معرفی کتاب برای دختران این آبادی اثر فریناز ربیعی کتابعمومیادیان و الهیاتدین و زندگی برای دختران این آبادی فریناز ربیعی و 12 نفر دیگر 5.0 1 نفر | 1 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 1 خواهم خواند 0 ناشر مهرستان شابک 9786227763973 تعداد صفحات 144 تاریخ انتشار 1403/12/30 توضیحات مجموعه روایت هایی درباره حریم و حیا بریدۀ کتابهای مرتبط به برای دختران این آبادی فاضل تقوی 1404/2/26 برای دختران این آبادی فریناز ربیعی 5.0 1 صفحۀ 98 «مامان، اما اون زنه میخواست ما رو بزنه. واقعا بزنه؛ چون چادر داشتیم.» من همیشه گفته بودم با چادر امنیت بیشتری داری! انگار توی یک حباب شفاف نفوذناپذیر هستی، همه را میبینی و کسی دستش به تو نمیرسد. یک بار سال های قبل، یکی از دوستانم گفت:« ببین، ممکنه من یه روزی بیحجاب بشم؛ اما این رو مطمئنم که باید باحجاب بود.» وقتی پرسیدم:« چرا؟» گفت:« همهی دوستام اینجورین و باحجاب موندن بینشون خیلی سخته. تو درکم نمیکنی.» آن روز فکر کردم چرا دوستم باید بخاطر گروه رفقا از اعتقادش کوتاه بیاید؛ اما حالا خودم سر همان دوراهی ایستاده بودم. دوستم چادر را کنار گذاشت تا مقبول تر باشد و کنار می گذاشتم تا در امان باشم. 0 4 یادداشتها محبوبترین جدیدترین فاضل تقوی 1404/2/26 🌱 #معرفی_کتاب هوالحق اواسط دیماه سال ۱۳۱۴ شمسی یعنی حدودا نود سال پیش بود که آن حادثه رخ داد. بنای آتشی نهاده شد که تا همین امروز هم دامنگیر زن ایرانی است. نود سال پیش در یک روز سرد زمستانی رضا پهلوی، پادشاه وقت ایران، بنای تحولی را گذاشت که تا همین امروز هم دامنگیر جامعهی زنان ایرانی است. آن تحول دو نگاه عمده به ارمغان آورد. عدهای آن را آتشی دانستند که دامن گیر جامعهیشان شده است، آتشی که گاهی اوقات آرام میشود ولی خاموش نمیشود مثل آتش زیر خاکستر است. گاهی هم شعلههایش زمین و آسمان را فتح میکند. عدهای هم باتمام جانشان سپاسگزار رضاشاه هستند چرا که آن تحول را نه تنها آتشی مضر نمیبینند بلکه برعکس! حتی اگر اسمش را آتش بگذارند آتشی میبینند که بر خرمن تحجر گرایان افتاد و آن ها را به آغوش بهشت مدرنیته انداخت. آن را موهبتی در راستای مدرنیزه شدن ایران و خارج شدن اسم سرزمینشان از جهان سوم میبینند. ۱۷دی ماه ۱۳۱۴ بود که رضا پهلوی تصمیم بر تصویب قانون کشف گرفت. تصمیمی که جامعه را دودسته کرد و این دودستگی صرفا برای زنان جامعه نبود. خانوادهی ایرانی که تا آن روز با دودستگی های دیگری دست و پنجه نرم میکرد حالا به برکت مدرنیزه شدن و حرکت در جهت تجددگرایی به دودستگی جدیدی مبتلا شده بود که سختتر از قبلیها بود. جامعهی زنان ایرانی بعد از قضیهی کشف حجاب کمکم از همدیگر فاصله گرفتند. شاید انسان نود سال پیش هیچ موقع فکرش را نمیکرد که نود سال بعد فرزندان زنانی که به زور چماق هم دست از حجاب خود برنمیداشتند حالا به نقطهای رسیدهاند که به زور چماق هم حجاب را نمیپذیرند. آنان حتی تصور هم نمیکردند جامعهی ایرانی روزی به این نقطه برسد. نقطهای که کلمهی حیا برای عدهای تبدیل به فحش شود. زنان امروزی نگاهی متفاوت و حتی متناقض به حجاب و حیا دارند. این تفاوت بعد از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ ملموستر و محسوستر شد. این تفاوت رفته رفته منجر به یک دوقطبی آشکار در جامعه شد. زن ایرانی بین سنت و مدرنیته گیر کرده بود. صف آرایی ها شروع شده بود. موافقین صف کشیدند. سلاح امربهمعروف و نهیازمنکر را به دست گرفتند. مخالفین هم بیکار ننشستند. آنها هم با تز روشنفکری غربیشان در مقابل باحجاب ها صف آرایی کردند. اوایل صفها برابری میکردند. با این تفاوت که عموم جامعهی زنان ایرانی، همان قشر خاکستری جامعه، طرف جبههی باحجاب ها بودند تا اینکه نظام سرمایهداری باتمام توان تبلیغاتی خود وارد میدان شد. قضیهی پوشش زنان را آنقدر بزرگ کرد و آنقدر بزک کرد که بالاخره به نتیجه رسید. اول چادر را گرفت، بعد روسری ها را کمکم عقب داد بعد لباس ها را تنگ تر کرد و کرد و کرد و کرد تا اینکه آخرین نسل پا به میدان گذاشتهی جامعه زنان دیگر بین خدا و پیامبر بحث نمیکردند بین بیلباسی و بیچادری بحث میکردند. حالا در هر جبهه عدهای برای آرمان خود سینه چاک کردهاند. در حین همین جنگ نابرابر موافقان و مخالفان حجاب قشر خاکستری هم به سمت بیحجاب ها متمایل میشدند. حالا دیگر رفته رفته زنان ایرانی خود را در زمرهی زنان اروپایی تصور میکردند. تبلیغات و شوآف های رسانهای علیه حجاب و پوشش اختیاری و از طرفی ضعف های جمهوری اسلامی ایران که نماد حکومت دینی است باعث شد که رفته رفته عدهای به سمت صف های مخالفین حجاب بروند. این مهاجرت در برخی برهه های زمانی هم به اوج خود رسید مثل سال های ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و بنظرم اوج حرارت آن سال ۱۴۰۱ سر قضیهی مهسا امینی بود. نیمهی دوم سال ۱۴۰۱ بود که جامعهی ما با یک شوک فرهنگی بسیار بزرگ مواجه شد. اعتراضاتی گسترده همراه با آشوب هایی امنیتی، حالا لیدر های مخالفان حجاب با لشکری از جوانان نسل جدید ایرانی که هر از لحاظ توسط نظام سرمایهداری غربی تغذیه میشدند، وارد خیابان ها شده بودند. هنوز هم داغ آن روز ها سرد نشده است. حالا در این بحبوحهی هویتی، زنان موافق حجاب دودستی چادر خود را چسبیدهاند. آنها چادر را نه تنها حجاب که سنگر عفت و حیا میدانند. آنها با اینکه موافق و پشتیبان ایدئولوژیک حکومت هستند اما همه جا زیر ذرهبین و حتی در برخی نهادها به مراتب معذبتر قشر مخالف هستند. خیلی جا ها در مقابل هجمه ها کم میآوردند، خیلی جا ها خسته میشوند اما ایستادهاند، آنها خود را فرزند دلیل و برهان میدانند، چادرشان را یادگار دختر پیامبر میدانند و حالا حجاب برایشان جز لاینفک آرمانهایشان شده است. کتابِ « برای دختران این آبادی؛ دوازده روایت دربارهی حیا و حریم» که توسط نشر مهرستان منتشر شده است. دوازده روایت خواندنی از زنان و دختران ایرانی است که در صف حفظ حیا و حریمشان همواره جنگیدهاند. آنها حیا را سنگری میبینند که جامعهی غرق در بمباران فکری_تبلیغاتی نظام زرسالاران غربی سعی در فتح آن دارند. 3 3