فاضل تقوی

فاضل تقوی

@FazelT

25 دنبال شده

22 دنبال کننده

            علاقه مند به کتاب
کمی تا حدودی نیمه ابری دوستدار نویسندگی 

          
Fazeltaghavi_pv
https://t.me/iek_Divane
@FazelT1008

یادداشت‌ها

نمایش همه
فاضل تقوی

فاضل تقوی

20 ساعت پیش

        📚 #معرفی_کتاب 

هوالحق 
« کودک، کتاب، رشد، تربیت » و از این قبیل مفاهیم همیشه دغدغه مادران و پدران آگاه بوده است. بگذارید اول کار بگویم که منظور و شاقول من در مورد آگاهی، مدرک تحصیلی نیست. چه بسا شخصی مدرک تحصیلی خوبی داشته باشد ولی دارای آگاهی نباشد و چه بسا شخصی مدرک تحصیلی آنچنانی نداشته باشد ولی دارای آگاهی باشد. 
همه‌ی ما نسبت به آینده‌ی فرزندانمان حساس هستیم. همه میخواهیم فرزندی مؤدب به آداب داشته باشیم. فرزندی آگاه و خلاصه هر ویژگی خوب در دنیا وجود دارد برای فرزندانمان می‌خواهیم. 
بیشتر بار تربیت فرزند بر دوش مادران عزیز ماست. این به این معنا نیست که پدران هیچ نقشی ندارند. نه! از قضا پدران هم نقش خطیری دارند لکن بیشتر بار تربیت و همراهی فرزند در کشور عزیز ما بر دوش ماردان است.
کتابِ «خانه‌ی کتاب بازها اثر خانم معصومه امیرزاده» مجموعه تجارب و نظرات علمی روانشناسی در مورد کودک است. همه میدانیم که کودکان بیشترین تاثیر پذیری را دارند و در مهلکه‌ی تاثیر گذاری ما باید خیلی زرنگ و آگاه باشیم که بتوانیم بیشترین تاثیر ممکن را روی فرزند خود بگذاریم. این کتاب کوچک و روان در به دوش کشیدن این رسالت بزرگ به مادران و حتی پدران کمک شایسته ای می‌کند. قشر هدف و عموم مطالب این کتاب متوجه مادران عزیز است ولی خالی از لطف نیست که پدران هم مختصر وقتی بگذارند و این کتاب را بخوانند. 
طرح جلد و چاپ و صحافی کتاب واقعا زیبا و دلنشین است. بنظرم استحقاق نمره پنج از پنج را دارد. 
سبک و سیاق کتاب هم روان و جالب است. نویسنده برای اینکه مطالب کامل و دقیق بیان شود با طرح سوال و پاسخ به سوالات کتاب را جلو برده است.

📚 کتاب #خانه_کتاب_باز_ها 
✍🏻 اثر #معصومه_امیرزاده 
#نشر_مهرستان
      

0

فاضل تقوی

فاضل تقوی

7 روز پیش

        به نام خدایی که مرگ و زندگی در دستان اوست. 
کتاب مرگ ایوان ایلیچ یک مرگ اندیشی به سبک نویسنده‌ی شهیر روسی جناب آقای تولستوی؛ شاید کتاب از جهت سبک و سیاق نویسندگی و معیار های موجود چندان دندان‌گیر نباشد لکن محتوایی که کتاب به مخاطب خود ارائه می‌دهد مسئله‌ای‌ است که هر انسانی فارغ از رنگ و نژاد و زبان با آن درگیر است. مرگ، مسئله‌ای است که انسان از زمانی که چشم به جهان باز کرده است تا همین الان با آن درگیر است. فلاسفه به گونه ای با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، ادیان به گونه‌ای دیگر ، دانشمندان با سبک و سیاق خود آن را توجیه می‌کنند و عوام الناس نیز پیرو رهبران خود با آن برخورد می‌کنند. 
مرگ مسئله‌ای است که با گوشت و پوست و خون انسان ممزوج شده است. انسان چند صد سال گذشته تا انسان عصر مدرنیته و تکنولوژی و حتی انسان عصر هوش‌مصنوعی هم با این مسئله سروکار دارند. 
عده‌ای آن را که جز روشن‌ترین مفاهیم زندگانی است را به جهت ترس از آن نفی می‌کنند. عده‌ای فیلسوفانه ذره‌بینی برمیدارند و می‌افتند به جان مفهوم مرگ تا آن را برای خود و بشر حل و فصل کنند. عده‌ای هم عارفانه یا عاشقانه پی آن می‌افتند تا از آن عبور و به معشوق‌شان برسند.
 شاید اگر بخواهیم رویکرد های مختلف نسبت به مرگ را دسته بندی کنیم. ده‌ها رویکرد به دست بیاید. خلاصه کلام اینکه مرگ با آدمی‌زاد از همان تولد همراه بوده است و این همراهی سبب جذابیت این موضوع می‌شود. 
نویسنده کتاب خود را به مرگ گره زده است. این گره زدن سبب جذابیت کتاب برای مخاطب می‌شود. 
مرگ ایوان ایلیچ راجع به مرگ اندیشی یک قاضی صحبت می‌کند. نظرات و احساسات ایوان ایلیچ که شخصیت اصلی داستان است را بیان می‌کند. تغییر دیدگاه او را مورد بررسی قرار می‌دهد. شخصیت اصلی هر چقدر به مرگ نزدیک تر می‌شود نظراتش و دیدگاه هایش تغییر می‌کنند. او خود نیز می‌داند رو به موت است اما حس ابدیت‌طلبی و ترس از تمام شدن او را رها نمی‌کند و او حاضر است تمام عمر با درد سروکله بزند ولی تن به آسایش مرگ ندهد. مرگ از این جهت که برای ما ناشناخته است و غیرقابل تجربه و زمانی قابل تجربه است که دیگر ما نیستیم، ترسناک است. 
این کتاب مختصر و مفید راجع به مرگ اندیشی است. به دوستانی که این کتاب را خوانده اند کتاب سه‌شنبه ها با موری را پیشنهاد می‌کنم. 

امتیاز: ۳ از ۵
۱۴۰۴/۰۱/۱۶
      

3

        #معرفی_کتاب 

هوالحق
خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی أَنْبِيَآء در مورد موعود چنین می‌فرمایند:
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ(١٠٥)
بعد از توراتِ موسی، در زبورِ داوود نوشتیم که: «حکومت بر زمین به بندگان شایسته‌ام می‌رسد!» (١٠٥)
کتاب «امید و انتظار» اثر مرحوم علامه جعفری (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در راستای آیه‌ی مبارکه‌ی فوق‌الذکر می‌باشد. علامه تلاش کرده اند. انتظار را از جهات مختلف مورد بررسی قرار بدهند. 
طرح جلد و بخصوص نوشتار پشت جلد کم کیفیت بود. خلاقیتی هم در طراحی جلد آن نشده بود. 
قسمت دیباچه‌ی ناشر طولانی و بیشتر حوصله سربر بود برای مخاطب، ناشر می‌توانست در یکی دو صفحه به گوشه‌ای از زحمات مولف و ارزش محتوای کتاب اشاره و بسنده کند.
پاورقی های توضیحی برای مخاطب عام عوض اینکه راه‌گشا باشند گیج کننده بودند.
یکی از کار های مثبت موسسه‌نشر‌آثارعلامه‌جعفری این بود که در آغاز کتاب برای اقشار مختلف و در سطوح مختلف سیر مطالعاتی آثار علامه جعفری را ارائه داده بودند.
علامه در مقدمه سیر کلیاتی از کتاب برای مخاطب می‌دهند. بعد شروع به تبیین و نقد وضعیت و ایسم های مختلف قبل از ظهور می‌کنند. سپس علت نیاز به مسئله‌ی ظهور و انگیزه‌ی آن را شرح می‌دهند. 
علامه به خوبی مرز باریک بین خیال و امید را مشخص می‌کنند و نقش امید را برای انسان منتظر تبیین می‌کنند. 
کتاب حاضر از لحاظ عقلی و نقلی به مسائل پیرامون ظهور نگاه می‌کند و این نکته می تواند از نکات مثبت کتاب باشد. همچنین بخاطر وجود برخی مطالب فلسفی ممکن است کتاب کمی برای مخاطب ثقیل باشد که با دقت نظر خواننده قابل حل است. 
 علامه دوران پساظهور و نوع و مدت حکومت مهدی موعود را نیز با دلایل عقلی و نقلی شرح و تبیین می‌کنند.
توصیه می‌کنم کتاب برا بخوانید و در نظر داشته باشید این کتاب را باید خواند و با صرف تورق نمی‌توان جان کلام علامه را به جان خرید.

فاضل تقوی | یادداشت های مجنون

#امید_و_انتظار 
#علامه_جعفری 
#نشر_ارمغان_طوبی
      

3

        به نام خدا 
خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی غَافِر چنین می‌فرمایند:
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ(٨٢)
مگر به گوشه‌وکنار دنیا سفر نکرده‌اند تا ببینند آخرعاقبتِ کسانی که قبل از آن‌ها زندگی می‌کرده‌اند، چه شد؟! روی زمین، آن‌ها خیلی قوی‌تر و پیشرفته‌تر از این‌ها بودند. ولی دست‌آوردهای مادی‌شان دردی از آن‌ها دوا نکرد!(٨٢)
و همچنین تا آنجایی که بنده دیدیم خداوند در چهارده آیه از  قرآن کریم ، انسان را به سیر و سفر و مسافرت امر می‌کند. زمانی که انسان با چنین سفرنامه هایی روبرو می‌شود تازه به فهوای امر الهی پی می‌برد.
همچنین خوانش این دست سفرنامه ها حداقل از این باب که :« آب دریا را اگر نتوان کشید/هم به قدر تشنگی باید چشید »  ارزشمند  محسوب می‌شوند. بخصوص برای اشخاصی که زمان یا توان مسافرت را ندارند.
حسن دیگر خوانش کتاب در سرزمین مردمان نجیب این است که می‌توان زیسته‌ی نویسنده را زیست؛ یعنی مفت و مجانی می‌توان یک زندگی را چشید و آن را در زمانی کوتاه زندگی کرد. در خلل خوانش این کتاب میتوان با اندیشه و زاویه‌ی دید شخص نویسنده نیز آشنا شد. البته باید در در نظر گرفت که این زیسته نه یک زیست معمولی که زیست شخصی است که دائما در سفر بوده است. این دائم‌السفر بودن سبب فراهم آمدن تجربیات فراوانی برای شخص می‌شود که در این کتاب می‌شود آن را لمس کرد. 
علاوه بر این موارد در این کتاب ما با چند مورد مختلف روبرو می‌شویم که حداقل و در مرتبه‌ی اول برای من که بسیار جالب و خواندنی بود. از جمله‌ی این موارد می‌شود به دیدگاه روپچیچ در جایگاه انسان غربی نسبت به انسان شرقی اشاره کرد. همچنین به تبلیغاتی که در غرب علیه شرق بخصوص شرق فرهنگی می‌شود پی برد.
چون روپچیچ از کرواسی سفر خود را آغاز کرده و از ترکیه نیز گذشته است. می توان با فضای شهر های ترکیه هم آشنا شد. 
نقطه‌ی درخشان کتاب که نویسنده تاکید فراوانی روی آن داشته مسئله‌ی خون‌گرمی و مهمان‌نوازی ما ایرانیان بوده است. این مسئله را آن‌قدر مهم دانسته که شاید در هر فصل کتاب بتوان گوشه ای از آن را دید و حس کرد. حتی در جایی از کتاب نویسنده در اوج شریان احساسات خود نسبت به این خصیصه ایرانیان می‌گوید:« اگر قرار باشد قومی را به صورت جمعی به بهشت ببرند، آن قوم حتما ایرانی هایند. »
در کل کتاب جالب و دل نشینی بود. توصیه می‌کنم بخوانید.
      

0

        هوالعالم
این کتاب  علی‌الظاهر مجموعه سخنرانی های مرحوم‌استاد‌ حائری‌شیرازی  ذیل موضوع تفکر است . فضای سلیس و دل‌نشین کتاب هم حاکی از مهارت فوق‌العاده سخنرانی استاد است. 
صحافی و ویراستاری کتاب از استاندارد های لازم و قابل قبول برخوردار بود. ولیکن بنظرم طرح جلد کتاب به مراتب می توانست بهتر باشد. ولی محتوای کتاب به قدری دل‌نشین بود که می‌شود از این نقیصه چشم‌پوشی کرد.
کتاب در عین حال که حجم کمی داشت ولی محتوای ارزشمند و پُری داشت. اگر عمق محتوا را با وزن اندازه‌گیری کنیم. این کتاب مانند جسم ثقیلی بود که در عین کوچکی، وزین بود. درحالی که بسیاری از کتاب ها حتی در این موضوع یعنی تفکر ، پرحجم هستند ولی متأسفانه توخالی و بیشتر سبب گمراهی مخاطب و اتلاف وقت او می‌شوند.
از دیگر محاسنات کتاب می‌شود به همین لحن صمیمی و به دور از تکلف آن اشاره کرد. بنظرم این نقطه‌ی درخشان و حتی درخشان ترین نکته‌ی کتاب بود که یک سری مطالب عالی فلسفی استدلالی توأمان با مطالب نقلی روایی را در این سطح از لطافت و ظرافت بیان کرده است. ما امثال این مطالب را می‌توانیم در کتب مختلف هم مشاهده کنیم اما بیان زیبای استاد این کتاب را متمایز از باقی کتب می‌کند.
تماثیل مختلف کتاب هم از نکات مثبت کتاب محسوب می‌شوند. وجود تماثیل خود یک نکته‌ی مثبت است ولی ویژگی های تماثیل به کاربرده شده در این کتاب به آن ارج و قرب ویژه‌ای می‌دهد. تماثیل به کار برده شده چند ویژگی داشتند؛ کاربردی بودند ، بجا استفاده شده بودند، بروز و ملموس بودند برای نسل جوان و همچنین دارای جنبه‌ی علمی نیز بودند که همه‌ی این‌ها نشان از سطح علمی و عمق علمی است.
این کتاب با اینکه بیشتر استوار به استدلال بود اما خود را مستغنی از آیات و روایات نیز ندانسته و از آیات و روایات مختلف و مرتبط به بحوث هم در کتاب استفاده شده بود. 
کتاب تفکر یک جلسه اخلاق متمایز و برجسته هم به محسوب می‌شود. استاد فلسفه و اخلاق را در سخنرانی هایشان پیوند زده بودند. 
پرسش و پاسخ های انتهای هر فصل هم ابتکار عمل خوبی بودند و جذابیت کتاب را دو چندان کرده بودند. همچنین محتملا پاسخ یک سری از سوالاتی که برای مخاطب پیش آمده است را هم داده اند.
آخرین ویژگی این کتاب هم بنظرم واداشتن مخاطب به تفکر فعال است. مخاطب در خلل مطالعه‌ی این کتاب به فکر می‌افتد. این خود نکته‌ی ارزشمندی به شمار می‌رود‌.
اگر بخواهیم به چند عنوان از مطالب کتاب اشاره کنیم  می‌توانیم به موضوعاتی همچون بیان ارزش تفکر ، مبانی تفکر و اندیشیدن ، نتیجه‌ی جدایی تفکر از خدا و مسئله‌ی استعمار نو و تعطیلی تفکر و اندیشیدن که در کتاب به آن‌ها پرداخته شده اشاره کنیم.

فاضل تقوی | یادداشت های مجنون
      

2

        هوالحق
« گچپژ » تیتر طنازی هایی‌ست از کاتب‌الدولة جناب آقای محسن رضوانی ، خداوند عمرشان را طویل و غم‌شان را قلیل بدارد که با نبشته‌یشان دل رعیت را شاد کردند و لبخندی بر لبان پرغصه‌ی رعیت گذاردند.
الحمدلله والمنة قلم کاتب سریع و تیز و بز بود. ماشاءالله موضوعی هم نبود که کاتب مته به خشخاشش نگذاشته باشد. طنازی هایی تلخ تر از تریاک و شیرین تر از شیره‌ی انگور نبشته بودند. من حیث المجموع هم از دالان های قجری و پهلوی شروع کرده بودند و به سیاست مدن و تدبیر منزل ختم کرده بودند.
گویششان گویش « تخم جن » بود ولیکن از عهد « بیش فعال » سخن بر زبان می‌راندند. أحدی هم نبود بگوید کاتب حسابی روضه هایت بوی پیتزای قرطی ها و باقالی‌پلوی ننجون ها را می‌داد. آخرش هم نفهمیدیم مست کدام یک شویم.
آخرالکلام و مَخلَص کلام هم باید خدمت اعزه عرض بدارم که آغاز و پایان کلام کاتب ما را در مدینة‌النبی گرداند و بازگرداند.
زیاده عرضی نیست شازدگان دربار الهی. تصدقتان گردم.
بوسه به پیوست.
یاحق

فاضل تقوی | #یادداشت_های_مجنون 

۱۴۰۳/۱۱/۱۶
      

2

        هوالحق
« کفش های شیطان را نپوش » سومین  کتابی بود که از آقای #احمد_غلامی خواندم.  قدرت قلم بخصوص  استفاده از  روش غافل‌گیری نویسنده در این کتاب  به خوبی دیده می شود. 
کتاب کفش های شیطان را نپوش متشکل از سه داستان زیبا بود که می شود گفت دو داستان بلند و یک داستان کوتاه را شامل می‌شود. بنظرم نخ تسبیح این سه داستان ترس بود. ترس از فقدان؛ این ترس از فقدان در هر سه داستان نمایان بود . از ترس از فقدان درون آذر شروع  می‌شدو  از ترس فقدان استاد در جبهه عبور می کرد و به ترس از فقدان  مهندس در روستا ختم شد. انگار نویسنده می خواست این ترس را در موقعیت های مختلف ،  سال های  مختلف و عناوین مختلف به مخاطب نشان دهد. 
شروع و پایان داستان ها جالب بود. نویسنده در پایان هر سه داستان روزنه‌ای برای ادامه‌ی داستان گذاشته بود. 
اصل داستان ها و غافلگیری که نویسنده از آن بجا استفاده کرده بود. باعث می‌شد تا خواننده نسبت به ادامه داستان رغبت پیدا کند و در میانه‌ی راه خسته نشود. 
نویسنده داستان هایش را به عناصری مثل ترس ، مرگ ، فقدان ، عشق ، آرزو ، فراق و کمی مسائل اروتیک گره زده بود. در کل کتاب جالبی بود. اگر واقعا پای کارش بنشینید نهایتا دو سه ساعته کتاب را تمام می‌کنید. 

فاضل تقوی | ۱۴۰۳/۱۱/۱۵
      

4

        هوالحق

یادداشت اول:
سه کتاب اثر بانو زویا پیرزاد
        ابتدا فکر می‌کردم عنوان سه کتاب خود یک اثر مجزا از نویسنده است. اما وقتی کتاب را ورق زدم دیدم نه، سه کتاب مثل مجموعه آثار حاوی سه کتاب مجزا از ایشان است که شامل سه کتاب؛ مثل همه‌ی عصرها ، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک است. پس باید برای. این کتاب سه یادداشت نوشت. 
         دومین کتابی بود که از بانو پیرزاد می‌خواندم. این کتاب هم مثل کتاب چراغ ها را من خاموش می‌کنم به دنیای زن می‌پردازد. زنِ‌خانه‌دار یعنی عمده‌ی جمعیت زنان بزرگوار کشور عزیزمان ایران. البته ناگفته نماند که پیرزاد در این کتاب گاهی به زن می‌پردازد‌ با ابعاد متفاوتش ، گاهی به مادر می‌پردازد و گاهی به ثمرات مادر یعنی خانواده. چون بنظرم مادر مثل همان چسبی است که به عطف کتاب می‌مالند تا صفحات و جلد کتاب را نگه دارد. نقش مادر هم نگه داری خانواده و عامل بهم‌پیوستگی خانواده است. 
        نویسنده در نقش راویِ احوالات زنان ظاهر می‌شود. او نویسنده‌ی ماهری است. و به خوبی مهارتش را در این داستان های کوتاه یا بهتر است بگویم داستانَک ها به رخ می‌کشد. فضا سازی و تصویر سازی های داستانک ها ، آغاز ها و پایان های خوب داستان ها مهارت نویسنده را نشان می‌دهند. 
        کتاب را با داستانک یک درد ، یک دغدغه و یک روزمرگیِ موجود در زندگی زنِ‌خانه‌دار شروع می‌کند. از زنِ‌خانه‌دار اهل قلمی میگوید که روزمرگی ها و مشغله ها او را از هدفش دور می‌کنند. نویسنده قصد دارد درد ها ،مشغله ها ، دغدغه ها و ابعاد مختلف زنِ‌خانه‌دار را برای مخاطب به نمایان کند. مثلا در داستان راحله و اطلسی‌هایش از رابطه‌ی زن سنتی و زن متجدد یا مدرن می‌گوید. اول عدم تداخل یا تفاهم بین این دو را توضیح می‌دهد و کوتاه آمدن زن سنتی را اما در پایان داستان انگار قصد دارد پیوندی بین این دو ایجاد کند. پیوندی که سنت به نفع مدرنیته کوتاه می‌آید. 
        بنظرم در کتاب رگه هایی از فمنیسم کاملا مشهود است. نویسنده بعضا قبح شکنی هایی در مورد جهان زنان هم کرده مثل سیگار کشیدن زنان که در چند داستان به آن اشاره کرده است. بنظرم این قبح شکنی بخاطر همان افکار فمینیستی است یا ارمنی تبار بودن نویسنده. 
        در آخر کلام باید عرض کنم که این کتاب را برای کسانی که می خواهند در زندگی هایی نسبتا معمولی با افت و خیز های مختلف سیری بکنند و نگاهی به اثرات سنت و تجدد و تعامل یا تقابل آن دو در زندگی زنِ‌خانه‌دار بیاندازند. توصیه می‌کنم. و کتاب جالبی برایشان خواهد بود. 
امیدوارم یادداشت مفیدی بوده باشد.

فاضل تقوی | یادداشت های مجنون

تاریخ یادداشت: در یک روز بسیار سرد زمستانی مصادف با دوم دی ماه ۱۴۰۳
      

1

        چراغ ها را من خاموش ميكنم. اثر زويا پيرزاد ١٤٠٣/٠٩/١٩
بسم الله الرحمن الرحيم

كتاب جالبى بود. پر از تصوير سازى هاى دل نشين و چشم‌پسند. نويسنده داشت داستان را نشان ميداد و مخاطب بيشتر از اينكه كتاب را بخواند به تماشاى داستان نشسته بود. و بنظرم اين سبب همزاد پنداری و تعامل بيشتر با داستان ميشد. پتانسيل آن را داشت كه به عنوان فيلم نامه هم استفاده شود. اين حد توجه به جزئيات جذابيت كتاب را دوچندان كرده بود. تصوير سازى هاى خانم پيرزاد به گونه اى بود كه آدم احساس ميكرد دارد در آبادان قديم بين تجمع كوچک ملت ارمنى تبار ايرانى  قدم ميزند.  
        از دیگر نكات جالب اين كتاب گفت‌و‌گو هاى كلاريس با خودش بود. كه به آن ( وَرِ ذهن ) ميگفت. و وقتى كارى انجام ميداد. كه باب ميلش نبود. يا در رودرواسى ماند بود. وَرِ ذهنش سريع به او تذكر ميداد يا بهتر است بگویم سقلمه ميزد. 
        نويسنده ارمنى است. متولد آبادان و شخصيت هاى داستان هم ارمنى هستند. و اين نكته باعث ميشود اين كتاب فرصت يك همزيستى خالى از ريا با ارمنى را به دست بياوريم. و بدون هيچ گاردگیری احتمالى بتوانم در جامعه ى كوچك ارمنى هاى ايران سيرى داشته باشيم. قاعدتا يك سرى اطلاعات از آداب و رسوم ، محلات ، شهرهاى ارمنى نشين و تعاملات ارمنى ها هم به دست مى آوريم. 
        كلايس يك نمونه از زن ايرانىِ خانه دارِ بادغدغه بود. شايد قبل از آشنايى با اين كتاب من و تعداد قابل توجهى از مخاطبين جنس مخالف كلاريس به اين جنبه هاى متفاوت از زنِ خانه‌دار ، زن و خانه و نقش مادر  توجه نكرده بوديم. اينكه يك زن خانه دار چقدر ميتواند حساس باشد. اينكه يك مادر چقدر ميتواند قلب بزرگى داشته باشد. و چندین نكته قابل توجه ديگر در مورد زيست زن كه در اين كتاب به آنها اشاره شده است. 
        هر چه به اواخر كتاب نزديك تر ميشدم به دردسر هاى كلاريس يا بهتر است بگويم به دغدغه ها و دردسر هاى زن اضافه ميشد. و از طرفى داستان داشت عجيب تر ميشد. شايد پنجاه‌شصت صفحه مانده به آخر كتاب داستان آنقدر شاخ و برگ پیدا كرده بود كه خود يك كتاب سيصد چهارصد صفحه‌اى دیگر می‌طلبيد. ولى بنظرم براى اينكه كتاب را جمع كند و راهى براى جلد دوم بگذارد. يكهو شاخ و برگ ها را هرس می‌کند. و بنظرم با این کار  داستان را ذبح می‌کند. و از طرفى یک پايان باز براى داستان می‌گذارد تا شايد بعدا دوباره از  كلاريس و خانواده اش بنويسد.

فاضل تقوی | یادداشت های مجنون

#یادداشت_های_مجنون
      

33

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.