معرفی کتاب عقل و احساس اثر جین آستین مترجم وحید منوچهری واحد

عقل و احساس

عقل و احساس

جین آستین و 1 نفر دیگر
3.4
220 نفر |
55 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

43

خوانده‌ام

517

خواهم خواند

215

ناشر
جامی
شابک
9786001760198
تعداد صفحات
344
تاریخ انتشار
1390/12/28

توضیحات

        کتاب عقل و احساس نخستین رمان عاشقانه جین آستن است. جین آستن در این رمان، تقابل عقل و احساس در کامیابی‌ها و ناکامی‌های دو خواهر با ویژگی​‌های متفاوت را به تصویر می​‌کشد و دو فرجام متفاوت را برای آن‌ها رقم می‌زند.

عقل و احساس (Sens And Sensibility) رمانی کلاسیک است که در سال 1811 برای نخستین بار منتشر شد. برخی منتقدان آستن را پیشگام رمان‌های احساسی می‌دانند و او را با انعکاس واقعیت در آثارش می‌شناسند. آستن در رمان «عقل و احساس» احساسات و درونیات انسان‌ها را نشان می‌دهد و در این راه سعی نمی‌کند مخاطب را با عبارات مستقیم قانع کند؛ مخاطب کتاب از لابه‌لای گفت‌وگوها و واکنش‌های شخصیت‌های داستانی با آن‌ها آشنا می‌شود و این یکی از نقاط قوت کتاب است.

حوادث این رمان در جنوب غربی انگلستان و در بین سال‌های 1792 تا 1797 روی می‌دهند و نویسنده داستان زندگی و عشق‌ورزی دو خواهر را روایت می‌کند؛ دو خواهری که تفاوت‌های زیادی با هم دارند و عنوان کتاب نیز نشانگر تفاوت این دو است. این دو در شرایطی یکسان زندگی کرده‌اند اما رفتارشان کاملا با هم متفاوت است. نکته جالب درباره این رمان در این است که قضاوت در پایان داستان به خود خواننده واگذار می‌شود و اوست که باید تصمیم بگیرد عقل بهتر است یا احساس؛ گویی جین آستن (Jane Austen) هم در این دو راهی گرفتار شده و نمی‌تواند بین این دو یکی را برگزیند.

جین آستین به نوشتن کتاب‌های واقع‌گرایانه و عاشقانه مشهور است. او بیشتر درباره زندگی اجتماعی و خانوادگی، روابط و مسائل انسانی می‌نوشت و با حساسیت فراوان شخصیت‌های داستان‌های خود را پردازش کرده و می‌پروراند؛ به طوری که گاهی، بارها دستنوشته‌هایش را بازنویسی می‌کرد. او همچون یک ناظر بیرونی به محیط خصوصی و افکار و درونیات شخصیت‌های خود سرک می‌کشید. امروزه آستین را یکی از غول‌های ادبیات انگلیسی به شمار می‌آورند، قهرمانان آثار او بیشتر زنانی از طبقه متوسط هستند که خود را به طبقات اجتماعی بالاتر می‌رسانند. آستین یکی از مرموزترین و مورد توجه‌ترین نویسنده‌های زن محسوب می‌شود، به‌ طوری که داستان زندگی، شرح مسائل عاطفی و مسیر تبدیل شدنش به نویسنده‌ای حرفه‌ای بارها دستمایه فیلم‌های مختلف قرار گرفته است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به عقل و احساس

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

30 صفحه در روز

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

پست‌های مرتبط به عقل و احساس

یادداشت‌ها

 Farzaneh

Farzaneh

1401/5/24

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

negin🪷

negin🪷

1403/12/5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        رمان عقل و احساس با گذر زمان تا حدودی سرگرم کننده و شیرین بود، اما نبود هیجان از طرفی باعث میشد در ابتدا کسل کننده باشه. پایانش عجیب بود و اصلا قابل پیش بینی نبود حداقل برای من. شخصیت الینور رو با اینکه خیلی منطقی و خشک بنظر می‌رسید دوست داشتم🫠
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        خیلی خب بالاخره بعد چند تا فانتزی یه کتاب کلاسیک خوندم از جین آستین . اکثرا کتاب های این نویسنده رو توی تابستون میخونم و شاید دلیلش این باشه حس و حال تابستون میده بهم، نمیدونم چرا. شاید چون که نورثنگر ابی رو توی تابستون پارسال خوندم،کلاسیک های جین آستین بهم حس و حال تعطیلات تابستان رو میدن .
راستی این رو هم بگم که این کتاب رو خودم ندارم و از کتابخونه قرض گرفتم و کتابدار بهم گفتن این کتاب مناسب سن و سال شما نیست 🙂😂😂(حالا سنم بماند)
خیلی خب ، اول از همه بگم کتاب عقل و احساس رو با ترجمه ی رضا رضایی خوندم که خب ترجمه ی خوبی بود و راجع به ترجمه های دیگه ش اطلاعاتی ندارم .
کتاب داستان خانواده ی دشوود رو روایت می کنه که بعد مرگ پدر خانواده شرایط خانواده کلا عوض میشه و جان دشوود،پسر همسر سابق آقای دشوود وارث خونه و املاک و ثروت پدرش میشه . با همسرش،فانی و پسرش توی اون خونه ای که خانواده ی پدرش زندگی میکردن ساکن میشن .بعد یه مدتی خواهر جان ،الینور  عاشق برادر فانی ، ادوارد میشه .ولی در همون حال وقتی فانی میفهمه خیلی بدرفتاری میکنه با مادر خونده ی همسرش و خواهر شوهرش و خلاصه که خانواده ی آقای دشوود بعد یه مدتی یه خونه ی خوب پیدا میکنن و میرن و زندگی خونواده ی آقای دشوود عوض میشه. الینور ، ماریان ، مارگرت دشوود و خانم دشوود که مادرشون بوده به یه جایی به اسم برتن میرن که متعلق به یکی از آشنایانشون بوده و زندگی شون کلا از این رو به اون رو میشه .
 داستان ریتمی داره که امکان داره خواننده خسته بشه و فقط خواننده ای که به کتاب های کلاسیک و قلم جین آستین علاقه داشته باشه می‌تونه رمان رو بخونه . البته نه اینکه ژانر مورد علاقه و ... کلاسیک باشه ، ولی این ریتم آروم آروم و تفاوت های رمان با رمان های امروزی توی ذوق خواننده های عادی ای که به خاطر سرگرمی میرن سمتش میزنه. 
کتاب کلا سه تا بخش داره که اگه تا بخش اول صبر کنید، اتفاقاتی میفته که واقعا باعث هیجانتون میشه .یعنی با وجود ریتم آروم اتفاقاتی میفته که اگه صبور باشید میتونه جذبتون بکنه تا آخر داستان. 
شخصیت ها خوب پردازش شده بودن غیر ادوارد و ویلوبی. ویلوبی خودش هم نمیدونست میخواد چیکار بکنه و واقعا یه شخصیت سردرگم خودخواه بود از نظرم. ادوارد هم همین طور . اون هم نمیدونست هدفش چیه و میخواد چه کار بکنه!
به نظرم شخصیت خانم جنینگز شبیه شخصیت ریچل لیند در آنه شرلی بود، هردوشون زبون تند و تیز داشتن ولی در عین حال صلاح شخصیت های اصلی رو میخواستن .
شخصیت های دوشیزه استیل ها ... خدایی خیلی حرص درار بودن .دوتا زن چاپلوس که با خودشیرینی و دهن لقی بین بقیه جایگاه پیدا میکردن . 
(از اینجا به بعد داستان لو خواهد رفت )🚫🚫
پایان بندی خیلی پایان بندی رویایی و خوش و خرمی بود که واقعا خنده م گرفته بود . شخصیت ها انقدر رویایی و قشنگ به هم برسن ؟!قابل پیش بینی نبود پایان ولی خب باز هم خوشم نیومد از اینکه پایان یه جوری بود انگار نویسنده ماریان و الینور رو فقط برای ازدواجشون در پایان داستان خلق کرده .حرص دراره که توی بیشتر رمان های این نویسنده ،انگار شخصیت ها فقط روند داستان رو طی میکنن و سختی میکشن که چی ؟ شخصیت مرد بار ها بهشون خیانت کنه آخرش هم بیاد بگه من دوستت دارم بیا ازدواج کنیم و اون هم بگه باشه.درسته که الینور ، ادوارد رو دوست داشت ، ولی با توجه به اینکه این شخصیت بیشتر به عقل بها میداد تا قلبش، خیلی عجیب بود که خیلی راحت در پایان با هم ازدواج کردن و خوش و خرم رفتن سر زندگی شون. از یه طرف اینجا قدرت عشق الینور به ادوارد رو نشون میده و از اون طرف این روند کلیشه ای داستان های جین آستین که همه ته داستان به هم میرسن . ولی خلاصه که کارهای ادوارد از نظر من خواننده اصلا جای بخششی نداشت!ولی خب اینکه نویسنده ۱۰۰،۲۰۰ سال پیش زندگی میکرده هم بی تاثیر در روند داستان و شخصیت پردازی و پایان بندی نیست. 
ولی داستان پیام خاصی نداره و فقط برای گذران وقت خوبه . به نظرم اگر نویسنده ش جین آستین نبود هیچ کس نیم نگاهی هم بهش نمی انداخت . اکثرا مردم بیشتر به نویسنده توجه میکنن تا محتوا!
ولی خب از خوندنش تجربه ی خوبی داشتم و در کل ارزش خوندن رو داشت ، برای یه بار .

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

22

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        جین آستین عزیزم با عاشقانه‌های کلاسیک جذابش
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

مهسا

مهسا

1403/8/26

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          یادداشتی بر عقل و احساس:

عقل و احساس رمانی که اواخر قرن هجدهم نوشته شد و اوایل قرن نوزدهم با هزینه‌ی شخصی جین آستن منتشر شد، با چشم‌اندازی از جامعه‌ی متوسط انگلستان، واکنش متفاوت دو خواهر به نام‌های الینور و ماریان در مواجهه با عشق و سرخوردگی از آن را در شروع دوران جوانی‌‌شان بررسی می‌کند. 

الینور که چند سالی از ماریان بزرگ‌تر است، پس از مرگ پدرش، خود را ناگزیر اما خودخواسته مسئول امورات خانه و کاشانه‌ی خانواده می‌بیند. او را می‌توان بسیار ساده توصیف کرد. خوددار، عاقل و صبور. در نقطه‌ی مقابل او، خواهرش ماریان را می‌بینیم که سرشار است از ذوق و قریحه، پر سر و صدا و گاه لج‌باز. عقلانیت و دوراندیشی الینور تاثیر زیادی بر رهایی و بی‌پروایی خواهرش دارد، چرا که ماریان به آن تکیه می‌کند. ماریان را می‌توان جسور، بی‌فکر و پرشور خواند. دل‌بستگی و عاشقی هر دوی آن‌ها، به یک اندازه روح‌شان را جریحه‌دار می‌کند، اما برخوردشان با آن بسیار متفاوت است. 

در عقل و احساس، دیدگاه متفاوتی نسبت به جین آستن پیدا کردم. پیش‌تر تحسینش می‌کردم، اما این‌بار او را ناب‌تر از همیشه دیدم. اکنون نویسنده‌ای را دیدم که قدرت طنزنویسی‌اش و نیش و کنایه‌هایش به جامعه‌ی معاصرش، حیرانم می‌کرد. نگاه نقادانه‌ی آستن و حتی برخورد کمابیش کوبنده‌اش با رمانتیسیسم، خواننده را به تعادل دعوت می‌کند. 

در عقل و احساس، نه منطق‌گرایی ارجحیت دارد و نه احساس‌گرایی. چرا که نویسنده در هردو طرف، افراط می‌کند. این زیاده‌رویِ آگاهانه‌ی آستن، ما را به نقد هر دو کاراکتر وا می‌دارد و نگاه قضاوت‌گر ما را با خود هم‌راه می‌کند. در نهایت این حساسیت است که تسلیم عقلانیت می‌شود و ماریان را از دختری بی‌فکر اما جسور، به زنی آرام و خوددار تبدیل می‌کند. با این‌حال تغییرات او، جلای روح و فکرش می‌شود. او هم‌چنان بیش‌تر از الینور زندگی را لمس می‌کند. و منطق و خودداری الینور نیز تنها تا جایی از مسیر او را هم‌راهی می‌کند، اما ترکش نمی‌کند. 

ترجمه‌ای که خواندم، به کوشش رضا رضایی، تا جایی که می‌دانم به‌ترین ترجمه‌ی موجود از این کتاب است. با این‌حال اگر با زبان انگلیسی راحتید، پیشنهاد می‌کنم به زبان اصلی مطالعه‌اش کنید.
        

11