حلماسادات نیکبخت

حلماسادات نیکبخت

@Hel128

5 دنبال شده

7 دنبال کننده

            کسی که رمان کلاسیک و فانتزی دوست داره 🎀
          

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

فعالیت‌ها

این منم هلن کلر

5

وقت چای در اطراف جهان
          وقت چای در اطراف جهان واقعا قشنگ بود
بنظرم همچین کتاب هایی باید بیشتر نوشته بشه که فرهنگ کشور های مختلف رو نشون بده
این کتاب رو خواهر کوچیکترم خریده بود و من تصمیم گرفتم یه نگاهی بهش بندازم 
وسطاش رو که باز کردم تصمیم گرفتم از اولش بخونم چون بامزه بود
شاید تعداد صفحه هاش کم باشه یا یکم بچگونه بنظر بیاد، ولی بنظرم اینکه ما با فرهنگ های دیگه، یا حتی اسم و روش درست کردن چای هاشون آشنا بشیم خیلی عالی و جالبه . 
این کتاب برای من این پیام رو داشت که:مهم نیست کجای جهان زندگی میکنیم و چای هامون فرق داره،هممون انسانیم . 
شاید برای کس دیگه ای همچین پیامی رو نداشته باشه ولی برای من داشت. 
دیدگاه من این بود که به همچین پیامی رسیدم : چای ها فرق دارن ولی فرق بودن بین چای کشور های مختلف چیز مسخره ای برای تبعیض نیست؟ خب معلومه که هست برای همین کسی برای همچین چیز مسخره ای تبعیض قائل نمیشه. ولی رنگ پوست و نژاد چی؟ اینم مسخره نیست؟ پس چرا ما تبعیض قائل میشیم بینشون؟ حتی اون ها هم چای دارن! رنگ پوست باعث شده اینهمه تبعیض باشه؟ 

        

39

ماهی روی درخت
          ذوق خواندنش را داشتم.
 آنقدر که نگرانی تکالیف عقب افتاده قادر به منصرف کردنم از خواندنش نبود. به محض برگشتن از مدرسه کوله‌ام را پرت کردم کنج اتاقم و ننشسته شروع به خواندنش کردم. چشمانم با سرعتی سرسام آور از روی کلمات میگذشتند و هر چند دقیقه یکبار، دستانم از ورق زدن خسته میشدند. بین موج‌های احساسات شخصیت ها غرق میشدم و چیزی نمیگذاشت حتی برای لحظه ای سرم را از روی کتاب بلند کنم. از وقفه های اجباری بین خواندنش بیزار بودم. هر جا وقت میکردم در حد یک خط هم که شده میخواندمش و خسته نمیشدم. صفحه آخر را که ورق زدم، بیشتر از خوشحال، گیج بودم. نمیفهمیدم و نمیفهمم چرا آنقدر آرامم میکردم. ولی این گیجی را دوست دارم.

ماهی روی درخت، داستان اَلی نیکرسون کلاس ششمی‌ است. دختر ده، دوازده ساله‌ای که نمیتواند بخواند و بنویسد. این را از همه پنهان میکند. تنهاست و اکثر روزش را در دفتر مدیر میگذراند. نه هم‌کلاسی هایش دوستش دارند، نه معلم ها و نه خودش. در زاویه دید دیگری، زندگی آرام و به نسبت کسل کننده‌ای دارد ولی به گمانم زندگی از هر زاویه دیدی متفاوت است. احساس میکند جذر و مد مداوم زندگی خفه‌اش کرده و دیگر تحملش را ندارد. در همان حال و حالت خفگی، در باز میشود و معلم جدیدش، آقای دنیِلز وارد کلاس میشود و در هر کس متوجه چیزهایی میشود که اغلب افراد نمیبینند.
آنجایی قدرت نویسنده را فهمیدم که هرچه میگشتم نقطه اشتراکی با اَلی پیدا نمیکردم ولی با تمام وجودم با او همزاد پنداری میکردم. حتی چند لحظه‌ای آرزو کردم من‌هم خواندن و نوشتن برایم عذاب بود اما در زندگی‌ام یک آقای دنیِلز داشتم. بعضی فصل ها دلم میخواست از بین صفحات کتاب میگذشتم و اَلی را محکم بغل میکردم و میگفتم:« تو فوق‌العاده‌ای اَلی. فوق‌العاده تر از هر واژه و کلمه.»
خواندن این کتاب را به هر کس بپرسد پیشنهاد میکنم. برای خواندنش نباید حتما کلاس ششمی باشی و خواندن و نوشتن سختت باشد.
        

13

ماهی روی درخت
          ذوق خواندنش را داشتم.
 آنقدر که نگرانی تکالیف عقب افتاده قادر به منصرف کردنم از خواندنش نبود. به محض برگشتن از مدرسه کوله‌ام را پرت کردم کنج اتاقم و ننشسته شروع به خواندنش کردم. چشمانم با سرعتی سرسام آور از روی کلمات میگذشتند و هر چند دقیقه یکبار، دستانم از ورق زدن خسته میشدند. بین موج‌های احساسات شخصیت ها غرق میشدم و چیزی نمیگذاشت حتی برای لحظه ای سرم را از روی کتاب بلند کنم. از وقفه های اجباری بین خواندنش بیزار بودم. هر جا وقت میکردم در حد یک خط هم که شده میخواندمش و خسته نمیشدم. صفحه آخر را که ورق زدم، بیشتر از خوشحال، گیج بودم. نمیفهمیدم و نمیفهمم چرا آنقدر آرامم میکردم. ولی این گیجی را دوست دارم.

ماهی روی درخت، داستان اَلی نیکرسون کلاس ششمی‌ است. دختر ده، دوازده ساله‌ای که نمیتواند بخواند و بنویسد. این را از همه پنهان میکند. تنهاست و اکثر روزش را در دفتر مدیر میگذراند. نه هم‌کلاسی هایش دوستش دارند، نه معلم ها و نه خودش. در زاویه دید دیگری، زندگی آرام و به نسبت کسل کننده‌ای دارد ولی به گمانم زندگی از هر زاویه دیدی متفاوت است. احساس میکند جذر و مد مداوم زندگی خفه‌اش کرده و دیگر تحملش را ندارد. در همان حال و حالت خفگی، در باز میشود و معلم جدیدش، آقای دنیِلز وارد کلاس میشود و در هر کس متوجه چیزهایی میشود که اغلب افراد نمیبینند.
آنجایی قدرت نویسنده را فهمیدم که هرچه میگشتم نقطه اشتراکی با اَلی پیدا نمیکردم ولی با تمام وجودم با او همزاد پنداری میکردم. حتی چند لحظه‌ای آرزو کردم من‌هم خواندن و نوشتن برایم عذاب بود اما در زندگی‌ام یک آقای دنیِلز داشتم. بعضی فصل ها دلم میخواست از بین صفحات کتاب میگذشتم و اَلی را محکم بغل میکردم و میگفتم:« تو فوق‌العاده‌ای اَلی. فوق‌العاده تر از هر واژه و کلمه.»
خواندن این کتاب را به هر کس بپرسد پیشنهاد میکنم. برای خواندنش نباید حتما کلاس ششمی باشی و خواندن و نوشتن سختت باشد.
        

13

از تابستان تا تابستان
          "از تابستان تا تابستان" کتاب خاصی نیست. یک کتاب خیلی معمولی است که ماجرای دو کودک (در آستانه نوجوانی) را در یک سال از زندگی‌شان تعریف می‌کند. از این تابستان تا آن تابستان.

چند سال قبل یکی از دانش‌آموزها پیشنهاد کرد که این‌ کتاب را بخوانم و گفت "خیلی چیز خاصی نیست" و من خیلی سال بعد در یک تابستان  با همان تصور "خیلی چیز خاصی نیست" سراغش رفتم و شاید چون توقع چندانی نداشتم از آن خیلی خوشم آمد.

شخصیت‌های اصلی قصه دو دوست خرابکار و کمی خنگ هستند. من همیشه بچه‌های خنگ داستان‌ها را که دائم خرابکاری می‌کنند دوست دارم. فضای داستان هم برخلاف اغلب کتاب‌های نوجوان موجود در بازار آمریکایی نبود و در نروژ می‌گذشت و باعث می‌شد نسبت به کتاب حس تکراری بودن نداشته باشم چون داستانی تکراری را در یک محیط جدید با خانه‌ و مدرسه‌ای متفاوت بخوانم که در نوع خودش جذاب است.


در یک روز تابستانی، اگر دلتان می‌خواست یک کتاب کوتاه و بامزه بخوانید  سراغ "از تابستان تا تابستان" بروید.‌ حتی اگر نوجوان نیستید.

        

15