Asal

Asal

@Asal_is_here
عضویت

خرداد 1404

8 دنبال شده

16 دنبال کننده

                صرفا یک پناهنده در دنیای کتاب 
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
Asal

Asal

دیروز

        و یه کتاب جالب دیگه از آگاتا کریستی.  
کتاب خوبی بود و شخصیت پردازی و روند داستانش رو واقعا دوست داشتم . کلا یه نکته ای که تو کتاب های آگاتا هست ، اینه که فقط به جنایتی که اتفاق افتاده نمی پردازه و علاوه بر اون جنبه های دیگه ی داستان رو هم در نظر میگیره . با اینکه پوآرو کارآگاه مورد علاقمه ، ولی از اینکه تو بعضی از کتاباش شخصیت اصلی یه آدم معمولیه هم خوشم میاد . جری توی این کتاب نقش اصلی بود و داستان از زبان اون بود و نقش پررنگی هم تو پیدا کردن قاتل داشت . 
اما کتاب نقاط ضعفی هم داشت قطعا . اول اینکه تو این جلد خانم مارپل هم حضور داشت اما حضورش خیلی کمرنگ بود . ( نمیدونم چرا آگاتا بین کارآگاه هاش فرق میذاره ) 
دوم اینکه داستان یه جاهایی کش می اومد و شاید سریع تر هم می‌شد جمعش کرد . البته دلیل اصلیش اینه که به روابط عاشقانه ی جری ( شخصیت اصلی ) هم پرداخته شده بود و یه بخشی از داستان مربوط به همین بود . در آخر هم قاتل آنچنان دور از ذهن نبود . تنها کاری که آدم باید می کرد ، این بود که بدون درنظر گرفتن حرف های نش و گریوز دنبال قاتل بگرده . 
درکل به عنوان یه کتاب جنایی نسبتا کوتاه ، خوب و سرگرم کننده بود . 
      

25

Asal

Asal

7 روز پیش

         واقعا کتاب عجیبی بود . به نظرم کتاب بیشتر از اینکه جنایی محسوب بشه ، عاشقانه بود ، ولی یه عاشقانه معمولی نه ؛ بلکه یه چیزی فراتر از اون . جنونی که لباس مبدل عشق رو پوشیده . 
تا حدودی منو یاد کتاب تونل مینداخت . فردریک به نظرم یکم شبیه به خوآن پابلو بود ، ولی قطعا تفاوت هایی هم داشت . فردریک دوست داشت که حس قدرت رو تجربه کنه ، ولی میخواست این حس رو با اجبار یه دختر به دوست داشتنش تجربه کنه . به نظرم اون عاشق نبود، فقط میخواست یکی دوستش داشته باشه و ستایشش کنه . مثل یه جور جنون بود که می خواست با ظاهر عشق ، خودشو طبیعی جلوه بده . 
درمورد نقاط قوت کتاب اگه بخوام بگم ، میشه به شخصیت پردازی اشاره کرد و اینکه احساسات هر دو شخصیت خیلی خوب به تصویر کشیده شده . 
اما درمورد نقاط ضعف : اول اینکه توقع بالایی از کتاب داشتم ، چون خیلی تعریفشو شنیده بودم و مشکل اینجاست تو اکثر این تعریف ها از کتاب به عنوان یه کتاب جنایی خیلی قوی یاد شده بود . در حالی که جنایی نبود ‌‌. پایانش به نظرم از همون اوایل کتاب تا حدودی مشخص بود و من به شخصه نتونستم اون هیجانی که خیلی ها درموردش حرف میزدن رو حس کنم . 
نکته ی دوم اینکه دو بار خوندن وقایع به نظرم خسته کننده بود . تو بخش اول کتاب ، دوست داشتم که نظر میراندا رو هم بدونم ، ولی اینکه یهویی تو یه بخش کاملا جدا نویسنده اومد تمام اون اتفاق هایی که افتاده بودن رو دوباره تکرار کرد که صرفا خواننده با عقاید میراندا هم آشنا بشه ، به نظرم کار جالبی نبود . اگر کتاب فصل به فصل بود ، و مثلا یه فصل از زبان میراندا بود و یه فصل از زبان فردریک( فردیناند) خیلی بهتر میشد . اونجوری هم با هردو شخصیت اصلی آشنا میشدیم و هم هر اتفاق رو دو بار نمی خوندیم . 
در کل اگر به سراغ این کتاب رفتید ، به دید یه کتاب جنایی بهش نگاه نکنید ‌. 
      

7

Asal

Asal

1404/4/22

        کتاب خوب چجوریه ؟ شاید خیلیا در جواب این سوال بگن که کتاب خوب ، کتابیه که نشه زمینش گذاشت و آدم همش مشتاق باشه که زودتر تمومش کنه. 
اما برعکس اینم هست . کتاب خوب ، میتونه کتابی باشه آدم نخواد هیچوقت تموم شه . دوست داشته باشه که تا ابد ادامه پیدا کنه . از تموم کردنش بترسه ، چون احساس کنه که بعد از اون قرار نیست این احساس رو نسبت به هیچ کتاب دیگه ای داشته باشه . 
و برای من این کتاب دقیقا همینجوری بود . با تمام وجودم دوستش داشتم و آرزو می کردم که تموم نشه . 
کتاب پیچیدگی خاصی نداره . خبری از هیجان و معما نیست ، چون از همون اول کتاب ، پایانش مشخصه . با این وجود بازم آدم از خوندنش لذت می بره . داستان نحوه ی شکل گیری رابطه ای عمیق بین امرنس و خانم نویسنده.  داستان پیرزنی که شاید در نگاه اول یک آدم معمولی باشه ، ولی کم کم با بیشتر شناختنش آدم مجذوبش میشه . 
امرنس عزیزم ، خانم نویسنده و ویولا تا ابد تو خاطرم میمونن . 
خیلی داستان رو دوست داشتم و خوندنش رو پیشنهاد میکنم .

      

6

Asal

Asal

1404/4/16

        و پایان ماجراجویی با پیپا فیتز آموبی ! 
راستش اگه بخوام به این جلد امتیاز بدم ، ۴ رو درنظر میگیرم ولی این امتیازی که دادم برای کل مجموعه ست .
واقعا اولین مجموعه ایه که آرزو میکنم کاش جلد هاش همچنان ادامه داشت و همچنان می تونستم با گروه پیپ و راوی ماجراجویی کنم . کتاب روون و خوبی بود ، قلم هالی جکسون رو بسیار دوست داشتم و خیلی از خوندن  کتاب لذت بردم .
و بریم سراغ این جلد : 
اگه بخوام کاملا صادق باشم یه حدس هایی درمورد قاتل زده بودم و وقتی که بخش اول تموم شد و قاتل مشخص شد ، یکم ناامید شدم . اما با شروع بخش دوم دوباره اون هیجان قبل رو بدست آوردم و حتی بخش دوم رو بیشتر از بخش اول دوست داشتم،  چون خلاقانه تر و هیجان انگیز تر بود . به نظرم نکته ی ماجرا هم همینه ، ژانر جنایی صرفا اینجوری نیست که قاتل کسی باشه که اصلا ربط آنچنانی ای به ماجرا نداشته و کاملا غیرقابل حدس  باشه. در اصل اتفاقاتی که قبل و بعد از گیر افتادن قاتل میفتن هستن که به داستان شکل میدن . 
در کل خوندن این مجموعه رو پیشنهاد میکنم  و از بهترین مجموعه هاییه که خوندم .

      

12

Asal

Asal

1404/4/2

        اتفاقا چند روز پیش داشتم به این فکر می کردم که مرگ آگاهانه ، حتما از مرگ تصادفی و یهویی دردناک تره . اینکه بدونی لحظات آخر عمرت فرارسیده و به زودی قراره بمیری ، باید خیلی سخت باشه . ولی در اصل اون دونستنه دردناک نیست ، اون انتظار دردناکه . بلاتکلیفی بده . اینکه آدم ندونه که چه فردایی در انتظارشه و اون چرخه ی متناوب امید و ناامیدیه که عذاب آوره . مرگ حقیقتیه که همیشه همراه ماست ، ولی تا وقتی که خودشو بهمون نشون نده ، نادیده اش میگیریم و تصور می کنیم که قرار نیست خودمونم یه روز بمیریم و فانی نیستیم . 
ولی وقتی در تماس با مرگ قرار بگیریم ، چی ؟ اولین مرحله قطعا انکاره . نمی خوایم این واقعیت که عه ، منم فانی ام ! رو باور کنیم . اما قطعا مرگ به این راحتی ها بیخیال نمیشه ، تمام امید ها رو از بین می بره و در نهایت کاری میکنه که مرگ رو بپذیریم و حتی به صورت ناخودآگاه چشم به راهش باشیم تا مارو از این بلاتکلیفی نجات بده . پذیرش این واقعیت که فناناپذیر نیستیم زمان بره ، ولی دیر یا زود اتفاق میفته.  
کتاب قشنگی بود و خوندنش پیشنهاد میشه . برای درک بهتر مرگ 
      

6

Asal

Asal

1404/4/1

        اونقدر داستان باحالی بود و اونقدر یادداشت های جالبی درموردش نوشتن که دیگه حرفی واسه گفتن نمی مونه . 
شخصیت پردازی ، روند داستان و احساساتی که انقدر خوب به تصویر کشیده شدن خیلی آدم رو جذب داستان می کرد . 
یه چیز دیگه که درمورد کتاب دوست داشتم ، این بود که جنایت رو در کنار زندگی روزمره ی یه دختر نوجوان به تصویر کشیده بود و این جالب ترش می کرد . کتابی که تنها ژانرش جنایی باشه ،یه حالت خشکی داره ولی این کتاب چون ترکیبی از ژانر های مختلف بود و زندگی پیپا رو در کنار تلاش هاش برای حل پرونده نشون میداد ، جالب بود و اون حالت خشک و یکنواخت رو به آدم القا نمی کرد . 
دلیل اینکه ۵ امتیاز کامل ندادم این بود که در نهایت ربط استنلی فوربز و دنیل دا سیلوا به پرونده و دخالت هاشون خیلی مشخص نشد و جزو ابهامات کتاب بود ، ولی با وجود اینا هم باز کتاب جالبی بود و ارزش خوندن داره قطعا . پیپا و راوی از شخصیت های کتابی ای هستن که راحت میشه باهاشون ارتباط گرفت و آدم رو تا آخر کتاب با خودشون همراه میکنن . 
      

18

Asal

Asal

1404/3/29

        آیا کسی هست که تباه نشده باشد ؟ 
داستانی سراسر تلخ و دردناک درمورد زندگی یک خانواده ی اشراف زاده بعد از جنگ . تباهی تک تک اعضای خانواده و بهم ریختگی زندگیشون.  در بطن این همه تیرگی ولی باز هم عشق به خانواده و از خود گذشتگی دیده میشه . دوست دارم این یادداشتم بیشتر حالت نامه داشته باشه  . نامه ای به کازوکو : 
کازوکوی عزیزم ، اینکه برای چنگ زدن به ریسمان زندگی تمام تلاشت را کردی ، نشان دهنده ی تلاش تو برای فرار از تباهی ای است که آگاهانه مثل ماری به سوی تو می خزد . شاید عشق تو به اوهارا هم صرفا تلاشی خودساخته برای داشتن انگیزه و زنده ماندن بود . بچه ای که آرزوی داشتنش را داشتی هم صرفا قرار بود جلوی خودکشی تورا بگیرد و زنده نگهت دارد . همانطور که تو و نائوجی همین نقش را برای مادرتان ایفا می کردید . او هم به امید شما زنده مانده بود . در تمام لحظاتی که احساس می کردید که سربار او هستید ، در اصل نقش شیشه ی عمر او را داشتید . باز دارنده ای در برابر تباهی و خودکشی . به راستی اگر آدمی هدفی از زیستن نداشته باشد ، آیا عاقبتی جز تباهی در انتظار او خواهد بود ؟ اگر طناب آرزو ما را سفت نگه ندارد ، هر لحظه امکان سقوط ما به عمق دره ی ناامیدی وجود دارد . تنها اهداف ما را نجات می دهند و به ما انگیزه می دهند ، چه اهدافی که خودمان به خودمان تلقین می کنیم و چه اهدافی که واقعی هستند . در عمق نا امیدی هم آدمی می تواند کورسوی امیدی برای زیستن پیدا کند .
      

24

Asal

Asal

1404/3/28

        تا الان بیدار بودم که کتاب رو تموم کنم و اونقدری جذبم کرده بود که نمی تونستم یه لحظه دست از خوندنش بردارم .
در شرایط کنونی به نظرم خوندن این کتاب خیلی ضروریه و راحت تر از گذشته میشه مفاهیمش رو درک کرد . این میزان از آگاهی جورج اورول ، اونم چندین دهه قبل واقعا ستودنیه.  
تک تک شخصیت های این کتاب به خوبی شخصیت پردازی شده بودن . وینستون ، جولیا و اوبراین هرکدوم شخصیت خاصی داشتن . تیکه هایی که مربوط به کتاب انجمن اخوت بود واقعا برام جالب بودن و وقتی اون تیکه هارو در کنار رویداد های خود داستان می گذاشتم ، همه چیز خیلی ملموس تر و قابل درک تر میشد . 
با اینکه رابطه ی وینستون و جولیا به نظرم قشنگ بود، ولی هنوزم متاسفانه تنها جمله ای که میشه در وصفشون گفت ، همون جمله ی : زیر بلوط گسترده ، من تو را فروختم و تو مرا فروختی عه . 
به صورت کلی به نظرم میشه گفت تا بخش یک کتاب یه جور مقدمه ست برای آشنایی با خود وینستون و  ناظر کبیر و حزب و ... و داستان اصلی تازه از بخش دو شروع میشه. 
از کتاب مزرعه حیوانات خیلی گیرا تر بود به نظرم و مفاهیم عمیق تری رو در برداشت . مزرعه حیوانات فهمش آسون تر بود ، ولی این کتاب پیچیدگی بیشتری داشت . 
و در آخر : جنگ ، صلح است 
آزادی ، بردگی است .
نادانی ، توانایی است . 
شعاریه که تا مدت ها در ذهنم میمونه . 
      

6

Asal

Asal

1404/3/25

        دیوانه کننده بود ! بعد از خوندن هر فصل کتاب دوست داشتم از دست خوآن پابلو سرمو بکوبم به دیوار . با این حال امتیاز بالایی به کتاب دادم و دلیلش چی بود ؟ 
دلیلش اینه که با وجود حرص خوردن از دست خوآن پابلو ، نمیتونم بازم گیرایی کتاب رو انکار کنم . خط داستانی کتاب رو دوست داشتم و از خوندنش نه تنها پشیمون نیستم ، بلکه میتونم بگم از جالب ترین کتاب هایی بوده که خوندم . 
در روانشناسی تبحری ندارم و نمیتونم اظهار نظری داشته باشم ، ولی تفکرات خوآن پابلو رو همه ی ما در مقیاس کوچک‌ تر داریم . همه ی ما به بعضی مسائل بیش از حد فکر می کنیم و نشخوار فکری داریم ، همه ی ما نسبت به بعضی مسائل بدون هیچ دلیلی مشکوک  میشیم و هممون از جایگزین شدن و ترک شدن توسط افراد مهم زندگیمون می ترسیم . اینا رفتار های طبیعیه که همه تو وجودشون دارن ، ولی چیزی که باعث متفاوت شدن خوآن پابلو کاستل میشه اینه که این خصوصیات  انقدر تو شخصیتش برجسته شده که کم کم کارش به جنون کشیده.  
و اما ماریا . به شخصه احساس میکنم بهش کم توجهی شده . اونم به اندازه ی خوآن پابلو شخصیت خاصی داره و به خوبی شخصیت پردازی شده . معتقدم که ماریا عمیقا خوآن پابلو رو دوست داشت و شاید تا حدودی هم درمورد مشکلات روانی و احساسی اون یه حدس هایی زده بود . در طول داستان تمام تلاششو می کرد که خوآن پابلو این شکاکی ها و بازجویی هاش رو کنار بذاره و روی چیزای مهم تری تمرکز کنه . درمورد اینکه واقعا آدم بدی بود یا نه ، هیچ نظر قطعی ای وجود نداره چون ما نمیدونیم که افکار خوآن پابلو درست بوده یا صرفا تصور کرده ، ولی فکر میکنم که فصل های  آخر کتاب، ( قبل از کشته شدنش ) ماریا با وجود اینکه خوآن پابلو رو دوست داشت ، تصمیم گرفت که ترکش کنه چون می دونست که اون هیچوقت دست از شکاکی هاش برنمیداره و رابطشون آینده ای نخواهد داشت . 
درکل کتاب جالبی بود .یه خورده حرص میده آدمو ، ولی ارزش خوندن داره .
      

4

Asal

Asal

1404/3/23

        این کتاب رو دیشب قبل از حمله ی اسرائیل تموم کردم . اتفاق های بعدش باعث شد که نتونم همون موقع نظرمو درموردش بگم . 
یکی از بهترین کتاب هایی بود که در ژانر علمی تخیلی خونده بودم .متن گیرا و روانی داشت . روند داستان آدم رو با خودش همراه می کرد . ایده ی داستان جالب بود و برای علاقه مندان به ژانر علمی تخیلی و علم ژنتیک میتونه خیلی جذاب باشه . 
روایتی تمیز از عواطف ، انسانیت و اینکه ارتقا همیشه هم نمیتونه خوب باشه . شفقت و همدردی برای جوامع انسانی لازمن . چند میلیارد آدم نابغه که همشون هم فکر میکنن حق با خودشونه و هیچ رحمی نسبت به همدیگه ندارن ، نمیتونن راه نجاتی برای جهان پیدا کنن و بدتر باعث انقراض بشریت میشن . این محبت و همدردیه که  باعث بقای انسان ها میشه . 
عاشق نامه ی آخر داستان بودم . نامه ای که لوگان به بت و اوا نوشته بودم . تک تک جملاتش به نظرم قشنگ و قابل تامل بودن . مخصوصا این موضوع که ما فقط به ۱۵۰ نفر می تونیم اهمیت بدیم و وقتی یه جنایت در ابعاد بزرگ تری اتفاق بیفته ، انگار شفقت کمرنگ تر میشه و دیگه اون اهمیت و توجه ای که جنایت های کوچیک تر به خودشون جلب میکنن رو جلب نمیکنه . 
مرگ یک کودک که رسانه ای میشه ، قلب همرو میشکنه و همرو منقلب میکنه ، ولی مرگ صد ها کودک چی ؟ انگار مردم نسبت به درد بی حس میشن و دیگه اندازه ی قبل اهمیت نمیدن . جنایت در مقیاس بزرگ برای ما قابل درک نیست و نمی دونیم که چه واکنشی باید نشون بدیم ، پس فقط از کنارش می گذریم . 
و این دقیقا مشکلیه که باعث انقراض انسان خواهد شد . 
در آخر واقعا خوندن کتاب رو پیشنهاد میکنم ، و قطعا  اگه فرصتش پیش بیاد بقیه ی کتاب های نویسنده رو هم میخونم .
      

31

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.