در جستجوی زمان از دست رفته: سدوم و عمورهدر جستجوی زمان از دست رفته: سدوم و عمورهمارسل پروست و 1 نفر دیگر4.24 نفر |3 یادداشتجلد 4خواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن0خواندهام7خواهم خواند16خرید این کتاب از کتابفروشیهاتوضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب در جستجوی زمان از دست رفته: سدوم و عموره، مترجم مهدی سحابی.پستهای مرتبط به در جستجوی زمان از دست رفته: سدوم و عمورهفاطمه شاهواری ادبیات علیه زوال 732یادداشتهای مرتبط به در جستجوی زمان از دست رفته: سدوم و عمورهکتاب ماه ادبیات1401/01/07 سدوم و گموره کتاب چهارم مجموعهی در جستوجوی زمان ازدسترفته، گزارش یکی از مهمترین مراحل سلوک «راوی» به سوی اوجهای رستگاری و جاودانگی است. در کتابهای پیشین، راوی مراحل مختلف شناخت خویشتن و جهان پیرامون را پشت سرگذاشت و اینک به منزلی رسیده است که در سلوک و معرفت شاید از هر منزل دیگری مهمتر باشد: شناخت بدی و پلشتی برای رهیابی به نیکی و پاکی. «راوی» در جستوجوی زمان ازدسترفته، همانند سالک کمدی الهی دانته، در صعود به بلندیهای ملکوتی اول باید از ورطههای دوزخی دیدن کند. کتاب پنجم در جستوجوی زمان ازدسترفته همچون دوزخ دانته، نمایشگاهی از چهرههایی است که هر کدام نمایندهی نقص و گناهیاند و سالک با پشت سر گذاشتن آنها به تعبیری کنایی آنها را طرد میکند تا سرانجام به رستگاری نهایی برسد؛ به امید و خلاقیت. کتاب ماه ادبیات، سال یکم، شمارهی دوم. 07محمدامین اکبری1400/11/27 به نام او کافی است بدانی که نام شهرهایی که در زمان لوط پیامبر بر آنان عذاب نازل شد، سدوم و عموره است تا متوجه شوی که مضمون اصلی کتاب چهارم در جستجوی زمان از دست رفته چیست. همانطور که طرف گرمانت آیینه تمام نمای رفتار وسکنات آدمهای محافل اشرافی فرانسه قرن نوزدهم است سدوم و عموره به انحرافات جنسی این آدمها میپردازد، والحق و الانصاف پروست چنان هنرمندانه و به دور از عریان گویی و در پناه تشبیه و استعاره به داستانگویی میپردازد که اصلا آزاردهنده نیست. باری سدوم و عموره تکمله ای برای شناخت فرانسه (یا شاید اروپا) قرن نوزدهم است 00ملیکا خوشنژاد1401/12/23 خواندن این جلد به اندازه ی جلدهای پیشین برایم لذت بخش و دوست داشتنی نبود، اما این هیچ از ارزشش کم نمی کند. شاید دلیل اصلی اینکه کمتر لذت بردم این بود که کتاب را پارسال نصفه نیمه رها کردم و تا همین چندی پیش کتاب های دیگر اجازه نمی دانند دوباره به دنیای پروست برگردم. در این جلد، همان طور که از نامش معلوم است، راوی به جنبه های شوم تری از همه چیز پی می برد. یکی از مهم ترین حقایقی که کشف می کند هم جنس باز بودن دوشارلوس و حتا یافتن تمایل های هم جنس گرایانه در دوستش آلبرتین است. و بخش زیادی از کتاب به این موضوع و توصیف مهمانی های اشرافی و روابط پیچیده ی افراد در آنها مربوط است. برای من بهترین قسمت کتاب جایی بود که راوی تازه متوجه می شود که مادربزرگش مرده است. در جلد پیش خیلی تعجب کردم که روای با وجود عشق زیادش به مادربزرگ چرا از مرگش آنقدر ناراحت نشد. و اینجا می فهمیم تنها به این دلیل بوده که هنوز واقعا نفهمیده بوده که چه اتفاقی افتاده است. در این جلد مارسال دیگه به صورت رسمی وارد دنیای بزرگسالان می شود و از دنیای کودکی و نوجوانی کاملا جدا می شود. 00