درس هایی از شیمی

درس هایی از شیمی

درس هایی از شیمی

بانی گارمس و 1 نفر دیگر
3.9
12 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

11

ناشر
ققنوس
شابک
9786227342826
تعداد صفحات
420
تاریخ انتشار
1402/1/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
این شما و این شیمیدان الیزابت زات. او نه تنها یک زن معمولی نیست بلکه اولین نفری است که اثبات می‌کند چیزی با عنوان زن معمولی وجود ندارد. اما اوایل دهۀ 1960 است و تیم تماماً مردانۀ آزمایشگاه تحقیقاتی هاستینگز دیدگاهی عجیب و غریب درمورد برابری دارند. و اما در میان آنها مردی برجسته، کینه‌توز و نامزد جایزۀ نوبل وجود دارد که قرار است سخت دل‌باختۀ افکار این زن شود. ولی زندگی نیز مانند علم غیرقابل پیش‌بینی است. 
مادری تنها و تبدیل شدن از زنی شیمیدان به مجری محبوب برنامۀ آشپزی یکی از آن چیزهای غیرقابل پیش‌بینی بود. شیوۀ غیرمعمول آشپزی الیزابت زات نه تنها روز به روز به جمع طرفدارانش می‌افزاید بلکه فریاد ناراضیان را هم بلند می‌کند. چرا که در برنامۀ شام به وقت ساعت شش، زنان قرار نیست فقط شیمی بیاموزند بلکه برای تغییر وضع موجودشان جرئت پیدا می‌کنند. با این رمان بلند بخندید و به تماشای تب و تاب شخصیت‌های اصلی بنشینید و مبهوت نقش‌آفرینی جذاب شخصیت‌های فرعی شوید. 
      

یادداشت‌ها

          بیشتر آدم ها این کتاب رو‌دوست نخواهند داشت
مگر اینکه ته مایه ای از تفکرات فمینستی داشته باشند و البته این‌درصورتی هست که الیزابت زات رو نقش اول و قهرمان داستان‌ بدونن. در این‌صورت  درس های خانم‌شیمی دان یه رمان‌اجتماعی و در واقع اعتراضی به وضع زنان در ایالات متحده است( حدود شش دهه پیش از امروز) . نبود نگاه اخلاقی به زن ، رواج تجاوز، نبود حق تحصیل و‌ شرایط  کار برابر و ... . در نهایت کتاب جنبشی زنانه را ایجاد میکند و البته یک حمایت نامه است از مادران تنها و کودکان تک‌والد .

همه این ها تا جایی است که تمرکزمان‌ را روی شخص زات متوقف کنیم. اما "کالوین ایوانز"... اینجا نقطه تمرکز و تکیه من‌ بود. کالوین‌ایوانز ِ آشنا، نابغه ، باهوش، دوست داشتنی و‌حمایت گر اما بسیار آسیب دیده...‌نویسنده شاید با هوشمندی یا شاید‌بدون اینکه‌ بخواهد بخشی از عقاید فمنیستی و انسان گرایانه(بهتره بگویم‌ بی خدایی )‌ خودش را بی اعتبار می کند! کالوین ایوانز ؛ در اصل این همان چیزی است که زن های باورمند از دیرباز برایش فداکاری کرده اند، برای حفظ چارچوب خانواده از خودگذشتگی های بسیاری انجام دادن تا جایی که بعضی ها نگران برابری شدن و‌از صبر مادرها وحشت زده و‌متعجب شدن... خیلی ساده است! زن های عاقلی توی دنیا وجود‌دارن که نمیخوان کالوین ایوانز های مهربان و دوست داشتنی محکوم به نوع سختی از تنهایی و اسیب پذیری باشن. اون ها دوست‌ندارن انسان های کوچک بیشتری بدون محیط امن و آغوش خانواده، توی جامعه ای بسیار بزرگ، نا امن و در مقابل خطر آدم های طمع کار  یا سواستفاده گر بی سرپناه بزرگ‌بشن... و‌راستش همه این‌ها ، چیزیه که می ارزه به مادر بودن و‌فداکاری ، صرف عمر برای کارهای خانه، تربیت فرزند و ... 
و لبخند و دلگرمی کالوین ایوانزها!
        

7

یه رمان فو
          یه رمان فوق فمینیستی و بسیار ضد مذهب 🙄

ماجرا مربوط میشه به آمریکای ۶۰-۷۰ سال پیش، یه جامعهٔ فوق مردسالار و زنی که حاضر به پذیرش محدودیت‌های غیرمنطقی این جامعه نیست،
یه خانوم ساینتیست (میشه به عنوان معادل این واژه گفت «دانشمند»، ولی به نظرم گویا نیست، اگه پیشنهاد بهتری دارید استقبال می‌کنم ☺️) که دست روزگار تبدیلش کرده به یه مادر تنها که باید یه طوری خرج خودش و دختر چهارساله‌ش رو دربیاره...

این کتاب تو رأی‌گیری بهترین‌های گودریدز (سال ۲۰۲۲) تو بخش ادبیات داستانی (فیکشن) رتبهٔ دوم و تو بخش اولین اثر یه نویسنده رتبهٔ اول رو آورده.

🔅🔅🔅🔅🔅

داستان از اوایل تا حدود نیمهٔ کتاب خوب پیش رفت، هم تیکه‌های احساسی داشت و هم صحنه‌های طنز.
یه دلیل مهم جذابیت داستان هم سگ الیزابت، شش و سی، بود، باحال‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین شخصیت کتاب! و دو ستاره از این سه ستاره‌ای که دادم فقط به خاطر شخص ایشونه 😂

نویسنده در واقع تو این نیمهٔ اول کلی از بخش‌ها رو از زاویه‌دید شش و سی نقل کرده بود و این تیکه‌ها خیلی بانمک بودن. البته که من تخصصی تو سطح هوش و فهم سگ‌ها ندارم ولی بعید می‌دونم سگی به این حد از درک و شعور داشته باشیم!

به هر حال یه دلیل کم شدن جذابیت داستان در ادامه همین کمرنگ‌شدن نقش شش و سی بود، به علاوهٔ بحث‌های محتوایی که در ادامه می‌گم. 
غیر از اینها به نظرم نویسنده تو این نیمهٔ دوم یه سری جاها اصلا نتونسته بود شخصیت الیزابت رو خوب دربیاره و قشنگ حس می‌کردم با یه موجود کاغذی بدون هیچ عمقی طرفم!

البته در نهایت طوری بود که آدم بخواد تا تهش پیش بره.
آخرش هم که دیگه خیلی فیلم هندی شد 😏

🔅🔅🔅🔅🔅

خب، بریم سراغ حرف‌هایی که کتاب می‌خواست بزنه! 

به عنوان کسی که بارها افراد مختلف بهش عنوان فمنیست دادن 😏، در موارد متعددی با شخصیت اصلی همراه بودم و از ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌هایی که در حقش می‌شد حرص خوردم.
با این وجود، به نظرم آش این بخش‌های فمینیستی یه جاهایی دیگه خیلی شور شده بود و تو ذوق می‌زد. 

ولی مشکل اصلیم با کتاب نه تو این بخش‌ها که با رویکرد ضد خدا و ضد مذهبش بود.

دوباره مثل تیکه‌های فمنیستی، نویسنده این ضد خدایی رو رسما داااااد می‌زنه تو کتاب. یعنی یه سری جاها آدم اینطوری میشه که خب باشه فهمیدیم خدا رو قبول نداری دیگه لازم نیست هی بهمون یادآوریش کنی 😒

نکتهٔ اول اینجا این رویکرده که «ساینس همه چیز است و ساینس پاسخی برای همهٔ پرسش‌هاست!» و اینکه با وجود ساینس خدا کیلویی چند؟ (میگم ساینس چون اون روش‌های خاص علمی که از زمانی به بعد رایج شد مدنظرمه، و فکر نمی‌کنم اینجا بشه معادل «علم» رو براش یه کار برد)
یعنی به عنوان کسی که خودش داره تو همین حوزه‌های مربوط به ساینس (علم؟!) کار می‌کنه واکنشم در برابر این نوع از پرستش ساینس (علم؟!) این‌طوری بود که: باشه بابا پیاده شو با هم بریم 🙄

غیر از این، کل نمادها و شخصیت‌های مذهبی تو این کتاب منفی یا فوق منفی بودن.
یعنی یه مشت کشیش و اسقف و مؤسسهٔ کاتولیک تو این کتاب ریخته که دلتون می‌خواد خفه‌شون کنید!
تنها فرد وابسته به مذهب مثبت هم یه کشیشه که از قضا اعتقادی به وجود خدا نداره! 

کتاب البته یه شخصیت هم‌جنس‌گرا هم داشت که مدتها پیش از شروع ماجراهای کتاب فوت کرده بود.
همون‌طور که حتما حدس می‌زنید این شخصیت، که میشه برادر الیزابت، بهترین و مهربون‌ترین و بااحساس‌ترین و همهٔ ترین‌های خوب دیگه بود که می‌تونید برای یه شخصیت نام ببرید 😒 کسی که الیزابت هر چی داره از اون داره و کسی که سر اینکه بابای‌ مذهبیش بهش گفته به خاطر این «گرایشش» جاش تو جهنمه می‌ره خودش رو حلق‌آویز می‌کنه.

🔅🔅🔅🔅🔅

یه سریال هم البته از این کتاب ساخته شده که اصولا فرق‌های زیادی با اصل داستان داره.
من خودم سریالش رو ندیدم و چیزی که میگم بر اساس مواردی هست که از دوستام شنیدم.

سازندگان سریال کلا اومدن همه چیز رو تا مقدار خوبی تعدیل کردن 😏 مثلا بخش‌های ضد مذهب کتاب تو سریال خیلی کمرنگ شده.
یه نکتهٔ بسیار مسخره‌ش برای من عوض کردن ماجرای همسایهٔ الیزابته. 
تو کتاب با زنی طرفیم که یه شوهر به شددددت مزخرف داره که به علت کاتولیک بودن نمی‌تونه ازش طلاق بگیره 😒 و توصیهٔ کشیش هم بهش صرفا اینه که سعی کنه به خودش برسه تا مورد توجه شوهرش قرار بگیره و همچنین از خدا بخواد بهش کمک کنه که همسر بهتری برای شوهرش باشه 😐 (اینم باز در راستای منفی نشون دادن دین و هر آنچه به دین مربوطه). بعد حالا بماند که وارد یه رابطه میشه و ....
تو سریال اون‌وقت ایشون یه زن خوشبخت سیاه‌پوسته! بله، اینجا یه خانوادهٔ موفق سیاه‌پوست داریم که تو سال ۱۹۶۰ دارن در کمال برابری با سفیدپوست‌ها تو آمریکا زندگی می‌کنن 😒 جالب اینجاست که تو کتاب حتی یه دونه شخصیت سیاه‌پوست هم نمی‌بینید. 
بالاخره همینطوری باید تاریخ‌سازی کنن واسه خودشون 😒

🔅🔅🔅🔅🔅

نمی‌دونم میزان سانسور ترجمه(های) کتاب تا چه حده، ولی تو نسخهٔ اصلی یه چند تایی صحنه هست...
البته کلا با توجه به تمام مواردی که بالاتر توضیح دادم خوندنش رو به نوجوون جماعت توصیه نمی‌کنم.
بقیهٔ سنین هم حالا نخوندیدش نخوندید، خیلی چیز خاصی رو از دست نمی‌دید 😄
        

41

          آشی که میشد خیلی لذیذ باشه، اما هم شور شده و هم پر از ادویه

الیزابت زات یک شیمیدان یا به قول خودش یک دانشمند هست که در دهه‌ی ۱۹۵۰ زندگی می‌کنه و در آزمایشگاهی مشغول به کاره، اونجا عاشق میشه، بچه دار میشه و مشکلات و مسائلی براش پیش میاد

داستان کتاب در مجموع کشش خوبی داره و با یه لحن طنز سعی شده بر جذابیت کتاب افزوده بشه، ایده‌ی کتاب رو دوست دارم که بر تبعیض جنسیتی استوار شده اما اگر این رو نمک کار در نظر بگیریم، آش خیلی شور شده، چرا؟ اول چون الیزابت زات در سال ۱۹۵۰ همچون فمینیست‌های سال ۲۰۲۴ حرف میزنه در حالی که این صحبت‌ها پس از سالها مرارت و سختی به دست اومده. مورد بعد اینکه تقریباً تمام مردهای کتاب منحرف، بی‌بند و بار، بی شعور و نفهم هستند! الیزابت زات یک دانشمند شیمیه اما به نظر میاد در همه‌ی رشته‌ها متخصصه، علم تغذیه و خوراکی‌ها، فیزیک، ورزش، دین و خلاصه هر چیزی که فکرش رو بکنید. این همون چیزیه که بهش میگم ادویه‌ی زیاد کتاب! موضوع اصلی یعنی تبعیض جنسیتی شور شده و ده‌ها موضوع دیگه هم به کتاب اضافه شده. شخصیت پردازی کتاب در مجموع خوب نیست، به جز مردها که همه منحرفند، زن‌ها هم به جز الیزابت اکثرا سطحی و نادانند! البته به جز الیزابت، دخترش هم خیلی باهوشه و در ۴ سالگی کتاب‌های ناباکوف و ... میخونه و در مورد دین با کشیش بحث می‌کنه! در مجموع کلیت کتاب رو دوست داشتم اما جزئیات برای من ناامید کننده بود. دو تا دو و نیم امتیاز مناسبی است...
        

1