عَلِیْرِضَآ

عَلِیْرِضَآ

بلاگر
@Alireza1210

102 دنبال شده

70 دنبال کننده

            کتاب دوستِ کتابخوانِ کتاب باز و البته در حاشیه ...🧑‍🦯!
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
        بسم الله الرحمن الرحیم
روایت مخالفت، لجاجت ، حسادت و استقلال.
رمان بسیار زیبایی که زیبایی ان در گرو دقت کردن در ان است. روایت یک انسان آزاد که ب دنبال ارزوهای خود است و چالشی که با ان رو ب رو میشود و در آخر منجر ب جنون او میشود، یعنی خانواده.
عباس معروفی واقعا زیبا و لذت بخش این داستان رو روایت کرده . البته اعتقاد من اینه که کتاب خوب کتابی است که شما در حالی متناسب با ان کتاب آن را خوانده باشید و سمفونی مردگان دقیقا برای من اینگونه بود.
علاوه براینکه داستان یک داستان فی حد نفسه زیبا و دنبال کردنی بود روایت داستان در بهترین حالت ممکن خود قرار داشت. از جمله داستان هایی که اگر ب آنها دل بدهید و همراه با نویسنده شوید ب یک عروج خواهید رسید و در اعماق داستان غرق خواهید شد.
هنر تصویرگری یک فضای تاریک و غم انگیز و روایت گری ان چیزی است که ب وضوح میتوانید آن را درسمفونی مردگان بیابید.
اگر بیش از خود داستان ب دنبال یک روایت خوب از یک داستان باشید قطعا سمفونی مردگان یکی از بهترین ها برای روایتگری غم ،شکست های پیایی ، محرومیت و تنهایی ست.
سرگذشت ایدین واقعا برای من جذاب و در عین حال تاثر برانگیز بود. تصویر یک مرد که در کشاکش زندگی سنگ زیرین آسیا قرار گرفته و خرد شده حقیقتا یک حماسه است. 
حماسه ای که یک مرد در عین پایداری و استقامت و تحمل مشقات میشکند حقیقتا یک حماسه ب شدت ناراحت کننده و در عین حال برای جنس مرد جذاب است.


      

17

باشگاه‌ها

باشگاه کتابخوانی گَپْ

128 عضو

قصه‌های همیشگی؛ آخرین نبرد

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

پست‌ها

فعالیت‌ها

تاریخ مختصر اسطوره

11

زیر سقف دنیا: جستارهایی درباره ی شهرها و آدم ها
          همراه با دوستم بین قفسه های کتاب‌ها قدم می‌زدیم و دنبال چیزی می‌گشتیم که چشممان را بگیرد. دوست معمولی ای نبود، از آن‌ها بود که می‌تواند حدس بزند کتاب مورد علاقه ات چیست. «زیر سقف دنیا» را از توی قفسه برداشت و گرفتش سمت من، به عنوان فرعی کتاب اشاره کرد؛ «جستارهایی درباره‌ی شهرها و آدم‌ها». خوب می‌دانست شیفته‌ی شهرها و آدم‌ها هستم. کتاب را باز کرد و اولین بخش را بهم نشان داد؛ «رشت». 
کتاب ایده آل به نظر می‌رسید، حاوی همه‌ی چیزهایی که نظرم را جلب می‌کنند؛ از شهرها و آدم‌ها گرفته تا رشت، تهران و پاریس.
یکی دو روز بعد از خریدن شروعش کردم، اگر مجبور نبودم کتاب قبلی را تمام کنم (قانون‌های نانوشته‌‌ی من و خودم) همان یکی دو روز را هم صبر نمی‌کردم. 
برای شروع کردنش عجله داشتم اما برای تمام کردنش نه. نمی‌خواستم تمام بشود. دلم می‌خواست داستان‌های زندگی محمد طلوعی را به عنوان یک دانشجو در تهران بخوانم. بیشتر و بیشتر بخوانم. چیزی در مغزم می‌گفت قسمت من هم می‌شود، نمی‌دانم قسمت من هم می‌شود یا نه اما لااقل در ذهنم دانشجوی شهرستانی ای بودم در تهران، که به خوبی طلوعی را درک می‌کرد و حرف‌هایش را می‌فهمید.
فقط تهران نبود، آقای نویسنده باعث شد فکر کنم به جز رشت و تهران کلی شهرهای مورد علاقه زیر سقف این دنیا دارم.
حالا کتاب تمام شده، دم ظهر است و من در سکوت خانه صفحات کتاب را ورق می‌زنم، تلاش می‌کنم یک یادداشت درخور برایش بنویسم و به این فکر می‌کنم که آیا دو هفته‌ی دیگر، بعد از آمدن نتایج، باز هم می‌توانم در ذهنم یک دانشجوی شهرستانی در تهران باشم یا نه؟
        

21

زیر سقف دنیا: جستارهایی درباره ی شهرها و آدم ها

1

زیر سقف دنیا: جستارهایی درباره ی شهرها و آدم ها
          بعضی روایت‌ها هستند که وقتی تمامش می‌کنی، دوست داری یک صفحه وُرد باز کنی و شروع کنی به نوشتن. روایت‌های طلوعی هم همین بود. الآنی که ساعت دهِ شبی پائیزی است، به فکر نوشتن از شهرم افتاده‌ام. اینکه چقدر کم از شهرم روایت دارم. از بدِ حادثه، عکسِ آنچه طلوعی هست، میانه‌ی خوبی با سفر ندارم. پس انبار تجربه زیسته‌ام خالی از مواد خام است. پس حداقل می‌توانم از شهر خودم بنویسم. 

و اما این کتاب:
اولین اثری بود که از طلوعی می‌خواندم. توقع همچون روایت‌های جان‌داری را داشتم. و حالا که تمام شده، به دنبال اثرهای رواییِ دیگرش هم هستم.

نثر طلوعی به نثر همینگوی خیلی نزدیک بود. شاید من این برداشت را داشتم. دیالوگ‌های کوبنده، جملات کوتاه. انگاری نثر، ایرانی نبود؛ اینکه انگاری یک ترجمه درجه یکی مثل پیمام خاکسار می‌خوانی. البته شاید اینکه اکثر روایت‌ها در شهرهای غیرایران رخ می‌داد هم بی‌تاثیر نباشد.

وقتی روایت دمشق را می‌خواندم، ضربان قلبم را می‌شنیدم. خیلی فوق‌العاده بود.

و آخرین حرف: بعضی وقت‌ها فکر می‌کردم طلوعی عمدا خودش را در شرایط خاص قرار داده که روایت ازش دربیاورد.
        

17

پاییز آمد: خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی
          اول اینکه #پاییز_آمد یک کتاب خوش‌فرم از آب درآمده. قلم خانم گلستان جعفریان مثل همیشه روان است، قصد خودنمایی و جلوه‌فروشیِ ادبی ندارد و لذتِ خواندنِ خاطراتِ همسر شهید را چندبرابر می‌کند. لحن روایت یک‌دست است و اتفاقات با روند خوبی پیش می‌روند. ریتم #پاییز_آمد با زندگی پرجنب‌وجوشِ راوی‌اش منطبق است و سرجمع آخرین اثر خانم جعفریان یک اثر استخوان‌دار است. یک کتاب خوب.

دوم اینکه راویِ #پاییز_آمد یک زن جسور، قدرتمند و البته احساساتی است. زنی که تجربه‌های عمیقش در روزهای نخست انقلاب حتی برای بیشترِ پسرانِ نسل‌های بعد از خودش دست‌نیافتنی است. فخرالسادات‌بانو زنی مستقل، خودساخته و کاملاً اجتماعی است که نه حضور فعالش در جامعه مانع همسرداری و مادری‌کردنش می‌شود و نه آن‌چه برای خانواده انجام می‌دهد او را از نقش‌آفرینی اجتماعی محروم می‌کند. من متخصص حوزه‌ی زنان نیستم اما به‌نظرم سبک زندگیِ خانم فخرالسادات موسوی شباهت زیادی به آن چیزی دارد که به نام #الگوی_سوم از سخنان رهبر انقلاب در این حوزه استنباط شده است.

سوم اینکه یک ستونِ مهمِ #پاییز_آمد خودِ شهید است. احمدآقای یوسفی با معیارهای امروز هم یک حزب‌اللهیِ روشنفکر به حساب می‌آید و شیوه‌ی آشنایی‌اش با خانم موسوی و روندی که منجر به پیوند آن‌ها می‌شود حتی در روزگار ما هم برای برخی خانواده‌های مذهبی پذیرفته‌شده نیست. جمع‌شدنِ همزمانِ روحیات نظامی، عاشق‌پیشگی و آرمان‌گرایی در احمد یوسفی، از او یک #قهرمان واقعی ساخته؛ مردی که نشانِ قهرمانی را قبل از هرکسی، اول از دست همسرش گرفته.

چهارم اینکه #پاییز_آمد به‌معنای زمینیِ کلمه یک کتاب عاشقانه است. نویسنده تا آن‌جایی که راویِ کتاب اجازه داده، وارد لحظه‌های پر از محبتِ زندگیِ فخرالسادات‌خانم و احمدآقا شده و عشقِ پاکیزه‌ی آن‌ها را همراه با ملزوماتش روایت کرده. البته که نویسنده در این لحظاتِ دلبرانه گیر نمی‌افتد و از آن‌ها نجیبانه عبور می‌کند؛ اما خب خانم جعفریان در دام خودسانسوری هم نیفتاده و عاشقانه‌های این زن‌وشوهر را تا جایی که می‌شده، درست و واقعی تعریف کرده. شاید برای همین است که رابطه‌ی فخرالسادات‌خانم و احمدآقا دلنشین از آب درآمده و برای مخاطب باورکردنی است.

آخر هم اینکه #پاییز_آمد را باید خواند. یکی از بهترین‌های #سوره_مهر در سال‌های اخیر است. این روایت شیرین و لطیفِ آمیخته به عشق، موسیقی، آرمان و شعر، یکی از بهترین روایت‌هایی است که می‌تواند احوالاتِ مردان و زنانی را نشان دهد که اگرچه عاشق زندگی، اما به باورهایشان عاشق‌تر بودند.
        

6

پاییز آمد: خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی

5

پاییز آمد: خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی

3

پاییز آمد: خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی

2