معرفی کتاب در جستجوی زمان از دست رفته: سدوم و عموره اثر مارسل پروست مترجم مهدی سحابی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
16
خواهم خواند
28
نسخههای دیگر
توضیحات
کتاب در جستجوی زمان از دست رفته: سدوم و عموره، مترجم مهدی سحابی.
پستهای مرتبط به در جستجوی زمان از دست رفته: سدوم و عموره
یادداشتها
1401/1/7
7
1403/10/11
در جستجوی زمان از دست رفته مجلد چهارم سدوم و عموره نوشته مارسل پروست . در ادامه این منظومه پیچک گون و پر رمز و راز، پروست قهرمان خودش را به تعبیری از مهدی سحابی، این مترجم عزیز، به قعر جهنم یا inferno میفرستد. همان دوزخی که دانته قهرمانش را فرستاده بود. دوزخی که در آن نه تنها راوی متوجه بسیاری از فساد های جاری در این دنیای ارتباطی انسان ها میشود که حتی در آن دوزخ عشق نیز فساد و تباهی و بی ارزش بودن خودش را ثابت میکند. در تمامی دوران ها هر نویسنده یا شاعر و متفکری آمده، عشق را تنها منجی نامیده است. اما پروست با صلابت و با جهان خلق شده ای که حتی نمیدانیم از خاطر شخصی اش بوده یا نه( که چندان مهم نیست بلکه بینش او نسبت به این خاطرات، در این خط باریک واقعیت و خیال، رمز و راز داستان اوست) عشق را تنها فریبی میداند که باید لحظه ای از آن کام گرفت و عبور کرد و نباید خود را درگیر بازی های تناوبی کدورت و تمنای آن بکنیم. چرا که همین تناوب است که به عشق نیرو میدهد و البته باعث تخریب روان عاشق میشود و آرامش را از او میگیرد. در این دوزخ پر از اهالی سدوم که همگی همجنسباز اند( و نه همجنسگرا. چرا که همسرانی از جنس مخالف داشته و دارند اما از روی هوس به واسطه دارایی خود و یا قدرت و مقام دیگران را وادار به همبستر شدن با خود میکنند.) راوی داستان پس از ماجرا هایی که از دو شارلوس میبیند و پس از تمامی وقایع مجلس گرمانت ها برای بار دوم و البته بار آخر به بلبلک، این شهر ساحلی افسانه ای میرود. اما این بار نه مادربزرگش آنجاست و نه دوشیزگان شکوفا. بلکه فقط آلبرتین حضور دارد و این شک راوی که او نیز درگیر فساد باشد. و همین شک او را به سوی حسادت عاشقانه میکشاند. از طرفی خانواده وردون که همان خانم و آقای وردورن هستند و دکتر کوتار و همراهان دیگر، راوی را به جمع خود دعوت میکنند. همان مجالسی که سوان در ان با اودت دوکره سی آشنا شد و در نهایت با او ازدواج کرد. در این میان بسیاری از مسایل عاشقانه برای راوی تبدیل به غم و غصه میشوند چرا که در این دوزخ پر از تباهی، حتی عشق نیز درگیر حسادت و عادت و تخریب گر آرامش مینماید و هرچه میگذرد معشوق برای عاشق همچو زندگی بی ارزشتر و کوچکتر میشود. حتی نام ها نیز میگذرند تا دیگر نه دارای بار محتوایی عظیمی از هنر و تاریخ و فرهنگ و تصاویر، که ایستگاه های دیدار های اجتماعی راوی شوند. کم کم جهان راوی به مغاک این دوزخ میفتد چرا که نه عشق و نه حتی روابط اجتماعی اش به او آرامش و امنیت نمیدهند. و در نهایت در انتهای این مجلد راوی تصمیمی میگیرد که ما را مبهوت خواهد کرد. در پناه خرد
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0