معرفی کتاب دکتر جکیل و آقای هاید اثر رابرت لوئیس استیونسون مترجم مهرداد وثوقی

دکتر جکیل و آقای هاید

دکتر جکیل و آقای هاید

3.8
111 نفر |
28 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

253

خواهم خواند

103

ناشر
ققنوس
شابک
9786220404132
تعداد صفحات
228
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        دکتر جکیل و آقای هاید عنوان مجلد تازه‌ای از مجموعۀ ادبیات گوتیک است. در آثار گوتیک وجوه ترس، راز، مرگ، موجودات غیرطبیعی و قوانین فراواقعی درهم آمیخته و چاشنی روایت می‌شوند.

شخصیت اصلی داستان دکتر جکیل است، او در انتهای خانه‌اش، آزمایشگاهی تأسیس کرده و تلاش می‌کند معجونی تولید کند تا بتواند وجوه مثبت و منفی شخصیتش را از هم جدا سازد که دست آخر هم موفق می‌شود. شخصیتی متولد می‌شود به نام آقای هاید اما کنترل این شخصیت شرور ساده نیست.

رابرت لوئیس استیونسون، نویسندۀ بریتانیایی، در این رمان کشمکش درونی خیر و شر را به تصویر می‌کشد. او، در این رمانِ کوتاه، نیمۀ تاریک وجود انسان را مورد بررسی قرار می‌دهد.

دو داستان «مرده‌‌دزد» و «اولایا» داستان‌های کوتاه دیگر این مجلد هستند که برای اولین بار به فارسی ترجمه شده‌اند.
      

لیست‌های مرتبط به دکتر جکیل و آقای هاید

نمایش همه

پست‌های مرتبط به دکتر جکیل و آقای هاید

یادداشت‌ها

ری‌را

ری‌را

1402/9/25

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        جزو کتاب‌هایی بود که من به شخصه شدیدا درموردش کنجکاو بودم، خیلی خوشحالم از اینکه مطالعه‌اش کردم.
کتاب خاصی بود.
شخصیت منفور آقای هاید و شخصیت جذابه دکتر جکیل در کنار هم بی‌نهایت خاص و جالب بود.
این کتاب قطعا در لیست کتاب‌هایی هست که من به دیگران پیشنهاد میکنم برای مطالعه و مطمئنم دیگران هم دوستش خواهند داشت.💛
 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

12

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        «دکتر جکیل» از نظر ایدۀ مفهومی شبیه «فرانکشتاین» است. آدم جدیدی که با خود درگیر است و در حال جستجوی سمت تاریکی و نور خودش است. دکتر جکیل پزشک سرشناسی است که با مردی بدخو (و همزمان زشت‌رو) آشنا است و همین موجب نگرانی دوست نزدیک او است و موضوع زمانی جدی‌تر می‌شود که هاید مردی سرشناس از مجلس را می‌کشد. ولی جکیل هنوز هیچ نگرانی ندارد. داستان دو بخش دارد. ماجرای روزنامه‌وار برای تعریف کردن و جلو بردن داستان و بعد نامۀ انتهایی جکیل که ماجراهای پشت پرده را می‌گوید. در واقع دکتر جکیل و هاید یک شخصیت هستند و جکیل با کمک از دانش پزشکی (سیاه) می‌تواند خود را در کالد دیگری تغییر دهد اما از جایی به بعد امکان بازگشتن به کالبد اصلی‌اش سخت سخت‌تر می‌شود. از اینجا است که مقهوم داستان رو می‌شود. آیا هاید سمت تاریکی و خوی پلید جکیل است؟ اینجا است که در نامه جکیل از زشتی‌ها و دلایلی که نمی‌تواند به شکل اولیۀ خودش دربیاید سخن می‌گوید. 
اما از نظر داستانی شکل روایت مثل آثار کلاسیک هیجانی عجیب دارد. ماجرا توسط شخص سومی جلو برده می‌شود و نامه‌ها نقش مهمی در پایان داستان دارند. برخلاف داستان‌های امروزی که راوی سوم شخص داستان را روایت می‌کند ما اینجا با وکیلی روبرو هستیم که در خیابان‌ها به دنبال هاید است و او است که سعی در پرده برداشتن شخصیت هاید نقش دارد. و بعد نامه‌ها که به ساده‌ترین شکل همه چیز را بیان می‌کنند. این که استیونسون این قدر راحت و ساده داستانش را بیان می‌کند لذت‌بخش و مهم است. و مهم‌تر این که نقش مهمی در ادبیات بعد از خود دارد و هر دو شخصیت در ادبیات نمادین می‌شود. مثل همیشه اگر داستان را می‌دانیم یا فیلمی از ماجرا دیدیم آن را کنار بگذاریم و حتماً داستان را بخوانیم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این کتاب یکی از معروف‌ترین کتاب‌هایی هست که توی دنیا وجود داره. قبل از اینکه فروید و یونگ از مباحث روانشناسانه صحبت کنند، استیونسون تونسته توی یک داستان تمثیلی روان دوگانه‌ی انسان ها رو به تصویر بکشه. حتی شاید فروید (با توجه به علایقی که به هنر و ادبیات داشته) از این داستان تأثیری پذیرفته باشه. 
جدای از مباحث روانشناسانه این کتاب روی خیلی از داستان‌های بعد از خودش، در هر مدیومی تأثیر گذاشته. معروف‌ترین آثاری که از این کتاب متأثر شدند، داستان‌های ابرقهرمانی مارول و در حد کمتری دی‌سی کامیک هستند. جایی که یه آدم ساده با خوردن یک محلول می‌تونه به وجهی قدرتمند‌تر از و بعضاً شیطانی‌تر از خودش صعود (یا نزول) کنه! 
بعد از  جزیره‌ی گنج <i/> این دومین داستانی بود که از استیونسون خوندم و مثل همون به دلم ننشست و خوشبختانه یا متأسفانه من نمی‌تونم با این نویسنده ارتباط برقرار کنم. این عدم ارتباط به حدی بود که اصلاً دوست نداشتم کتاب رو دستم بگیرم و با اینکه حدود 100 صفحه بیشتر نداشت و داستانش با کشش و ریتمی معمولی در جریان بود، من روزها جان کندم تا تونستم تمومش کنم. به همین خاطر با تمام تعاریف بالا و ارزش‌هایی که در دنیا ثابتش کرده، نمره‌ای بیشتر از 2 بهش ندادم!
        

2

سَمی

سَمی

1404/4/8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          داستان حول شخصیت دکتر هنری جکیل، یک پزشک و دانشمند، می‌چرخد که در تلاش است تا جنبه‌های تاریک و غریزی انسان را از طریق آزمایش‌های علمی خود کشف کند.... او به این نتیجه می‌رسد که انسان دارای دو جنبه متضاد است: یکی جنبه خوب و دیگری جنبه بد. برای جدا کردن این دو جنبه، دکتر جکیل یک معجون می‌سازد که به او اجازه می‌دهد تا به طور موقت به شخصیتی به نام مستر هاید تبدیل شود. مستر هاید نمایانگر جنبه تاریک و بی‌رحم جکیل است. او با استفاده از این معجون، قادر است به طور آزادانه و بدون عواقب اجتماعی، به رفتارهای غیرقانونی و خشونت‌آمیز بپردازد. اما هر بار که جکیل به هاید تبدیل می‌شود، کنترل کمتری بر روی این شخصیت دارد و این تغییرات به تدریج غیرقابل کنترل می‌شوند. با پیشرفت داستان، دکتر جکیل متوجه می‌شود که مستر هاید بر او تسلط پیدا کرده و زندگی‌اش را تحت تأثیر قرار داده است. در نهایت، او مجبور می‌شود که با عواقب وحشتناک انتخاب‌هایش روبرو شود و در تلاش برای بازگشت به حالت طبیعی‌اش، به یک سرنوشت تراژیک دچار می‌شود. پایان داستان عالی بود...
        

0