معرفی کتاب Dr. Jekyll and Mr. Hyde اثر رابرت لوئیس استیونسون مترجم Simon Vestdijk

Dr. Jekyll and Mr. Hyde

Dr. Jekyll and Mr. Hyde

3.8
86 نفر |
22 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

182

خواهم خواند

77

ناشر
شابک
9780451528957
تعداد صفحات
139
تاریخ انتشار
1382/6/12

توضیحات

        Robert Louis Stevenson's masterpiece of the duality of good and evil in man's nature sprang from the darkest recesses of his own unconscious—during a nightmare from which his wife awakened him, alerted by his screams. More than a hundred years later, this tale of the mild-mannered Dr. Jekyll and the drug that unleashes his evil, inner persona—the loathsome, twisted Mr. Hyde—has lost none of its ability to shock. Its realistic police-style narrative chillingly relates Jekyll's desperation as Hyde gains control of his soul—and gives voice to our own fears of the violence and evil within us. Written before Freud's naming of the ego and the id, Stevenson's enduring classic demonstrates a remarkable understanding of the personality's inner conflicts—and remains the irresistibly terrifying stuff of our worst nightmares.
      

پست‌های مرتبط به Dr. Jekyll and Mr. Hyde

یادداشت‌ها

          این کتاب یکی از معروف‌ترین کتاب‌هایی هست که توی دنیا وجود داره. قبل از اینکه فروید و یونگ از مباحث روانشناسانه صحبت کنند، استیونسون تونسته توی یک داستان تمثیلی روان دوگانه‌ی انسان ها رو به تصویر بکشه. حتی شاید فروید (با توجه به علایقی که به هنر و ادبیات داشته) از این داستان تأثیری پذیرفته باشه. 
جدای از مباحث روانشناسانه این کتاب روی خیلی از داستان‌های بعد از خودش، در هر مدیومی تأثیر گذاشته. معروف‌ترین آثاری که از این کتاب متأثر شدند، داستان‌های ابرقهرمانی مارول و در حد کمتری دی‌سی کامیک هستند. جایی که یه آدم ساده با خوردن یک محلول می‌تونه به وجهی قدرتمند‌تر از و بعضاً شیطانی‌تر از خودش صعود (یا نزول) کنه! 
بعد از  جزیره‌ی گنج <i/> این دومین داستانی بود که از استیونسون خوندم و مثل همون به دلم ننشست و خوشبختانه یا متأسفانه من نمی‌تونم با این نویسنده ارتباط برقرار کنم. این عدم ارتباط به حدی بود که اصلاً دوست نداشتم کتاب رو دستم بگیرم و با اینکه حدود 100 صفحه بیشتر نداشت و داستانش با کشش و ریتمی معمولی در جریان بود، من روزها جان کندم تا تونستم تمومش کنم. به همین خاطر با تمام تعاریف بالا و ارزش‌هایی که در دنیا ثابتش کرده، نمره‌ای بیشتر از 2 بهش ندادم!
        

2

          عادت عجیبی دارم که قبل از خوندن کتاب‌ها (یا بهتره بگم رمان‌‌ها)، تا حد امکان هیچ خلاصه‌ای در موردشون نمی‌خونم. علتش اینه که توی خلاصه‌ها، خیلی اوقات برای جذب مخاطب اطلاعاتی رو فاش می‌کنن که دونستن‌شون لذت خوندن رو به‌طور چشم‌گیری کم می‌کنه. این موضوع به‌خصوص برای داستان‌های حادثه‌محور صدق می‌کنه.
‌‌
با ذهنی کاملاً خالی از هرگونه اطلاعات (بدون این‌که حتی خلاصه‌ی پشت کتاب رو خونده باشم!)، شروع به خوندن کتاب کردم و در نهایت لذت بسیاری از خط داستانی بردم. 
‌
 به عنوان یک اثر کلاسیک، داستان و ایده‌ی بسیار جالبی داره. البته اون‌طوری نیست که تا مدت‌ها ذهن‌تون رو درگیر کنه یا تأثیر عمیقی بذاره؛ اما از خوندنش لذت خواهید برد. 
اگه شما در حال حاضر هیچ‌چیز در مورد داستان این کتاب نمی‌دونید، خوندنش رو پیشنهاد می‌کنم (وگرنه بعید می‌دونم که خوندنش چندان لذتی داشته باشه). 

پی‌نوشت: تقریباً همه‌ی ریویوها و خلاصه‌هایی که در مورد این کتاب نوشته می‌شه، ایده‌ی اصلی داستان رو اسپویل می‌کنن. پس مراقب باشید.
        

15

مهسا

مهسا

1403/8/26

          یادداشتی بر دکتر جکیل و آقای هاید:

نوشتن از این کتاب، بدون لو دادن معمای آن، کاری بسیار سخت است. پس من خودم را راحت‌ می‌کنم و یادداشتم را با چاشنی اسپویل می‌نویسم.

آزمایشگاهی شخصی، و مردی که نمی‌داند با نیمه‌‌ی شر خود چه کند. او که درگیر جنگ خیر و شر درونی‌ست، تصمیم می‌گیرد خود را از شر خود خلاص کند. بنابراین دکتر جکیل، به آقای هاید تبدیل می‌شود. بسیار کوچک‌اندام‌تر، نحیف‌تر، پست‌تر و البته بدذات‌تر. او می‌خواست بداند آیا می‌شود خود را از شر جدا کرد؟ اما سؤال اصلی‌تر این است که اگر به شر، آزادی دهیم، چه بر سر ما خواهد آمد؟
در ابتدای رابطه‌ی تنگاتنگ دکتر جکیل و آقای هاید، جکیل که قدرت‌مندتر و پرورش‌یافته است، حق انتخاب دارد هاید را هر زمان به جکیل تبدیل کند. اما هاید دیگر در قفسی که پس از یک عمر طعم آزادی را چشیده است، دوام نمی‌آورد؛ پس رشد می‌کند، کاراکترش شکل می‌گیرد، و جکیل را ضعیف و ضعیف‌تر می‌کند. شری که در ابتدا کوچک و پست است، با وسوسه کردن جکیل او را از پا در می‌آورد، منزوی‌اش می‌کند و در نهایت این جکیل است که برای نابودی هاید، خودش را از میان برمی‌دارد. 

در طول رمان راوی خواننده را نه با جکیل، که با دوست و وکیل‌اش، آقای آترسن هم‌راه می‌کند. جکیل خود هم قهرمان و هم ضدقهرمان است، اما او در نهایت یک انسان است در تقلای رسیدن به کمال. جکیل پرسش‌گری‌ست که پاسخ در خودش نهفته است. او با مجال دادن به شر و تبدیل کردن آن به یک کل، آسیب‌هایی بر خود و دیگران می‌زند که جبرانی ندارند. 
او که در ابتدا درصد کمی از شر را در خود واقعی‌اش حس می‌کرد و با همان در جنگ بود، در پایان درصد کمی از خود واقعی‌اش باقی می‌ماند.
فصل طلایی رمان، فصل آخر آن است، نامه‌ی جکیل به آترسن.

نوشتن از دوگانگی خیر و شر و تقابل این دو، امری تکراری در ادبیات است؛ اما خلاقیت و نوآوری این موضوع را هم‌چنان خواندنی نگه داشته‌است. 
پس اگر به تصویر دوریان گری و حتی فرانکنشتاین علاقه‌مندید، بی‌معطلی این کتاب سبک اما ماندگار را مطالعه کنید.
        

11

ری‌را

ری‌را

1402/9/25

        جزو کتاب‌هایی بود که من به شخصه شدیدا درموردش کنجکاو بودم، خیلی خوشحالم از اینکه مطالعه‌اش کردم.
کتاب خاصی بود.
شخصیت منفور آقای هاید و شخصیت جذابه دکتر جکیل در کنار هم بی‌نهایت خاص و جالب بود.
این کتاب قطعا در لیست کتاب‌هایی هست که من به دیگران پیشنهاد میکنم برای مطالعه و مطمئنم دیگران هم دوستش خواهند داشت.💛
 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

12

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

        «دکتر جکیل» از نظر ایدۀ مفهومی شبیه «فرانکشتاین» است. آدم جدیدی که با خود درگیر است و در حال جستجوی سمت تاریکی و نور خودش است. دکتر جکیل پزشک سرشناسی است که با مردی بدخو (و همزمان زشت‌رو) آشنا است و همین موجب نگرانی دوست نزدیک او است و موضوع زمانی جدی‌تر می‌شود که هاید مردی سرشناس از مجلس را می‌کشد. ولی جکیل هنوز هیچ نگرانی ندارد. داستان دو بخش دارد. ماجرای روزنامه‌وار برای تعریف کردن و جلو بردن داستان و بعد نامۀ انتهایی جکیل که ماجراهای پشت پرده را می‌گوید. در واقع دکتر جکیل و هاید یک شخصیت هستند و جکیل با کمک از دانش پزشکی (سیاه) می‌تواند خود را در کالد دیگری تغییر دهد اما از جایی به بعد امکان بازگشتن به کالبد اصلی‌اش سخت سخت‌تر می‌شود. از اینجا است که مقهوم داستان رو می‌شود. آیا هاید سمت تاریکی و خوی پلید جکیل است؟ اینجا است که در نامه جکیل از زشتی‌ها و دلایلی که نمی‌تواند به شکل اولیۀ خودش دربیاید سخن می‌گوید. 
اما از نظر داستانی شکل روایت مثل آثار کلاسیک هیجانی عجیب دارد. ماجرا توسط شخص سومی جلو برده می‌شود و نامه‌ها نقش مهمی در پایان داستان دارند. برخلاف داستان‌های امروزی که راوی سوم شخص داستان را روایت می‌کند ما اینجا با وکیلی روبرو هستیم که در خیابان‌ها به دنبال هاید است و او است که سعی در پرده برداشتن شخصیت هاید نقش دارد. و بعد نامه‌ها که به ساده‌ترین شکل همه چیز را بیان می‌کنند. این که استیونسون این قدر راحت و ساده داستانش را بیان می‌کند لذت‌بخش و مهم است. و مهم‌تر این که نقش مهمی در ادبیات بعد از خود دارد و هر دو شخصیت در ادبیات نمادین می‌شود. مثل همیشه اگر داستان را می‌دانیم یا فیلمی از ماجرا دیدیم آن را کنار بگذاریم و حتماً داستان را بخوانیم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0