی به شیرینی عسل برام به‌جا موند که..بابتشون فقط میتونم ممنون اون بالاسری باشم که هوامو داشت. و درنهایت میخواستم بگم که حقیقتا مهمون همیشه حبیب خدا نیست..و مطمئنا قرار نیست همیشه از حضورشون دلشاد بشیم. مواظب این مهمونای ناخونده باشین.‌..یک‌کوچولو بیشتر مراقب خودتون باشین و به ذهن و روحتون در کنار جسم،اهمیت بدید. تابستون ۱۴۰۳...

4

پست‌های مرتبط به قصه‌های همیشگی؛ بازگشت ساحره

یادداشت‌ها

بسم الله ا
          بسم الله الرحمن الرحیم 

خب این هم آخرین کتابی که در تابستون خوندم :)
من کتاب طلسم آرزو(جلد اول مجموعه ی قصه های همیشگی ) رو از نمایشگاه مجازی کتاب گرفتم . وقتی بسته ی کتابهایی که از پرتقال خریده بودم رسید، طلسم آرزو رو دیدم و اصلا یادم نبود این رو هم خریده بودم 😂🤦🏻‍♀️
توی همون سال خوندمش . یادمه پشت در اتاقم نشسته بودم و همینطوری برداشتمش و خوندم ‌. صفحات زیادی رو نخوندم ولی تا معرفی الکس و کانر جلو رفته بودم . اون موقع خیلی ازش خوشم اومد . جلد دوم و سوم و پنجم ( البته با فاصله ی زمانی زیاد)رو هم از یه کتابفروشی گرفتم و جلد چهارم رو از یه کتابفروشی دیگه . جلد ششم رو از دیجی کالا گرفتم . یادمه که دیجی کالا تخفیف زده بود روی کتاب هاش من هم داشتم همین طوری کتابهاش رو نگاه میکردم اگه چیز خوبی دیدم بگیرم. که دیدم جلد ششم اومده و ذوق کردم و خریدمش .
حدود بین سنین ۱۰ تا ۱۱ سالگی خوندمشون. 
امسال خیلی بهش فکر کرده بودم که از اول بخونمشون، و یه روز تو بهخوان دیدم که یه باشگاه به اسم گپ هست که اعضای باشگاه مشغول خوندن جلد دوم مجموعه هستن ‌. من یکم تردید داشتم چون جلد اول تموم شده بود ولی خب عضو باشگاه شدم و شروع کردم به خوندن بازگشت ساحره برای بار دوم . حقیقتش اول هاش خیلی ناراحت بودم که چرا زودتر عضو باشگاه نشدم و اینکه یه حس ناراحتی ای از اینکه بعد چند سال یهو جلد دوم یه مجموعه رو که تقریبا هیچی ازش یادم نیست برداشتم بخونم داشتم . ولی خب از اونجایی که قلم کریس کالفر خیلی روان و خوبه، با داستان ارتباط برقرار کردم و خب دیگه از خوندنش ناراحت نبودم .
اگه بخوام حسم رو نسبت به خوندنش توصیف بکنم، باید بگم مثل دیدار یه دوست قدیمی بود. یه دوست که متعلق به دوران ابتداییت باشه . وقتی می‌بینیش و باهاش معاشرت می‌کنی، یه ایرادهایی ازش به چشمت میاد که قبل اون هیچ وقت ندیده بودیشون یا متوجهشون نبودی . یا فکر می‌کنی که خب دیگه اون دوست برای تو مثل قبل نمیشه، تو خیلی بزرگ و همچنین عوض شدی و دیگه رابطه تون مثل گذشته نیست . شاید بهتر شده باشه، شاید هم بدتر! وقتی می‌بینیش خاطراتی به ذهنت می‌رسه که باعث تعجبت میشه و ناراحت میشی چون دیگه قرار نیست اون خاطرات تکرار بشن . اما شاید بتونی همه ی این افکار منفی رو کنار بذاری و برای چند ساعت تبدیل به همون دوست های قدیمی و شاد بشید!
این کتاب برای من اینطوری بود . یه سری ایراداتی داشت که وقتی سنم کمتر بود و خوندمش به چشمم نیومده بود . مثلا من انتظار داشتم کلی ماجراجویی و گره ی غیر قابل حل شدن پیش روی شخصیت ها باشه ولی خب همه ی گره های داستان تقریبا راحت حل می‌شد . یا از نظرم ازمیا خیلی زیاده گویی میکرد.
 من جدیدا هر کتابی که می‌خونم سعی میکنم برای خودم نقدش کنم؛ ببینم مشکلاتش چی بود و سعی میکنم توی یادداشت هام همه ی مواردی که به چشمم اومده رو بگم . ولی زمانی که برای بار اول خوندمش فقط برای این بود که ازش لذت ببرم و خب از اونجایی که اون زمان سن کمی داشتم از شخصیت پردازی و صحنه پردازی و ... زیاد سر در نمی آوردم. ولی خب خوندنش در حال حاضر همراه با کمی ناراحتی به خاطر کم بودن پیچش های داستان و ... بود .
اما خب وقتی که تونستم کمی بیشتر در داستان غرق بشم، من و کتاب مثل دوستان قدیمی شدیم و ناراحتی های زمان حال کمتر به چشمم اومد. 
بگذریم،
از نکات مثبت باید بگم که صحنه پردازی و شخصیت پردازی ش واقعا خوب بود . داستان متن روان و ساده ای داره . به راحتی باهاش ارتباط برقرار میکنید. شخصیت های مورد علاقه م ؟ کانر و گلدی لاکس. اولین باری که یه دزد رو تحسین کردم زمانی بود که این کتاب رو خوندم!حقیقتش گلدی لاکس من رو یاد ایگریت توی سریال game of thrones می‌انداخت😂🤦🏻‍♀️( از عادت هامه که شخصیت هایی که هیچ ربطی به هم ندارن رو بهم ربط بدم) از اونجا که هم جز یه دسته از مردم بودن که هیچکس بهشون علاقه ای نداشت، معشوقه هاشون آدم های فراری بودن، مبارزهای خوبی بودن و مهم تر از همه توی دنیاهای خیالی و غیر قابل تصوری زندگی میکردن . 
کانر رو هم دوست دارم چون ؟ چون که از الکس خیلی باحال تر بود و از پری بودن خوشش نمی‌اومد . مهم تر از همه یه نویسنده بود، و اینکه توی مدرسه معمولا دست کمش میگرفتن .
از پری ها هم به شدت متنفر بودم . یکی از دلایلی که الکس رو به اندازه ی کانر دوست ندارم علاقه ش به پری هاست . به نظرم زیادی لوس بودن .
جادو و جنبل در داستان هم یکم بی قاعده بود و با یه چوبدستی همه ی مشکلات حل می‌شد ... البته خب مراحل ساخت چوبدستی رو نباید نادیده گرفت😂
از لحاظ رده ی سنی هم ... ببینید اگه دچار حالت کاهش سرعت در خواندن یا همون ریدینگ اسلامپ شدید خیلی کتاب خوبیه چون که داستان واقعا پر کششی داره . اما اگه از ژانر فانتزی متنفرید اصلا سمتش نرید. بهترین سن برای خوندنش بین ۸ تا ۱۱ سال هست، یا اگر کتاب خون نیستید حتی تا ۱۳ سال هم کتاب خوبیه . حتی امکان داره با خوندنش کتابخون بشید اگر توی این سنین بخونید .
اگر سنتون بالاتر باشه و فرد کتابخوانی باشید احتمالا چندان جذاب نباشه ولی اگر به داستان های پریان علاقه دارید، در هر سنی این کتاب براتون جذابه. این داستان کل شخصیت های داستان های پریان رو توی یه کتاب جمع می‌کنه و این شخصیت ها توی کل شش جلد دارن با هم سر و کله میزنن و میرن ماجراجویی!
خلاصه که، از نظر من ارزش خوندن رو داره اگر ژانر فانتزی دوست دارید و دنبال یک کتاب راحت خوان هستید . قیمتش واقعا گرون شده . تنها نشر معتبری که این کتاب رو چاپ کرده نشر پرتقاله و انتشارات های دیگه همه نامعتبرن. چاپ پرتقال هم قیمتش چندان به صرفه نیست و حتما راجع به کتاب تحقیق کنید قبل خرید چون کتابی نیست که همه پسند باشه . و اگر از دوستان و آشنایان قرض بگیرید بهتره چون اونطوری با خوندن جلد اول میفهمید به داستان علاقه دارید یا نه و راجع به خرید کل مجموعه راحت تر تصمیم می‌گیرید. 
        

11