یادداشت سیده زینب موسوی

Lessons in Chemistry
یه رمان فو
        یه رمان فوق فمینیستی و بسیار ضد مذهب 🙄

ماجرا مربوط میشه به آمریکای ۶۰-۷۰ سال پیش، یه جامعهٔ فوق مردسالار و زنی که حاضر به پذیرش محدودیت‌های غیرمنطقی این جامعه نیست،
یه خانوم ساینتیست (میشه به عنوان معادل این واژه گفت «دانشمند»، ولی به نظرم گویا نیست، اگه پیشنهاد بهتری دارید استقبال می‌کنم ☺️) که دست روزگار تبدیلش کرده به یه مادر تنها که باید یه طوری خرج خودش و دختر چهارساله‌ش رو دربیاره...

این کتاب تو رأی‌گیری بهترین‌های گودریدز (سال ۲۰۲۲) تو بخش ادبیات داستانی (فیکشن) رتبهٔ دوم و تو بخش اولین اثر یه نویسنده رتبهٔ اول رو آورده.

🔅🔅🔅🔅🔅

داستان از اوایل تا حدود نیمهٔ کتاب خوب پیش رفت، هم تیکه‌های احساسی داشت و هم صحنه‌های طنز.
یه دلیل مهم جذابیت داستان هم سگ الیزابت، شش و سی، بود، باحال‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین شخصیت کتاب! و دو ستاره از این سه ستاره‌ای که دادم فقط به خاطر شخص ایشونه 😂

نویسنده در واقع تو این نیمهٔ اول کلی از بخش‌ها رو از زاویه‌دید شش و سی نقل کرده بود و این تیکه‌ها خیلی بانمک بودن. البته که من تخصصی تو سطح هوش و فهم سگ‌ها ندارم ولی بعید می‌دونم سگی به این حد از درک و شعور داشته باشیم!

به هر حال یه دلیل کم شدن جذابیت داستان در ادامه همین کمرنگ‌شدن نقش شش و سی بود، به علاوهٔ بحث‌های محتوایی که در ادامه می‌گم. 
غیر از اینها به نظرم نویسنده تو این نیمهٔ دوم یه سری جاها اصلا نتونسته بود شخصیت الیزابت رو خوب دربیاره و قشنگ حس می‌کردم با یه موجود کاغذی بدون هیچ عمقی طرفم!

البته در نهایت طوری بود که آدم بخواد تا تهش پیش بره.
آخرش هم که دیگه خیلی فیلم هندی شد 😏

🔅🔅🔅🔅🔅

خب، بریم سراغ حرف‌هایی که کتاب می‌خواست بزنه! 

به عنوان کسی که بارها افراد مختلف بهش عنوان فمنیست دادن 😏، در موارد متعددی با شخصیت اصلی همراه بودم و از ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌هایی که در حقش می‌شد حرص خوردم.
با این وجود، به نظرم آش این بخش‌های فمینیستی یه جاهایی دیگه خیلی شور شده بود و تو ذوق می‌زد. 

ولی مشکل اصلیم با کتاب نه تو این بخش‌ها که با رویکرد ضد خدا و ضد مذهبش بود.

دوباره مثل تیکه‌های فمنیستی، نویسنده این ضد خدایی رو رسما داااااد می‌زنه تو کتاب. یعنی یه سری جاها آدم اینطوری میشه که خب باشه فهمیدیم خدا رو قبول نداری دیگه لازم نیست هی بهمون یادآوریش کنی 😒

نکتهٔ اول اینجا این رویکرده که «ساینس همه چیز است و ساینس پاسخی برای همهٔ پرسش‌هاست!» و اینکه با وجود ساینس خدا کیلویی چند؟ (میگم ساینس چون اون روش‌های خاص علمی که از زمانی به بعد رایج شد مدنظرمه، و فکر نمی‌کنم اینجا بشه معادل «علم» رو براش یه کار برد)
یعنی به عنوان کسی که خودش داره تو همین حوزه‌های مربوط به ساینس (علم؟!) کار می‌کنه واکنشم در برابر این نوع از پرستش ساینس (علم؟!) این‌طوری بود که: باشه بابا پیاده شو با هم بریم 🙄

غیر از این، کل نمادها و شخصیت‌های مذهبی تو این کتاب منفی یا فوق منفی بودن.
یعنی یه مشت کشیش و اسقف و مؤسسهٔ کاتولیک تو این کتاب ریخته که دلتون می‌خواد خفه‌شون کنید!
تنها فرد وابسته به مذهب مثبت هم یه کشیشه که از قضا اعتقادی به وجود خدا نداره! 

کتاب البته یه شخصیت هم‌جنس‌گرا هم داشت که مدتها پیش از شروع ماجراهای کتاب فوت کرده بود.
همون‌طور که حتما حدس می‌زنید این شخصیت، که میشه برادر الیزابت، بهترین و مهربون‌ترین و بااحساس‌ترین و همهٔ ترین‌های خوب دیگه بود که می‌تونید برای یه شخصیت نام ببرید 😒 کسی که الیزابت هر چی داره از اون داره و کسی که سر اینکه بابای‌ مذهبیش بهش گفته به خاطر این «گرایشش» جاش تو جهنمه می‌ره خودش رو حلق‌آویز می‌کنه.

🔅🔅🔅🔅🔅

یه سریال هم البته از این کتاب ساخته شده که اصولا فرق‌های زیادی با اصل داستان داره.
من خودم سریالش رو ندیدم و چیزی که میگم بر اساس مواردی هست که از دوستام شنیدم.

سازندگان سریال کلا اومدن همه چیز رو تا مقدار خوبی تعدیل کردن 😏 مثلا بخش‌های ضد مذهب کتاب تو سریال خیلی کمرنگ شده.
یه نکتهٔ بسیار مسخره‌ش برای من عوض کردن ماجرای همسایهٔ الیزابته. 
تو کتاب با زنی طرفیم که یه شوهر به شددددت مزخرف داره که به علت کاتولیک بودن نمی‌تونه ازش طلاق بگیره 😒 و توصیهٔ کشیش هم بهش صرفا اینه که سعی کنه به خودش برسه تا مورد توجه شوهرش قرار بگیره و همچنین از خدا بخواد بهش کمک کنه که همسر بهتری برای شوهرش باشه 😐 (اینم باز در راستای منفی نشون دادن دین و هر آنچه به دین مربوطه). بعد حالا بماند که وارد یه رابطه میشه و ....
تو سریال اون‌وقت ایشون یه زن خوشبخت سیاه‌پوسته! بله، اینجا یه خانوادهٔ موفق سیاه‌پوست داریم که تو سال ۱۹۶۰ دارن در کمال برابری با سفیدپوست‌ها تو آمریکا زندگی می‌کنن 😒 جالب اینجاست که تو کتاب حتی یه دونه شخصیت سیاه‌پوست هم نمی‌بینید. 
بالاخره همینطوری باید تاریخ‌سازی کنن واسه خودشون 😒

🔅🔅🔅🔅🔅

نمی‌دونم میزان سانسور ترجمه(های) کتاب تا چه حده، ولی تو نسخهٔ اصلی یه چند تایی صحنه هست...
البته کلا با توجه به تمام مواردی که بالاتر توضیح دادم خوندنش رو به نوجوون جماعت توصیه نمی‌کنم.
بقیهٔ سنین هم حالا نخوندیدش نخوندید، خیلی چیز خاصی رو از دست نمی‌دید 😄
      
358

41

(0/1000)

نظرات

فاطمه

1403/4/30

من امروز داشتم سریالش رو می‌دیدم.
نمی‌دونستم کتاب داره.🚶🏻‍♀️

2

s n o w m a n

1403/4/30

جوری که کتاب با شخصیت های همجنس گرا رخنه کردن تو بازار😐🤦‍♀️
1

3

واقعا.... 

0

خداروشکر نخریدمش...🙏🤲
استفاده از علم به جای واژه ی ساینس  بهتر نبود؟! و البته دانشمند به جای ساینتیست...
8

3

نه نه اصلا بهتر نیست.
چون ساینس یه بار معنایی خاصی داره و اصلا با «علم» اونطوری که تو فرهنگ ما استفاده میشه برابر نیست، مخصوصا تو این کتاب دقیقا همون معنای خاص ساینس مد نظره. 

1

علم ، دانش یا هر چیز دیگه ای .قطعا ساینس کلمه‌ی مناسبی نیست.هیچ‌بار‌معنایی خاصی هم  به‌من حداقل منتقل نکرد.
میشه معادل مناسبی براش پیدا کرد.این دلیلی نیست که جایگزین براش به کار نبریم.
معنای خاص ساینس چیه؟!من که نفهمیدم...
@szm_books 

1

شما خودتون تو این حوزه مشغول هستید؟ اگر نباشید حق می‌دم که معنای خاصی ازش برداشت نکنید. 
ساینس یه نوع خاصی از علمه که از یه زمانی به بعد تو اروپا و آمریکا رواج پیدا کرد و مثلا با اون علم و دانشی که ما قبل از اون در دانشمندان خودمون سراغ داشتیم فرق‌هایی داره. بخوام دیگه بیشتر از این توضیح بدم باید وارد مباحث فلسفه علم بشم.
خودم اصولا خیلی تأکید دارم از معادل‌های فارسی استفاده کنم ولی تو این مورد به نظرم واقعا «دانشمند» معنای مورد نظرم رو نمی‌رسونه. معادل بهتری هم قطعا میشه پیدا کرد، منتها چیزی به ذهن من نرسید...
@moonshine 

0

داداشش اگه خوب بود که خودشو نمیکشت🚶🏻‍♀️
2

0

نه دیگه، این می‌گفت پس که پدرش بد بود و تو مخ این بچه کرده بود که آره تو میری جهنم اونم رفت خودشو کشت 😒 

0

حرکت شجاعانه‌ی بود😒
@szm_books 

1